بازگشت به خانه                    پيوند به نظر خوانندگان                     آرشيو  مقالات                  آرشيو صفحات اول                جستجو

جمعه 27 ارديبهشت ماه 1392 ـ  17 ماه مه 2013

سايهء سمج فرهنگی ِ جمهوری اسلامی

آريوبرزن داريوش

1

در عرصهء مبارزات براندازی جمهوری ولايت فقيه در خارج از کشور، تدبير «استفاده از مخالفان جدا شده از حکومت»، بر اساس تز «جلب نيروهای دلسرد شده از نظام به اپوزيسيون»، از تاکتيک هائی است که انجام اش امروز هم در اولويت يکم قرار دارد. تحقق اين «تدبير» اگرچه در عمل متضمن منافعی مثبت است و در استحکام اتحاد و افزايش قدرت همبستگی ملی تاثيرگذار خواهد بود، اما در عمل نکاتی منفی در بردارد که لازم است با دقت ملحوظ شوند تا از بروز تاثيرات نامطلوب آن جلوگيری بعمل آيد.

نمونهء قابل طرح در اين مقوله، که گاه ناديده انگاشته شده، وجود تضادهای موثر در حيطهء فرهنگی و تربيتی، در ميان نورسيده گان به آزادی با ويژه گی های شخصيتی است، که اغلب در عرصهء سياسی ـ اجتماعی ِ خاص نظام ديکتاتوری جمهوری اسلامی شکل گرفته اند. بدينگونه که در آن «نظام آموزشی» به دبستان ودبيرستان رفته اند و برخی تا عرصهء به اصطلاح دانشگاه های «اسلامی» بالا آمده و به مرور، بگونه ای، نشانگران خوی و خلق اجتماعی حکومتگران منفور رژيم فاشيستی در کشورمان مي باشند.

با نگاهی به تراوشات ذهنی و رفتار گروهی روزنامه نگاران، خبرنگاران، مسئولان رسانه و حقوق دانان مهاجری که در سال های اخير، به قول عوام، به اين طرف ِ آب آمده اند، اين واقعيت به وضوح قابل رويت است. در برابر اين جمع، بخش بزرگتری از نيروهای انسانی آزادی خواه و مبارز ايرانی تبعيدی در برون مرز وجود دارند که اغلب ساليانی طولانی در جوامع دمکراتيک غربی کار، تحصيل و زندگانی کرده و بمرور با معيارهای نوين و دمکراتيک زندگی سياسی اجتماعی جهان نو آشنا شده اند.

تجربهء ناموفق امروز ما نشانگر روشنی است که اين «نورسيده گان سياسی واخورده از نظام»، در عرصهء همکاری و اتحاد مبارزاتی با ديگر هموطنان خود در جوامع آزاد و سازمان های سياسی موجود، اغلب، ضمن بيمايه گی تخصصی، بسيار پر مدعا، متکبر و تماميت خواه اند.

آنها در مراودات اجتماعی مرسوم گاه موجب ايجاد اختلافاتی نظری مي شوند، که در هر نهاد سياسی در جهان آزاد بسهولت با انجام ديالوگ هائی ساده رفع و رجوع و حل وفصل مي گردند، اما بروز چنين تضادهای ساده در ميان گروه های مختلط ايرانی متشکل ازطرد شدگان از نظام و جمعی از مبارزان برون مرزی، فقط به لحاظ تاثيرات عميق پارامترهای فرهنگی ـ تربيتی ِ نهادينه شده در اين افراد (همچون، خودشيفتگی، ميل به فرادستی، اتهام زنی بقصد حذف مخالف انديشه ای و امثالهم) که همگی شاخص های رفتار غير اخلاقی در يک جامعهء ديکتاتورزده مانند جمهوری اسلامی است، که بدبختانه برای ايشان ارزش تلقی مي شوند، بطور عملی موانعی بزرگ برای پيشبرد تلاش های معمول مبارزاتی ايجاد کرده و ادامهء مسير را برای کار و تلاش هر سازمان دمکراتيک مشگل و گاه ناممکن، و در نهايت، اسباب چند دستگی در انديشه و افتراق در عمل سياسی را فراهم مي سازند.

اين «نومبارزان جدا شده از نظام» که، بعلل فردی و يا تاکتيکی، گفتمان  مبارزاتی سازمان های سياسی برون مرزی را می پسندند و تحقق آرمان های خويش را در حمايت و همراهی با هدف های آنها تشخيص داده اند بايد، قبل از انتظار ورود به عرصه های اصلی تصميم گيری، طی مراحلی قواعد و ضوابط رفتار اصيل دمکراتيک در يک مجموعهء سياسی امروزين را بيآموزند، تا بطور عملی در آينده موجباتی برای تضعيف روند جاری حرکت اينگونه سازمان ها نگردند.

 

2

برای تشريح اين معضل شايد بتوان توجهی کوتاه به فلسفهء تربيت رسمی و عمومی در جمهوري اسلامی پس از رويداد بهمن 1357، از مرحله ابتدائی تا پايان دوران دانشگاهی، داشت که بطور عام متاثر و برگرفته از ماهيت نظام ديکتاتوری حکومت دستار به سران بمنظور ايجاد به اصطلاح «تحول بنيادين!»، در تضاد ريشه ای با اصول آموزش و پرورش علمی مدرن در جهان کنونی و بطوراخص متکی بر معيارهای انديشه ای متحجر فکری و «ارزشی!»ی اسلام قرار گرفته است که هيچگونه سازگاری و تطابقی با خصوصيات اجتماعی، فرهنگی و بومی کشورمان ايران ندارد.

حاکمان قلدر اسلامی در 34 سال گذشته، با استفاده از روش هائی غيردمکراتيک و کاربرد زور و تهديد همه جانبه تلاش کرده اند تا نوباوه گان ايرانی را آنگونه که خود مي خواهند، مبتنی بر روش های ديکتاتورمآبانهء اسلامی، ضمن تلاش برای ممانعت از شکل گيری حقوق فردی در هرانسان، تربيت نمايند. با وجود پيشبرد اين سياست های تند و خشن آموزشی، مقامات مسئول در بيان نظرات خود دربارهء نحوهء آموزش و پرورش، با نارضايتی، عنوان مي دارند که "هنوز ناسازگاری و مغايرت نسبی با مبانی ارزشی اسلام در عرصه های مختلف آموزشی کشور به چشم مي خورد و بی توجهی هائی به مقتضيات جامعهء اسلامی و تعاليم آن هنوز مشهود و قابل رويت است."

با بيان اين تفاسير، اين پرسه مطرح مي گردد که چگونه کسانی که در چنين جوامعی بسته و کنترل شده آموزش يافته و تربيت شده اند قادرند يک شبه، و با چراغ سبز بعضی از رهبران خوش باور اپوزيسيون، تعيين کننده گان خط مشی سياسی يک مبارزهء دمکراتيک و فراگير ملی عليه جامعه ای شوند که خود در آن رشد و نمو کرده و هنوز به ارزش های موجود آن صميمانه پايبندند؟

3

انعکاس وجود چنين تضادهای ناديده انگاشته شده در سازماندهی ِ مبارزه چون شورای «ملی» ايران، امروز بطور بارزی در مراسلهء سرگشادهء دفتر سياسی شورای به اصطلاح ملی به سید علی خامنه ای بگونه ای متجلی شد.

اعضای «دفتر سياسی شورا» به خامنه ای اينگونه نوشته اند:

"جناب آيت الله خامنه ای! با قرار دادن مردم در صدر تصمیم گیری‌ های کلان در امور کشور، حق و حرمت جامعه را محترم شمارید! و با پایبندی به قوانین و عرف بین المللی، سلامت انتخابات را تضمین نمایید، تا بتوانیم روح استبداد زدگی را از ژرفای جان و روح کشورمان بزداییم."

به نظر شما، در جوهر اين نوشتار آيا مي توان تفاوتی بين ادبيات اين جماعت به اصطلاح مخالف با جمهوری اسلامی در دفترسياسی شورا، يا نوشتارهای خاتمی و ديگر همپالکی های آنها يافت؟

آيا اين جماعت استبداد زدهء اينک «آزاديخواه!» شده، در اين مقطع از زمان و باداشتن تجربهء طولانی 34 ساله از اعمال کشتار، تجاوز، زندان، فساد، ظلم و... توسط مشتی ملای متحجر و مفعول تاريخ در ايران، بايد اينک با نادانی و جهالت، بجای اتکا به نيروی اراده و بهره گيری بايسته از خرد خويش در سرنگونی رژيم، ازخون آشامی چون خامنه ای تضمين انجام «انتخابات آزاد» را طلب و مسئلت نمايد؟

از تداوم اين سياست ها و بکارگيری اين ادبيات نامناسب در مبارزه چيزی حاصل نخواهد شد  جز ريزش مبارزان واقعی، به رسميت شناختن رژيم ملايان و اعطاء امکان تعيين خط مشی به افرادی که در اثر تاثيرات تربيتی و آموزشی عميق مکتبی در جمهوری اسلامی و شستشوی مغری شدن در «اسلام فقاهتی» تصميماتی خلاف مصالح ملت ايران اخذ نمايند.

پرسمان آخر آن است که آيا تدارک و تهيهء اين نامه، با تائيد نظرات شاهزاده رضا پهلوی بعنوان شخصيتی عضو شورا که چندی پيش با ارائهء شکايتی از دادگاه بين المللی خواستار تعقيب و محاکمهء سيدعلی خامنه ای، بعنوان جنايتکارجنگی، بوده اند بانجام رسيده است؟

يا آنکه، اين نامه را مجموعهء دست پروردگان نورسيدهء جمهوری اسلامی در دفترسياسی و شورای عالی، با ادای احترامات فائقه به خامنه ای جنايتکار، و بدون نظرخواهی از شاهزاده رضا پهلوی تدارک نموده اند، تا که شايد دل رهبر معظم شان! به رحم آمده و سلامت انتخابات آزاد را برايشان در آينده تضمين نمايد؟

پاسخ اين پرسش های را آينده ای نه چندان دور روشن خواهد کرد.

23 اردیبهشت ماه 1392 برابر با 13 ماه می 2013

www.sarbazan.org

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه