|
بازگشت به خانه پيوند به نظر خوانندگان آرشيو مقالات آرشيو صفحات اول جستجو |
جمعه 27 ارديبهشت ماه 1392 ـ 17 ماه مه 2013 |
از نمایش تا گزینش انتخاباتی!
محسن مقصودی
در دههء 70 شمسی، وقتی هاشمی رفسنجانی می گفت که در انتخابات برای همه گونه سلیقه ها کاندیدا وجود دارد، انتخابات را نمایشی می دید که می بایست تماشاگرانش را راضی به خانه هایشان برگرداند. مردم ، اما در خرداد 76 روی دست حاکمیت و چنین سیاستی زدند و با رأی خود نه ی بزرگی به ولایت فقیه و کاندیدا و نمایش اش گفتند. غافلگیری حاکمیت از این حرکت از یک سو و شرایط سیاسی آن زمان در ایران و جهان و تهدیدهای نظامی و سیاسی و اقتصادی از سوی دیگر، مانع از آن شدند تا حاکمیت بتواند زیر نتایج ناخواستهء این نمایش بزند و این خود آغازی شد برای شکل نوینی از مبارزهء سیاسی مردم با حاکمیت در جمهوری اسلامی با هدف به هم ریختن نقشه های دیکتاتوری فقاهتی. هرچند محدود و هرچند کم ثمر.
8 سال بعد، پساز دوره ای از رو شدن اختلاف نظرها در خیمهء ولایت فقیه و تظاهرات بزرگی همچون 18 تیر 78 و اعتراض های علنی نمایندگان مجلس شورای اسلامی، این بار حاکمیت اسلامی خود را آماده کرده بود تا کاندیدای مورد نظرش را برنده انتخابات کند. "بخشدار" سابق و مظلوم رفسنجانی، احمدی نژاد آمده بود تا در مقابل "رهبرساز" رژیم قد علم کند. فساد و لاف و دروغ رفسنجانی بقدری در میان مردم روشن و آشکار بود که شانسی برایش نگذاشت تا برای بار سوم رئیس جمهور شود. دستگاه های تقلب و رأی ساز حاکمیت، احمدی نژاد را برنده بازی اعلام کردند!
اما این تمام ماجرا نبود. انتخابات 84 شکاف عمیقی را در هیئت حاکمه و مابین مردم و حاکمیت رقم زد. برای اولین بار حزبی که به حزب پادگانی معروف شد و بسیج و سپاه اساس آن را تشکیل می دادند همراه با شبکه ای از هیئت های مذهبی، بازاریان خرده پا و کسبه و قشر وسیعی از دریافت کنندگان صدقه ها و کمک های کمیته های امداد و غیره تشویق و ترغیب شدند تا در انتخابات به کاندید خاصی رأی دهند. کروبی، حزب و سازمانی نداشت. حزب سازندگی رفسنجانی رمقی نداشت و اصلاح طلبان در پیکر جبههء مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بخاطر 8 سال بی لیاقتی که از خود نشان داده بودند نقش "تدارک چی" را بعهده گرفته بودند و در ضعف بودند. انتخابات 84 اولین بار نیروی دیگری را هم خارج از دائرهء ولایت فقیه و رژیم به مردم معرفی کرد: نیروی تحریمیان! تمام جناح های جمهوری اسلامی اشاره کردند و پذیرفتند که تحریمیان حداقل 40 درصد از آرا را در اختیار دارند! اصلاح طلبان داد و قال کردند که تحریمیان باعث شکست شان شده اند. حال آنکه عملکرد ناموفق و سست و دو پهلوی خود را به فراموشی سپردند.
با هدف برانداختن احمدی نژاد و گروه اش، که تمام محاسبه های سیاسی و بده بستان های مالی و اقتصادی را همچون یک بسیجی و هیئتی که با اعمال غیرقابل پیش بینی خودش به هم می زند، 4 سال جناح های مختلف اصلاحات به همراه کارگزاران سازندگی و دنباله های آنها در خارج از کشور، به سازماندهی و تشکل یابی پرداختند تا به مقطع انتخابات 88 رسیدیم. بر خلاف جنب و جوش عظیم در حول و حوش حاکمیت، تحریمیان چرت می زدند و بی توجه به تحول بزرگی که در جامعه در حال وقوع است به تکرار چند شعار علیه احمدی نژاد و تمامیت نظام و از این دست پرداختند و خود را برای طوفانی که در راه بود آماده نکردند.
طوفان در انتخابات 88 وزیدن گرفت و جامعه دو قطبی شد، اما تحریمیان و هواداران نظام دو قطب اش را تشکیل نمی دادند بلکه دو قطب آن شامل خط انحراف احمدی نژاد و حاکمیت زیر سلطه علی خامنه ای و خط امامِ موسوی و اصلاح طلبان رانده از حاکمیت شده بود. نیروی بزرگ تحریمیان و تمام آن فعالینی که با خون دل طی سال ها به برپائی نهادهای مدنی و تشکل های مردمی همت گذاشته بودند و آزادی و دمکراسی را فریاد زدند، در حاشیه ماند.
میرحسین موسوی پس از 20 سال از خواب غفلت پرید و کشف بزرگی کرد که در انتخابات ریاست جمهوری تقلب شده است و نتیجهء آن را نمی پذیرد. شیخ کروبی هم از تحقیری که در حق اش روا داشتند فغان سر داد. این "رهبران" که برای ثبت نام در انتخابات تعهد داده بودند که معتقد و ملتزم به "اصل ولایت مطلقه فقیه " هستند از حکم ولایت سرپیچیدند، تا "آمال و آرزوهای امام خمینی" را تمام و کمال به اجرا دربیآورند! رادیو بی بی سی و تلویزیون آمریکا و دیگر رسانه های متعلق به غرب هم تمام وقت در اختیارشان قرار گرفتند؛ تو گوئی خط امامی که آمریکا را شیطان بزرگ خواند، در واشنگتن، لندن و بروکسل، ایستگاه ساخته است!
موسوی نمی فهمید که یا باید میلیون ها نفر از مردمی که به خیابان ها آمده بودند را در خیابان نگه دارد، که نتیجه اش گذشتن از جمهوری اسلامی بود، و یا باید نتیجهء انتخابات را مبپذيرد و با همان ۱٣ یا ۱۴ میلیون رأی مورد قبول رژیم، روند متشکل شدن احزاب و سازمان ها را پی بگيرد که نتیجه اش باز ماندن فضای سیاسی حاصل از انتخابات و تقویت نهادهای مدنی و برد در انتخابات بعدی بود. موسوی به حصر رفت و جنبش سبز را هم با خود به حصر برد.
چهار سال دیگر گذشت و انتخابات دیگری در پیش است. در این مدت روند سامان یابی سیاسی در ایران کند شد، ولی متوقف نشد. هویت نیروهای سیاسی مشخص تر شده است. داشتن برنامهء سیاسی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری امری همه گیر شده است در حالی که خاتمی و موسوی فاقد آن بودند. نظارت بر صندوق های رای، حساسیت تمامی کاندیداها است. پشتوانهء آن موج بلند خشم مردم در سال 88 برضد تقلب است که براحتی می توانست دودمان رژیم را برباد دهد. هرچند که نیروهای مرتجع به اشکال متفاوت تلقین می کنند که ریاست جمهوری، پستی تشریفاتی است و این رهبری است که همه کاره می باشد، اما صرف پدیدهء احمدی نژاد نشان داد که ساطور "ولایت فقیه" برای ریاست جمهوری آنچنان تیز نیست و رئیس جمهور می تواند با کمک افکار عمومی بخشی از اهداف اش را پیش ببرد.
البته که این انتخابات آزاد و دمکراتیک نیست. ولی نمایش و خیمه شب بازی که رفسنجانی در دههء هفتاد می خواست هم نیست. احزاب و سازمان ها و نهادهای سیاسی در ایران رشد کرده اند. این "انتخابات" در واقع گزینشی است میان این تشکلها که چتر "ولایت فقیه" را بر بالای سر خود پذیرفته اند. اگر این روند به پیش برود و فرصت یابد که تکامل یابد، البته به سود رژیم است و موجب ثبات نسبی اش می شود. از سوی دیگر، به سود دمکراسی و نیروهای سکولار، دمکراتیک و آزادی خواه نیز هست. چرا که بدون گذر از این مرحله از رشد شعور و سازمان یابی سیاسی و اجتماعی که منافع طبقات و اقشار اجتماعی در برنامهء احزاب سیاسی تبلور پیدا کند، و درک و پذیرش این امر که رای مردم باید تعیین کننده آیندهء سیاسی و اجتماعی و اقتصادی کشور باشد، نیروهای مترقی، ضد تبعیض و پیشرو تقویت و پرشمار نمی شوند و درنتیجه جامعهء دمکرات و سکولاری هم نخواهیم داشت.
اینجا یکی از نقاط تلاقی مشترک منافع رژیم با موضع اپوزیسیون برانداز رژیم است. البته نقاط مشترک دیگری هم داریم. بعنوان مثال، مخالفت با حملهء نظامی آمریکا و اروپا به ایران از سوی اپوزیسیون سکولار و دمکرات، و سیاست تقویت دفاع نیروهای مسلح از سوی رژیم، و یا مخالفت با تحریم های گستردهء اقتصادی از سوی اپوزیسیون و تلاش مسئولان نظام برای دور زدن تحریم ها، يا مواضع بر سر مالکیت سه جزیره در خلیج فارس و ... اگر حاکمیت جمهوری اسلامی از درک این مسئله عاجز باشد، تحریميان، اما می توانند از آن بهره جویند.
جبههء تحریم و تحریمیانی که با غرش جنبش سبز به هوش آمدند و تلاش تازه ای را آغاز کرده اند، هنوز حرف روشن و مردم پسندی در سطح ملی نزده اند. اینکه همهء جناح ها رژیم در ایران سر و ته یک کرباسند و یا هیچ فرقی با هم ندارند و یا اینکه این انتخابات فرمایشی است و همهء نتایج آن از پیش معلوم هستند، و یا تنها تقلب در ایران حاکم است، با واقعیت ها وفق ندارند و مردم در ایران و دولت ها در سراسر جهان تفاوت برنامه های تشکل های سیاسی داخل ایران و تأثیرشان در زندگی روزمره و دیپلماسی را آشکارا می بینند.
این تفاوت ها وجود دارند، مهم هستند و باید مورد تحلیل دقیق و طبقاتی و نقد همه جانبه از موضع منافع خلق قرار گیرند. اپوزیسیون تنها با چنین زمینه ای می تواند موضع قابل اتکا واعتنائی اتخاذ کند.
در رابطه با انتخابات، البته اپوزیسیون سکولار، دمکرات و مستقل به هزار دلیل باید این "گزینش" غیر دمکراتیک را تحریم کند. اولین دلیل ساده آن هم این است که ارکان نظام نمی گذارند که نمایندگان مخالفان شان در انتخابات ثبت نام و رقابت کنند. اگر کاندیدای دولت و یا کاندیداهای اصلاح طلبان و یا دیگر احزاب و سازمان های فعال در جمهوری اسلامی نیز زیر فشار نتوانند ثبت نام کنند و، یا مورد تائید شورای نگهبان حاکمیت قرار گیرند، نباید بخواهند که هوادارانشان در انتخابات گزینشی شرکت کنند.
دوم اینکه با تحریم انتخابات گزینشی، بهتر می توان روند دمکراتیزه شدن انتخابات تا انتخابات آزاد را تسریع و تقویت کرد. انتخابات آزاد شرایط معینی دارد. باید دیکتاتور و دیکتاتوری را زیر فشار قرار داد تا شرایط انتخابات بهبود یابد. تحریم انتخابات، کمترین مجازات دیکتاتور است و سرنوشت و انزوای محتوم او را به نمایش می گذارد.
سوم اینکه تحریم انتخابات، تحریم حاضر شدن بر سر صندوق های رایی هست که شما تنها اجازه داری پرش کنی بدون اینکه بتوانی خروجی اش را تعیین و کنترل نمائی! والا هیچکس شرکت در روندهای انتخاباتی را تحریم نمی کند و، برعکس، از این فرصت می توان برای انتقاد از برنامه های کاندیداها و افشای انتخابات غیردمکراتیک استفاده کرد.
چهارم اینکه انتخابات گزینشی ریاست جمهوری، بنا به تاکید علی خامنه ای، ولی فقیه، همه پرسی برای تائید رژیم هم هست. بنابراین هر رأی دو بار خوانده می شود، یکبار رای به نظام بدون آنکه فرقی داشته باشد که شما به چه کسی رای می دهید، و بار دوم به نفع کاندیدای مشخص که نامش نوشته شده است.
از آنجا که جمهوراسلامی، نظامی کارآمد و شایسته برای پیشرفت و توسعه نیست و دچار تناقضات درونی حل ناشدنی است، نباید در هر انتخابات دوباره آنرا تائید کرد.
پنجم آنکه با گسترده تر شدن تحریم انتخابات، نفع بیشتری به مردم می رسد. هم آزادی های بیشتر و هم امتیازات مالی بیشتر. خمینی می گفت اگر 35 میلیون مردم ایران بگویند آری، من می گویم نه! البته این حرف یا اغراق و خدعه بود و یا از سر لجبازی! خمینی هم مانند تمامی روحانیون تلاش داشت تا نبض مردم را بدست آورد. این یکی از محاسن شیعه هست که رابطهء نزدیکی با پیروان اش برقرار می کند. اگر طیف وسیعی از مردم در انتخابات شرکت نکنند، حاکمیت سراسیمه امتیازات بیشتری را در عرصه های اجتماعی و اقتصادی و همچنین سیاسی به مردم خواهد داد.
ششم آنکه با تحریم انتخابات رژیم، هویت ها را بی رنگ یا تک رنگ نمی کنیم. یکی از پیآمدهای منفی جنبش سبز، تک رنگ کردن مبارزه با استبداد بود. خوشبختانه تحریمیان دیرتر با تلاش و جسارتی که به خرج دادند مهر و نشان خود را بر جنبش زدند و بر رنگین کمان مبارزه تأکید نمودند در حالی که برخی از جناح های اپوزیسیون در یک پاتیل رنگ سبز خود را غرق کردند و چاپچی اعلامیه های میرحسین موسوی شدند. برخی هم که جانثار جنبش سبز بودند و منتقد تحریمیان، با دیدن نشانه های شکست، یکباره سر خر را بسوی مراکز قدرت های خارجی کج کردن و، در یک چشم به هم زدن، از اصلاح طلبی کاذب شان به طرفداری از حملهء نظامی به ایران جهشی مضحک و ضد مردمی کردند و هلوپ هلوپ دلار و پوند و یورو بلعیدند و در رسانه های امپریالیستی نماینده و مشاور رهبران در حصر شدند! بالاخره معلوم نشد این دسته از اصلاح طلبان ماهیت شان را در همکاری با غرب امپریالیستی تعریف می کنند و یا با خط طلائی امام خمینی! شاید هم آقای باراک حسین اوباما طرفدار دوران طلائی امام شده است! خلاصه دشوار است شناخت هویت کدر این فعالان!
این بی هویتی نباید دامن گیر اپوزیسیون سکولار و دمکرات و مستقل شود. تحریم انتخابات با هویتی ملی و مردمی، همراه با مرزبندی روشن با دخالت های نظامی و سیاسی استعمار در امور داخلی کشور ما و با افشای نقشه های شوم آنان، چنان باید صورت پذیرد تا هویت تحریمیان شفاف بماند.
و هفتم آنکه تحریم کنندگان انتخابات گزینشی رژیم، امید و پیشآهنگ مردم برای تغییر بنیادین در مناسبات بشدت ظالمانه و تبعیض آمیزی هستند که مسئولان نظام مسبب آنند. همه می دانیم که بدون زیر و رو شدن روابط اجتماعی ستمگرانه، بدون تغییر قانون اساسی و بازگشت حق کامل حاکمیت به مردم، هیچ رئیس جمهوری نمی تواند، کار اساسی برای کشور انجام دهد. فساد و سود جوئی، ریا و تظاهر، فردگرائی و خودخواهی و هرچه بیماری و آسیب اجتماعی که بخواهید در ایران شیوع و رواج دارند. کار و تولید دچار بحران، رشد اقتصادی ناچیز، هزینه ها سرسام آور و ناموزون با درآمد ها، بهره وری کار پائین، اقتصاد درحال رکود، سرکوب سیاسی عریان، دیپلماسی در انزوا و تهدید! آن نیروی سیاسی که حتی با "نیت نیک" تقیه کند، با بازی گزینش میان احزاب و کاندیداهای مسبب این فجایع و بدبختی ها، چه کاری برای بهبود مختصات یاد شده می تواند به پیش ببرد؟ مسلماً اینگونه رفتار به تغییرات بنیادین در جامعهء ایران نمی انجامد. مردم به نیروهائی باور دارند که با شفافیت عمل می کنند و مستقل هستند. مستقل از سیاست های ارتجاع داخلی و خارجی.
تحریمیان می توانند راهکارهای تغییر را ارائه دهند، همچون ستاد های انتخاباتی، ستاد های تحریم پایه ریزی کنند. به انتقاد از برنامه های کاندیداها و حاکمیت ولائی بپردازند. مطالبات بحق مردم را پیگیری و به موج های افکار عمومی تبدیل کنند. فشار از پائین به ارگان های حکومتی و مسئولان را افزایش دهند. نهادهای مدنی و تشکل های مردمی را تشکیل دهند و یا تقویت کنند. ارزش های انسانی و فرهنگ صراحت و صداقت را رواج دهند. از تفکر و تفاهم در مقابل تحجر و تعصب دفاع کنند و در مقابل اهریمن دروغ حاکمیت، اهورای راستگوی مردمی باشند.
اگر شرکت در انتخابات به گفته خامنه ای، مهر تائیدی بر نظام ، مهر تائیدی بر خشونت ها و اعدام ها و حق کشی ها و تبعیض های جمهوری اسلامی است، تحریم آن، پایبندی به آزادی و برابری و عدالت است. هر فردی که در ایران اعدام شده است، هر شهروندی که سوز تازیانه را بر بدن خود چشیده است، هر زندانی سیاسی که آزادی را فریاد زده است، هر زحمت کشی که گرسنگی و تحقیر خود و خانواده اش را کشیده است، هر جوانی که به بیکاری و تباهی فرو غلطیده است، هر کدام دلیلی بر این هستند که نظام مستبد را باید تحریم کرد. این کمترین انتظاری است که مردم آزادی خواه از اپوزیسیون دارند. به این مطالبه باید احترام گذاشت و پاسخ مثبت داد.
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=52654
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.