|
بازگشت به خانه پيوند به نظر خوانندگان آرشيو مقالات آرشيو صفحات اول جستجو |
دوشنبه 30 ارديبهشت ماه 1392 ـ 20 ماه مه 2013 |
ما همه خر ِ «ژان بوریدان» یم
همنشين بهار
موضوع «خر بوریدان»[1] یکی از ناسازهها (پارادوکسها) است.
ژان بوریدان [2] (1300 تا 1358) فیلسوف تاثیرگذار فرانسوی و از متکلمان قرون وسطی است که در سدهء چهاردهم میزیست. او از پیروان ویلیام آکمی (ویلیام اکام) [3] بشمار میرفت، در دانشگاه پاریس درس میداد و در زمان خودش بزرگترین معلم فلسفه و منطق بود. کوششهایی که در نظریه هایش تبلور یافت، علیهٔ فاصلهٔ فیزیک ارسطویی با نتایج تجربهٔ عملی بود.
ژان بوریدان، که در زبان لاتین «یوهانس بوریدانوس» Johannes Buridanus گفته میشود، نوشتههای ارسطو و بطلمیوس را تفسیر و نقد کرده و تئوری انگیزه [4] را که نخستین گام به سوی مفهوم لَختی (اینرسی) مدرن و تحولی مهم در تاریخ علم سده های میانه بود، شرح و بسط داده است. یکی از مشهورترین کارهایش در مورد دیالکتیک [5] است و مطالعاتی هم در فیزیک و ستارهشناسی دارد.
شاگردان ژان بوریدان نظریات و عقاید او را به آلمان و ایتالیا بردند، و لئوناردو داوینچی، کوپرنیک، برونو، و گالیله تحت تاثیر آنها قرار گرفتند.
جدا از ماجراهای عاشقانه ژان بوریدان با مارگارت دوبورگونی [7] ملکه فرانسه[8]، در مورد وی داستان های عجیب و غریب هم نقل کردهاند (مثلاً، با اینکه پادشاه فرانسه وی را در کیسهای گذاشت و به رود سن انداخت اما او سر از دانشگاه وین درآورد!)[8]
«خر ژان بوریدان» و «ترجیح بلا مُرجَّح»
یکی از شاگردان تالس (انکسیمندر) [9] میگفت که زمین بصورتی آزاد در فضا شناور است. ارسطو این نظر را رد میکرد و میگفت چون زمین در مرکز عالم است، نمیتواند حرکت کند زیرا دلیلی ندارد که حرکت در یک جهت را بر حرکت در جهتی دیگر ترجیح دهد.
ارسطو میگفت اگر این نظر صحیح باشد (که نیست) آنگاه اگر فردی را وسط دایرهای بگذاریم و در نقاط مختلف محیط دایره خوراکی بچینیم (که همه هم خوشمزه و جذاب باشند)، آن فرد باید به سبب نداشتن دلیلی برای برگزیدن یکی از خوراکی ها به جای دیگری، سرانجام از گرسنگی بمیرد.
بعدها این برهان در فلسفه مدرسی هم تکرار شد. منتها نه در نجوم، بلکه در مورد اختیار.
***
در فلسفهء مدرسی این برهان به نام «خر ژان بوریدان” مشهور شده است. خر بوریدان از میان دو دسته علف که در چپ و راست او به فاصلهء مساوی قرار دارد نمیتواند یکی را برگزیند و میمیرد.[10]
ژان بوریدان گفته بود: «میل و اراده وقتی با امری که دارای دو شق است رو به رو میشود آن چیز را که عقل ارجح میداند انتخاب میکند. به عبارت دیگر انسان در مواجهه با دو خط مشی آن را اختیار میکند که به نظر او برای وی متضمن خیر برتر (و بسیاری از مواقع سود بیشتر) است. آدمی قادر است اختیار را معلق ساخته در غرض از عمل نظر و تأمل کند».
بعد از بیان مسأله فوق توسط ژان بوریدان، شاگردان اش، از جمله مارسیلیوس فان اینگن [11]، ساکسونیا [12] و نیکل أرسم [13]، پرسشهای زیادی را طرح نمودند که یکی از آنها این بود:
«آیا واقعاً اگر خر بی عقل و گرسنهای بین دو بسته مساوی یونجه قرار بگیرد چون دلیلی برای ترجیح هیچ کدام را ندارد آنقدر مردّد میماند تا از گرسنگی بمیرد؟!»
تمثیل خر ژان بوریدان که در مباحث مربوط به «انگیزهٔ عمل» به کار میرفت، بر سر زبان ها افتاد. (گرچه در آثار وی مستقیماً به آن اشاره نشده است.) موضوع مسأله این است که الاغی گرسنه را به فاصله مساوی از دو کپه یونجه در نظر میگیرند، برخی استدلال میکنند که الاغ مزبور به سبب ناتوانی اراده به عمل، خواهد مُرد.
مثال بالا اینگونه نیز روایت شده که خری که شدت گرسنگی و تشنگی او به یک اندازه است و در فاصلهٔ مساوی از او یک سطل آب و مقداری جو قرار دارد، چون فاصلهٔ هر دو از او مساوی است و گرسنگی و تشنگی او هم به یک اندازه است، نخواهد توانست یکی را بردیگری ترجیح دهد و سراانجام از شدت گرسنگی و تشنگی خواهد مرد. با استفاده از این مسأله میگویند «ترجیح بلامرجح» مُحال است.[14] («ترجیح بلا مرجح» یعنی ترجیح یک گزینه از بین چند گزینه که با هم هیچ تفاوتی نداشته باشند.) [15]
این تنها یکی از حالتهای کلاسیک و جواب فلسفی به پرسش «چه کنم، چه کنم» (یه دل اینجا، یه دل اونجا) و «کدام، این یا آن؟» است.
از انتخاب شریک زندگی گرفته تا گزينش رشتهء تحصیلی و انتخاب شغل و حتی مشی سیاسی و...، همهء ما در زندگی خود این حالت را تجربه کرده و بین عقل و عشق و واقعیت و مصلحت گیر کرده و بنوعی همه مان «خر ژان بوریدان» بوده ایم و بعضی وقت ها در بی تصمیمی در جا زده و پا در هوا مانده ايم و می مانيم و آخرش هم به انتخاب اصلح محل نمیگذاریم و آن را دماغ درنمیآوریم.
آلبرت اینشتین به ریاضیات و فیزیک هر دو علاقه داشت. در شرح حال خود گفته که برای این که مثل خر ژان بوریدان پا در هوا نمانم و سرگردان نشوم، از سبک سنگین کردن مسأله که کلافه ام کرده بود دست برداشتم و بالاخره فیزیک را انتخاب کردم.
یادآوری کنم که افلاطون، ارسطو، غزالی، ابن سینا و دانته... به مضمون داستان خر ژان بوریدان اشاره داشتهاند اما طرح و بیان این مسأله (به اشتباه) به حساب فیلسوف فرانسوی قرن چهاردهم «ژان بوریدان» گذاشته شده و شگفتا که خر ژان بوریدان بیشتر از خود او مشهور شده است.
خر ژان بوریدان و دوراهیهای روزگار
در سال 1900 میلادی در روزنامه نیویورک هرالد[16] در رابطه با ساختن کانال در کشور پاناما (یا کشور نیکاراگوئه) کاریکاتوری با اشاره به داستان خر ژان بوریدان درج شد. خری بین دو کپه یونجه ایستاده بود که در فاصله مساوی با او بودند. روی یکی نوشته شده بود: پاناما، و روی دیگری نوشته شده بود: نیکاراگوئه.
همانطور که گفتم «چه کنم چه کنم»، انتخاب این یا آن، و دوراهی برای همهء ما پیش آمده است. کافکا در آثار خودش عدد دو را (که نشانهای از دوراهی، تصمیم دشوار و کشمکش درونی بین دو عامل در ذهن او است) زیاد بکار بردهاست.
فقط کافکا نیست که زندگیاش به نوعی خر ژان بوریدان را تداعی میکند. مرگ و زندگی صادق هدایت نیز که دائم با دوراهی و دوگانگیهای روزگار درگیر بوده، آن را بیاد میآورَد. ما بارِ گران دوگانههای او را بر گُرده خر ژان بوریدان میبینیم. بعنوان مثال اگر بوف کور اثر هدایت را دقیق بخوانیم متوجه تکرار دوگانهها میشویم: «دوسال، دو ماه، دو قِران، دو درهم، دو دریچه، دو تا کلوچه، دو گوسفند، دو یابوی سیاه لاغر...»
این نشانهء واژه شناختی بازگو کنندهء آرزوی شدید و میل باطنی نویسنده در جهت تحقق یک وحدت آرمانی در این جهان دوگانگیها و دوروئیها است. از آنجا که صادق هدایت نتوانست با این جهان تعارضها به وحدت برسد سرانجام در این «دل-دو-نیمی ِ» پر اندوه، جان سپرد.
خر ژان بوریدان در آثار اندیشمندان
در آثار افلاطون[17] رّد پای انسان، مسلهء جبر و اختیار و مضمون داستان خر ژان بوریدان موجود است.
ارسطو، در کتاب در آسمان[18]، شخصی را مثال میزند که به یک اندازه تشنه و گرسنه است و آب و غذا در فاصلهء مساوی با او گذاشته شده اما او گیج شده و نمیداند اول به کدام سمت برود!
دانته نیز در کتاب «کمدی الهی» (بهشت، آغاز منظومهٴ چهارم)، و اسپینوزا در کتاب «اخلاق» بخش دوم، شرح و تفسیر گزارهء 49 به مضمون تمثیل ژان بوریدان توجه میدهند.
گوتفرید لایبنیتس[19] تمثیل ژان بوریدان را با تأکید روی اراده انسان، نقد کردهاست.
کارل مارکس، در کتاب «هژدهم برومر ناپلئون بناپارت»[20] به مثال خر ژان بوریدان گوشهای زدهاست: «نه خری که میان دو دسته علف گیر کرده باشد و نداند کدام لذیذتر است، بلکه حالت خری که میان دو چماق مانده و میخواهد بداند کدام یک از آن دو دردناکتر است.»
آیزایا برلین در آثار خویش، از جمله کتاب «چهار مقاله دربارهء آزادی»، به داستان خر ژان بوریدان اشاره دارد.
فردریک کاپلستون نیز در کتاب «تاریخ فلسفه» از آن سخن گفتهاست.
چرنیشفسکی[21] در نامهای که برای خانواده اش مینویسد Н. Г. Чернышевский, Письмо родным اشاره به انسانی میکند که بین دو انتخاب گیر کرده و نمیداند چه کند. از اینجا رانده و از آنجا ماندهاست. چرنیشفسکی بعد از شرح داستان به مثال خر ژان بوریدان گریز میزند.
مایکل کلارک [22]در کتاب Paradoxes from A to Z ضمن اشاره به چیستان هایی که از زمان زنون تا گالیله و لوییس کرول تا برتراند راسل پیش روی ذهن بشر بوده، به داستان خر ژان بوریدان اشاره نموده است.
داگوبرت رونز [23] در کتاب «فرهنگ فلسفه» (نیویورک ۱۹۴۲، ص ۴۲) نه به ژان بوریدان، به خر ژان بوریدان پرداخته است.
روانشناس لهستانی، «کورت لوین» (1890 تا 1947)، (واضع نظریه میدانی در روانشناسی)[24]، در یکی از نوشته هایش پس از اشاره به داستان خر ژان بوریدان میگوید:
«این نوع درگیری ناپایدار است. وقتی که فرد، به دلیل عوامل اتفاقی، نقطهء تعادل را ترک گفته، به طرف یکی از ناحیه / هدف ها حرکت میکند، نیرویی که متوجه این ناحیه میشود افزایش مییابد، در نتیجه او با دور شدن از نقطهء تعادل به نزدیک شدن به ناحیه- هدف ادامه میدهد. این موضوع از فرضیه ای گرفته شده که میگوید نیروی کشش به سوی ناحیه – هدف بتدریج که فاصله شخص با هدف کم میشود افزایش مییابد.
گفته میشود فیزیک کوانتوم میتواند داستان خر ژان بوریدان را از حالت معما و پارادوکس درآورَد.
بی تصمیمی به بی عملی راه میبرَد.
از آنجا که همهء ما دوراهیها را تجربه کرده ایم، یکی از درس هایی که از داستان خر ژان بوریدان میگیریم این است: نباید بین «چه کنم چه کنم» گیر کنیم. نباید مدام «مس مس» کنیم. باید تصمیم گرفتن را یاد بگیریم.
تصمیم گرفتن اولین لغتی است که بعد از بابا و مامان و...باید به فرزندانزمان بیآموزیم. باید یاد بگیریم که تصمیم بگیریم.
دودلی و تردید دائمی با شک مقدس که راه به یقین میبرَد، از بنیاد متفاوت است.
جبرها (که بهانهء بی عملی برای ما است) واقعی است اما اختیار انسان واقعی تر است. بی تصمیمی و دو به شک بودن، راه عمل را میبندد.
توجه کنیم که بی تصمیمی خودش یک نوع تصمیم نیست.
تا زمانی که تحلیلها و نظرها و تضادها، یک راه را بر راه دیگر ترجیح ندهد، هیچ انتخاب و عملی صورت نمیگیرد و ما قفل قفل میشویم.[۲۵]
عمل زمانی صورت میگیرد که برآیند تضادها و تعارضات درونی به روی یکی از عناصر بچرخد.
خر ژان بوریدان وقتی میان دو امر متضاد قرار گرفت، چون نتوانست بر تضادها چیره شود، از عمل باز ماند و از تردید و چکنم چکنم جان سپرد.
ما نیز در موارد بسیار مثل خر ژان بوریدان در گِل امّا و اگر میافتیم و پیش از مرگ، میمیریم.
آن لحظه ای که به قول امانوئل کانت تصمیم بگیریم از صغارتی که خودمان بر خودمان تحمیل کرده ایم خارج شویم یعنی فهم خویش را بدون راهنمایی دیگری و دیگران به کار بندیم و در به کارگیری فهم خود شهامت داشته باشیم، زنده بودن و زیستن را از سر میگیریم.
روستائیان کاندلو و خر ژان بوریدان
پزشک آلمانی Peter Bamm «پیتر بم» (کورت امریش) آتش سوزی مهیب دژ قدیمی «کاندلو» (در شمال غربی ایتالیا) را به تصویر کشیده است. روستائیان خمره های شراب شان را در آن دژ انبار کرده بودند و دژ در حال سوختن بود. برخورد آنان با آن آتش مهیب داستان خر ژان بوریدان را بیاد میآورد.
داستان کاندلو، داستان شیفنگیهای آدمی است. شعله های آتش به دژ هجوم آورده است. کشاورزان برای خاموش کردن آتش دوان دوان به سراغ چاه آب میروند اما میبینند پوشش چوبین روی چاه آب، اسیر آتش شده و تیرهای چوبین فروافتاده در چاه، آن را کور کرده و عملاً به آب دسترسی نیست تا آتش را خاموش کنند. روستائیان، برای نجات تنها دارایی شان در دژ، که خمره های شراب بود، دست به کار شدند اما آتش شعله میکشید و دیوارهای دژ روی خمره ها عنقریب فرو میریخت و جام های شراب را خرد و خمیر میکرد. در نبود آب، برای خاموش کردن شعله های آتش راهی جز ریختن شراب ها بر آن نبود، هرچند ریختن شراب بر آتش در آغاز آن را جری تر می کرد. فکر کردند شاید شراب بتواند از شر آتش بکاهد. اما این نقض غرض بود و شراب ها که میخواستند نجات شان دهند، بدین ترتیب نفله میشد. آنان مثل خر «خرّه مانده» (در گل فرو رفته)، یا بهتر بگویم، چون خر ژان بوریدان به درد «چه کنم چه کنم؟» گرفتار شدند. روستائیان کاندلو بالاخره بر بی تصمیمی فائق آمدند و شراب شان را بر آتش ریختند و البته آنچه را برای نگهداریش میکوشیدند از دست دادند. اما...
آنان ضربه خوردند و آسیب دیدند اما آیا بازی را تمام و کمال باختند؟ نه. و چرا؟ چون به جای ایستادن و تماشا، به جای تسلیم و زبونی، به جنگ آتش رفتند. اگر هم نتوانستند شعلهها را مهار مهار کنند و بود و نبود خودشان را از کف دادند اما نگذاشتند آتش حرف اول و آخر را بزند.
اینکه نتیجهء کار (در مورد شراب و اندوخته هایشان) فرق نکرد و از دست رفت، اهمیت چندانی ندارد. مهم این است که عزا نگرفتند؛ ایستادند و به جای اندوه درس ایستادگی دادند.
گفته شده که صبحگاهان، هنگامی که کشاورزان در میان خرابه های دژ به کند و کاو پرداختند، خمره ای یافتند که دست نخورده بر جای مانده و پر از شراب بود. هر یک جامی از آن برگرفتند و در عین شادی گریستند. آن شراب کهنه را واپسین صاحب دژ به یادگار گذاشته بود.
شراب اینجا سمبل است. اشک انگور و عصارهء رنج او است. سمبل کار و تلاش نیاکان است؛ نیاکانی که گرچه رفتند و غبار شدند اما حاضرترین حاضرانند.
_______________
این مقاله را پیشتر برای ویکیپدیای فارسی نوشتم و محدودیت های خاص خودش را دارد.
· واژه، دی 1384، شماره ۶، کاندلو، پیتر بم، دکتر عبدالرضا سالک
· در باره ساکسونیا، شاگرد ژان بوریدان Albert of Saxony
· Jack Zupko /John Buridan Portrait of a Fourteenth-Century Arts Master
· An Auxiliary Motive for Buridan's Ass...
· Asinus Buridāniinter duo prata
پانویس ها
1. Buridan's Ass / 2. Jean Buridan, in Latin Joannes Buridanus
3. William of Ockham
ویلیام آکمی (ویلیام اکام)، استاد ژان بوریدان محسوب میشد. از بنیانگذاران نظریه نومینالیسم (نامگرایی) در زمینه وجود کلیات است. علم را از انحصار کلیسا رهانید و تکفیر شد. بارها به زندان پاپها افتاد و یکبار هم از زندان گریخت. مهمترین تاثیر او در فرهنگ روشنفکری نوین به خاطر اصل ایجاز در توصیف و الگوسازی است. این اصل به نام «تیغ اکام» معروف است. اعتقاد ویلیام آکمی به اصالت اراده و اصالت فرد، از روحیه بی پروای رنسانس خبر میداد. حملات جانانه وی به پاپهای دروغین، و استناد او به اصل کتاب مقدس و مسیحیت اولیه، راه را برای مارتین لوتر آماده ساخت. لوتر وی را معتبرترین واصیل ترین استاد فلسفه مدرسی نامید.
4. Impetus Theory (تئوری انگیزه)
برخلاف فیزیک ارسطوئی که بر آن بود آنچه جسم را در حرکت نگاه میدارد تنها کار یک نیروی خارجی پیوستهاست و در نبود نیروی بی واسطه، جسم تقریبا بلافاصله به سکون میرسد. ژان بوریدان انگیزه را مسبب حرکت شیئ میدانست.
...
ژان بوریدان به پیروی از جان فیلیپونوس و ابن سینا میگفت حرکت با وجود کیفیتی در جسم که با شروع حرکت بدان داده میشود حفظ میشود.
او این کیفیت حفظ حرکت را انگیزه (در دیدگاه سینائی «میل») مینامید. البته ژان بوریدان این دیدگاه را که انگیزه بصورت خودجوش پراکنده میشود رد میکرد و میگفت نیروهای مقاومت هوا و جاذبه که میتواند در مخالفت با انگیزه باشد مانع آن میشوند. همچنین معتقد بود که انگیزه جسم بسته به سرعتی که با آن به حرکت درآمده و مقدار ماده موجود در آن تفاوت میکند.
ژان بوریدان تئوری انگیزه را که نخستین گام بسوی مفهوم لَختی (اینرسی) مدرن و تحولی مهم در تاریخ علم سده های میانه بود، شرح و بسط دادهاست.
تمایل اجسام به حفظ حالت قبلی را لختی گویند. لَختی، یا اینرسی inertie ، خاصیتی از یک جسم است که با تغییر وضعیت جسم مخالفت میکند...
5. Summula de dialectica
6. Margaret of Burgundy
7. Jeanne de Navarre
8. بخشی از شعر فرانسوآ وييون François Villon که به ژان بوريدان اشاره دارد. گويا پادشاه فرانسه به خاطر حرف و حديثهايی که پيرامون بوريدان و ملکه بوده، او را به رود سن میاندازد....
کجاست آن شهبانو؟
که فرمان داد بوريدان را
در انبانی در رود سن درافکنند.
ولی کجاست برفهايی که سال پيش باريد؟
Where is that queen who ordered that Buridan be thrown into the Seine in a sack? But where are the snows of yesteryear?
در اين قطعه «شهبانو» اشارهای است به مارگارت دوبورگونی Margaret of Burgundy، همسر لویی دهم (لویی سرسخت، Louis X le Hutin شاه ناوار). مارگارت دوبورگونی متهم بود که همراه با دو خواهر شوهرش، مردان جوان را برای کامجویی به برج نل میبردند و پس از آن که از آنان دلزده میشدند، به رود سن میافکندند. البته ژان بوریدان بیگناه شناخته شد و مارگارت و همکارانش به حبس ابد محکوم شدند. مارگارت بعداً در سال 1315 توسط همسرش به قتل رسید. ماجرای ژان بوریدان و مارگارت دوبورگونی را الکساندر دوما در داستان «قهرمان برج نل» شرح داده است. در آنجا شخصی بهنام کاپیتان بوریدان، فاسق او و پدر دو پسرش است. با همه این تفصیل، ژان بوریدان بیگناه است، اگر او درگیر چنین رسواییهایی بود، نمیتوانست در دانشگاه پاریس به تدریس ادامه دهد.
9. Anaximander
10. تاريخ فلسفه غرب، برتراند راسل
11. Marsilius of Inghen
12. Albert of Saxony
13. Nicole Oresme
14. ترجيح بلامرجح، چيزی را برتری و فضيلت دادن که سزاوار نباشد. (ناظم الاطباء). مقدم داشتن شخصی يا چيزی يا حکمی را بر ديگری بدون هيچگونه رجحان و برتری
15. نتايج يکی از موثقترين دلايل توجيه وسايل است اما اگر تنها نتيجه را ملاک ارزشيابی وسيله تلقی کنيم، اين خطر که ارزشهايی بالاتر از نتيجه را وسيلهٔ آن کرده باشيم بسيار است. بی شک مواقع خاصی در شرايط گذرای زندگی و تاريخ فرا میرسد که بايد چنين بکنيم. ضرورت گاه «ترجيح بلا مرجح» را ايجاب میکند. هنگاميکه که سيل هجوم میآورد و يا حريق در شهر میافتد «وظيفهٔ» همه مشخص است. آنگاه که گرسنگی بيداد میکند، سخن گفتن از مائدههای روحی خيانت است، نه تنها به زندگی مادی، که به معنويت روحانی نيز هم؛ بر خلاف سخن سعدی، اندرونی که از طعام خالی است خانهٔ جهل و زاغهٔ ظلمت است. (مقدمهء کتاب کوير، نوشته دکتر علی شريعتی)
16. New York Herald
17. “He Plato said that if I am indifferent and able to go to the left or right, for whatever reason I go to the right by the same reason I go to the left, and conversely; therefore, either I go to each direction, which is impossible, or I go to neither until another determining sufficient cause comes along” (QM 6٫5ff. 357b _ 362a)
18. On the Heavens (Latin: De Caeloor De Caelo et Mundo)
19. Gottfried Leibniz
20. Der achtzehnte Brumaire desLouis Bonaparte
21. Nikolay Chernyshevsky
22. Michael Clark
23. Dagobert D. Runes
24- نظریه میدانی لوین به رفتار آدمی که تابعی است ازتعامل میان شخص و محیط، اشاره دارد. از نظر کورت لوین عوامل درونی و بیرونی توأم با هم رفتار انسان، و سطح آن را تحت تأثیر قرار داده و تعیین میکنند. به عبارتی ( B=F (P,E رفتار (Behavior) تابعي است از شخص (Person) و محيط (Enviornment)
25- اریش کستنر Erich Kästner نویسنده آلمانی و خالق نمایشنامه «مدرسه دیکتاتورها»، در کتاب «آزادی کوچک» die kleine freiheit که نوشته طنز آمیزی در مورد سارتر و اگزیستانسیالیسم است، میگوید: تصمیم نگرفتن هم در واقع یک جور تصمیم است و گرفتن یک تصمیم از تصمیمهای ممکن بدین معنی است که در دنیایی که معیارهای ارزشی آن غیر معتبر است فرد آزاد است یا به عبارت دیگر محکوم به آزادی است.
...
سایت همنشین بهار
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.