|
بازگشت به خانه پيوند به نظر خوانندگان آرشيو مقالات آرشيو صفحات اول جستجو |
دوشنبه 17 تير ماه 1392 ـ 8 ماه جولای 2013 |
باراک اوباما به دنبال مصادره به نفع حوادث است
گفتگو با محمدعلی بصیری
گفتگوگر: سايت تهران مرکز « ديپلماسی ايرانی»
دیپلماسی ایرانی: باز هم مصر. متحد سابق امریکا باز جامه آشوب بر تن دارد. میدان التحریر قاهره بیش از دو سال است که رنگ آرامش به خود ندیده است. 25 ژانویه دو سال پیش بود که باراک اوباما رئیس جمهور دموکرات آمریکا با سکوت خود و عدم حمایت از حسنی مبارک در قبال اعتراض های مردمی مصر خشم اعراب متحد امریکا نظر آل سعود در عربستان سعودی را برانگیخت. اوباما ترجیح داد در دقیقه 90 بازی، چتر حمایت خود را از سر مبارک برداشته و به قول برخی تحلیل گران اعتبار امریکا در ترویج دموکراسی را حفظ کند. دولت محمد مرسی شاید برای امریکایی هادر ابتدای امر حکومتی اسلام گرا و برآمده از دل اخوان ضدامپریالیستی بود اما اندک اندک مرسی با عملکردهای نه چندان ضدامریکایی خود، و بخصوص همصدایی با غرب در سوریه، نشان داد که می تواند به نوعی جای مبارک را برای واشنگتن و تل اویو بگیرد. مرسی نه تمام قد مقابل اسرائیل و حصر غزه ایستاد و نه منافع واشنگتن در منطقه را تهدید کرد. با این همه بخت وی در کاخ ریاست جمهوری مصداق همان دولت مستعجل بود. اوباما این بار ترجیح داد در موضع گیری خود جانب احتیاط را رعایت کند. از همین رو نه اعلام کرد که «با ارادهء ملت همصداست» و نه اعلام کرد که با حکومتی که اخوان المسلمین بر آن تسلط دارد همراه است. راه حلی میانه انتخاب کرد: خواستار بازگشت فوری به حکومت مدنی شد و دستور به بازنگری در کمک های مالی امریکا به مصر داد تا نشان دهد که به نگرانی های مشاوران اش، که می گفتند اگر امریکا در کنار هر جریانی علیه جریان دیگر بایستد خشونت را تحریک می کند، به نوعی پاسخ داده باشد. در خصوص موضع گیری های واشنگتن در قبال بیانیهء ارتش مصر و نقش این کشور در حمایت از محمد مرسی به عنوان رئیس جمهوری اسلام گرا، با دکتر محمدعلی بصیری، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل امریکا گفتگویی داشتیم که در زیر می خوانید:
پرسش: حضور امریکا در تحولات اخیر مصر همیشه پررنگ بوده و این روزها که صحبت از کودتا در این کشور شده و ارتش محمد مرسی را از سمت خود عزل کرده امریکا نسبت به اوضاع مصر ابراز نگرانی کرده است. به نظر شما دلیل مخالفت امریکا با این روند در چیست؟
پاسخ: امریکا به طور کلی از روی کار آمدن دولتی مستقل، مردمی و اسلامی در مصر نگران بود اما با توجه به اینکه هنوز بدنهء ارتش و سیستم اداری در این کشور را بازمانده های رژیم حسنی مبارک - متحد امریکا و اسرائیل – تشکیل می دهند واشنگتن به دنبال آن بود تا تحولات مصر را به سمتی سوق دهد که با حفظ ساختار پیشین و تغییرات شکلی و ظاهری- که تا اندازه ای انقلابیون و اکثریت مردم را قانع و راضی می کند- مسیر تحولات مصر را به پیش ببرد. در این میان عملکرد محمد مرسی و گروهی که امریکا مد نظر داشته و رسالت هدایت آنها را بر عهده داشت چندان قابل دفاع نبود که همین امر در نهایت منجر به تشدید اعتراض های عمومی شد. شرایط امروز مصر به نوعی آمریکا را بر سر دوراهی قرار داده است. واشنگتن نه می تواند کاملا اقدام نظامی را تایید کند و نه توان محکوم کردن آن را در چنته دارد. در این فضا واشنگتن در چند جبهه در حال رایزنی است تا بتواند مدیریت شرایط بحرانی را بهتر از گذشته در اختیار داشته باشد.
شما اشاره کردید که امریکا از به قدرت رسیدن محمد مرسی و اخوانی های اسلام گرا ناراضی بوده است، پس بر این اساس باید از اقدام اخیر ارتش و برکناری مرسی ابراز رضایت کند که شاهد چنین موضع گیری نبوده ایم.
امریکا باید به افکارعمومی درون کشور مصر و نظام بین الملل پاسخ دهد که آیا دولت محمد مرسی دولتی دموکراتیک و مردمی بوده یا خیر که به اعتراف بسیاری اینگونه بوده است. اگر امریکا در این شرایط از اقدام ارتش به طور صریح حمایت کنند سبب ایجاد استاندارد دو گانه ای برای امریکا خواهد شد که هزینه سنگینی بر اعتبار و جایگاه این کشور در افکار وارد می کند. بنابراین امریکا در این وضعیت نوعی استراتژی بینابین را اتخاذ کرده است. اگر کاخ سفیدنشین ها بنای بر موضع گیری مشخص در این خصوص را داشتند باید یا آن را صراحتا کودتا خوانده و یا این اقدام ارتش را در بیانیه ای شدید اللحن محکوم می کردند. اما در حال حاضر برخی از مقام ها احتیاط به خرج داده و این روند نشان می دهد که بازی پیچیده تری در سیاست خارجی امریکا نسبت به تحولات مصر وجود دارد.نگرانی دیگر آمریکا که شاید به نوعی توجیه کننده حذر آنها در محکوم کردن اقدام ارتش هم باشد احتمال تکرار تجربه الجزایر است. جنگ داخلی خونین در مصرکه برخی نشانه های آن هم در سینا و اسکندریه دیده شده می تواند اوضاع امنیتی در این کشور را وخیم تر کند.
به نظر می رسد یک مصر بی ثبات جنگ زده برای امریکا و اسرائیل مفیدتر است تا مصری که باید برای کنترل آن مدیریتی قوی داشت. این پیچیدگی سبب واکنش بینابینی امریکایی ها شده است.
در مساله قطر بر طبق آنچه که در برخی از اخبار آمده امریکا با فشاری که بر امیر قطر آورد سبب کناره گیری وی شده است و به نظر می رسد که پیگیری چنین روندی سبب تضعیف اخوانی ها در منطقه می شود. از سوی دیگر امریکا در مصر به گونه ای خود را حامی مرسی معرفی کرده است. شما این تناقض را چگونه تفسیر می کنید؟
امریکایی ها در طول 50 سال گذشته و به ویژه در طول دو یا سه دهه اخیر نشان دادند که از تمامی جریانات سیاسی اسلامی، نیمه اسلامی و سکولار به صورت مهره های ضد و نقیض یا مهره های بازی برای پیشبرد اهداف خود استفاده می کنند. یعنی نمی توان گفت که امریکا در تحولات منطقه کاملا با اخوانی ها و سلفی ها که از جمله حامیان آن امیر قطر است، مخالف بوده و یا مخالف جریان صد درصد اسلام سیاسی از نوع شیعی است و یا اینکه کاملا ازدولت های سکولار در برابر جریان اخوانی حمایت می کند. امریکا با وزن آنها بازیگری می کند و البته امریکایی ها تجربه این بازیگری را در در بحث طالبان ، القاعده و سلفی ها داشته اند. در این قبیل مسائل حمایت امریکایی ها از طرف مقابل تا نقطه ای است که حافظ منافع آنها باشد و هرزمان که این نیاز مرتفع شود همان جا نقطه پایان این حمایت ها خواهد بود. بنابراین اگر با این تحلیل به قضایای منطقه و سیاست امریکا نگاه کنیم پارادوکس یا ابهام موجود رفع می شود.
زمانی که با امیر قطر رابطه دوستی برقرار می کنند به نوعی به دنبال مهار هلال شیعی هستند و یا با این روند یکه تازی عربستان و امارات را مهار می کنند. بر این اساس با تضعیف جریان های سرکش یا ناسازگار از طریق رقبای محلی برتری و هژمونی خود را در منطقه مدیریت می کنند. همیشه رفتار کج دار و مریز یکی از شاخص های اصلی در سیاست خارجی امریکاست.
پرسش: آیا اهداف مدنظر آمریکا و غرب در مصر با یکدیگر همپوشانی دارد؟
پاسخ: مهم ترین هدف مشترک امریکا و غرب ممانعت از روی کارآمدن دولت های مردمی ، مستقل و مخالف جبهه امریکا و اسرائیل در منطقه است. هر دولت یا جریان را با به کارگیری و مهار رقبا و دخالت مستقیم یا غیرمستقیم مدیریت می کنند. هم اکنون شاهد مدیریت وضعیت سوریه توط این دو طرف هستیم و می بینیم که سوریه را که تنها دولت عربی مقاوم در برابر سلطه امریکا و اسرائیل بود دچار بحران کردند.وضعیت مصر نیز برای امریکایی ها و اروپایی کم و بیش شبیه سوریه است. دغدغه اصلی غرب در مصر امروز ارتشی است که به دست همین غربی ها مجهز شده و اکنون باید مانع از سمت و سو گیری آن علیه منافع اسرائیل شوند.بدیهی ترین هدف غربی ها از مدیریت بحران در مصر از بین بردن زیرساخت هایی است که مصر را به سمت سرکشی های بیشتر پیش می برد. بنابراین امریکا نگران این روند در مصر است که البته دولت های همراهشان در منطقه برای مهار این دغدغه با امریکا همراهی می کنند.
روسیه تاکنون در خصوص مساله برکناری مرسی عکس العمل مشخصی از خود نشان نداده است. آیا ممکن است پس از سوریه ، مصر نیز به دومین مکان تداخل منافع روسیه و غرب تبدیل شود؟
این احتمال داده می شود که روسیه در مصر نیز همان موضعی را اتخاذ کند که در سوریه توشه راه خود کرد. به عبارت دیگر تضعیف اخوان در هر کشوری که اپوزسیون در سوریه هم می باشد به نفع آنهاست. همانطور که شاهد بودیم روسیه و چین و ایران از دولت مرکزی در سوریه حمایت کرده اند و البته مخالفت های خود با شبه نظامیان را هم عیان کرده اند. در نتیجه تضعیف دولت مرسی به معنای تضعیف اپوزسیون در سوریه است که به شکل مستقیم با روسیه درگیر هستند و این روند برگه مثبت و خوشایندی برای روس ها هم به حساب می آید.
میزان کمک های سالانه آمریکا به ارتش مصر حدود 1 میلیارد و 300 میلیون دلار بوده است. پس از اتفاقات اخیر در قاهره و برکناری مرسی با بیانیه ارتش برخی منابع از احتمال تعلیق این کمک ها سخن گفته اند. به نظر شما تا چه میزان چنین احتمالی وجود دارد؟
ارتش مصر ارتشی امریکایی است بدین معنا که فرماندهان مهره هایی هستند که در طول 32 سال گذشته و در خلال پیمان کمپ دیوید طراحی و بر روی صفحه شطرنج سیاسی مصر کارگذاری شده اند. بنابراین سران ارتش نیز مانند شخص حسنی مبارک مهره هایی امریکایی هستند. تا زمانی که این مهره ها بر سر کار بوده و قدرت مدیریت سیاسی و امنیتی مصر را در چنته دارند کمک های امریکایی هم ادامه خواهد داشت. حفظ این ثبات در راستای تامین منافع امریکا در منطقه است. این در حالی است که اگر ارتش مصر برای امریکا خطر امنیتی ایجاد کرده و غیرقابل اعتماد شود این کمک ها دیر یا زود قطع خواهد شد. در حال حاضر شاهد شکل گیری چنین مسائلی در ارتش نیستیم پس به احتمال قطع این کمک ها ضعیف است.
پرسش: چه سرانجامی برای اخوان نه تنها در مصر که در منطقه متصور هستید؟
پاسخ: عملکرد اخوان در مصر و دیگر کشورهای منطقه به دلیل تفکرات ارتجاعی ، بی برنامگی های مشخص ، عدم شناخت از مسائل بین الملل و توسل به خشونت و حصر درسیاست به هیچ وجه موفق نبوده است. تجربه سنگینی که اخوان در مصر داشت بر وضعیت و جایگاه این جریان در سوریه و کشورهای حاشیه خلیج فارس هم تاثیرگذار خواهد بود. بدیهی است که نمی توان از حوادث چند روز گذشته در مصر به عنوان نقطه مثبتی برای جریان اسلام گرایی یاد کرد. تنها راه فرار اخوان از تکرار این تجربه در دیگر کشورها بازبینی حدید و حدی در مسائل است. امروزه نمای کلی که از اخوان در دست است جریانی است متحد سلفی گری و تکفیری که پیش از این در افغانستان و عراق و این روزها در سوریه شکست های سنگینی را متحمل می شود. خلاصه کلام این است که نخستین تجربه حضور اخوان در قدرت پس از 70 سال مشق سیاسی چندان مثبت نبود.
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.