بازگشت به خانه                    پيوند به نظر خوانندگان                     آرشيو  مقالات                  آرشيو صفحات اول                جستجو

جمعه 21 تير ماه 1392 ـ  12 ماه جولای 2013

مذاهب چطور تغییر عقیده می دهند

ويليام کرمر*

در دوره ای، قربانی کردن حیوانات بخش مهمی از مذهب هندو بود، کشیش های کاتولیک عذب نبودند و تصویر کردن صورت محمد بخشی از هنر اسلامی بود. اما به زودی، بخشی از کلیساهای انگلستان همجنسگرایان را به عقد همدیگر در می آورند. چه اتفاقی می افتد که مذاهب تغییر عقیده می دهند؟

در 1889 ویلفورد وودرف، چهارمین پرزیدنت کلیسای عیسی مسیح قدیسین متأخر (یا همان کلیسای مورمونیسم) شد. این مقام به معنای پیامبر زنده بودن است؛ کسی که می تواند حکمت را از عیسی مسیح دریافت بکند. و البته هم که او نیاز به دریافت مشورت بود چون کلیسا در بحران فرو رفته بود. 40 سال بود که مورمون ها با کنگره ایالات متحده بر سر چند همسری در نزاع بودند که برای اعضای مذکر مذهب توصیه می شد. دولت تصمیم گرفت که این کار غیرقانونی است و حق اینکه به خاطر باور مذهب چند زن بگیرند را به رسمیت نشناخت. وودراف و دیگران زندگی دشواری داشتند از شهری به شهر دیگر می رفتند تا اسیر مارشال های امریکایی که فرمان جلب شون رو داشتند نشوند. در 1890 دولت با مصادره همه اموال کلیسا، گامی به پیش گذاشت. آن موقع بود که وودراف گفت که عیسی مسیح به او ظاهر شده و آینده کلیسای مورمونیسم را اگر دست از چند زنی بر ندارند نشان داده: تصویری که زیبا نبوده. اگرچه او چند زنی را محکوم نکرد ولی مانیفیستی صادر کرد که آن را ممنوع اعلام می کرد.

اگر فکر می کنید مشکل حل شد اشتباه می کنید. به گفته کثلین فلیک، استاد دانشگاه که خود مورمون هست، از نظر اجتماعی بسیار دشوار بود و همینطور از نظر مذهبی. تغییر باعث بی ثباتی کل کلیسا شد و این بحث را بر انگیخت که اصول بنیادین ایمان مورمونی چیست.

فلیک می گوید تاریخ نشان می دهد که هر مذهبی که حاضر به تغییر عقیده نمی شود از میان می رود. اما مذاهبی که پیامبران شان مرده اند چطور تغییر می کنند؟

برای مسلمانان آخرین پیامبر، محمد، حدود 1400 سال پیش مرده است. این علما یا متخصصین شریعت هستند که در مسایل بحث برانگیز اسلامی یا شریعت با دقیق شدن بر بنیادهای متن مقدس از جمله قرآن و سنت، که مجموعه داستان هایی از باورهای و رفتارهای محمد بوده است، رای صادر می کنند.

 

یک چالش عمده این است که چطور قوانینی که عربستان قرن هفتم میلادی را کنترل می کرده را در تمام دنیا در قرن بیست و یکم اعمال بکنیم. تعجبی ندارد که علمای کشورهای مختلف نتایج متفاوتی می گیرند و نظرات شان را عوض می کنند.

یک قرن پیش استفاده از بلندگو یا رادیو حرام بود. امروز بسیاری از مسلمانان مومن رادیو تلوزیون یا حتی کانال های یوتیوب دارند. به همین شکل، در زمان انقلاب بهمن 57 ایران علما گفتند که کنترل جمعیت حرام است ولی امروزه استفاده از کاندوم تشویق می شود آن هم با کارخانه های دولتی ساخت کاندوم و مشاوره پیش از ازدواج. مقتدر خان از دانشگاه دلاور می گوید که فرض علما این بوده است که هر چیزی که از غرب بیاید، اسلام را تهدید می کند. و اغلب تنش میان جنبه های زندگی روزمره غربی و باورهای اسلامی بوجود می آید. یک چالش برای مردان مسلمان مثلا همین یورینال، یا سکوهای ادرار کردن ایستاده در توالت های عمومی است. یکی از سنن مسلمین نشسته ادرار کردن است. به نظر ایشان این روش بهترین راه برای پیشگیری از ترشح ادرار و نجس شدن لباس مومنین بوده که مانع از نماز خواندن است. در غرب ِ عاشق «یورینال» ها، چنین کاری همیشه ممکن نیست. چالش دیگر، معماری خانه های غربی است. این خانه ها تفکیک جنسیتی نشده اند. اگر میهمانی مسلمانان بگیرید که زنانه و مردانه داشته باشد،‌مشکل ایجاد می شود. خود او چند بار نتوانسته در تولد پسرش شرکت بکند. بعضی اوقات مسلمانان ساکن سرزمین های چندفرهنگی آرزو دارند که متن مقدس بازتفسیر بشود. آخوندها که با چنین تصمیم هایی روبرو می شوند می بایست از میان تفسیر قرائت متنی (لیترال) قران یا تلاش به دیدن لایه های زیرین پیام قرآن انخاب بکنند.

از نظر طارق رمضان، استاد دانشگاه آکسفورد، مهم این است که میان اصول که غیر قابل تغییر اند و مدل ها که نتیجه زمان و مکان هستند فرق بگذاریم. از این منظر تغییر دادن نتیجه گیری های ما از قرآن یک گزینه نیست، بلکه الزام دارد. او می گوید بدون پذیرش تحول در فهم ما از پیام اسلام، وفاداری به اسلام بی معناست.

رمضان می گوید: بنابراین با اینکه در قران آیه ای هست که اجازه کتک زدن زنان را می دهد، بهترین نمونه، خود پیامبر است که هیچ وقت زنی را کتک نزد.

ارویند شرما استاد مطالعات تطبیقی مذهب رخدادی مشابه را برای اینکه نشان بدهد چطور مدل ها را می شود به روز کرد می زند. او به زمانی اشاره می کند که مهاتما گاندی اصول کارما - دکترین هندو که می گوید شما برای اعمال تان در این زندگی، در زندگی بعدی هزینه پرداخت خواهید کرد یا پاداش خواهید دید - را مورد بازبینی قرار داد. کارما را برای توجیه جایگاه بالای اجتماعی «دست نیافتنی ها» (طبقه ای مرفه در جامعه سنتی هند) مورد استفاده قرار می دادند. شارما می گوید کسی که یک دست نیافتنی زاده شده بود استدلال می کرد در زندگی گذشته اش کارهای خوبی کرده. بنابراین از وضع موجود دفاع می کرد. گاندی گفت همه طبقات جامعه هند توسط انگلیسی ها به یک شکل مورد برخورد قرار می گیرند، وقتی در کلوپ هایشان می نویسند ورود سگ و هندی ممنوع. گاندی می گفت می بینید کارما چطور مورد استفاده قرار می گیرد؟ شما به حکم اینکه کسی در طبقه ای به دنیا آمده با او رفتار متفاوت می کنید و به همین اساس بریتانیایی ها هم به خاطر نژاد شما با شما رفتار می کنند. او با نقد برداشت سنتی از کارما و نشان دادن اینکه چطور این سنت می تواند مورد سو استفاده قرار بگیرد، گاندی به صورت همزمان اصل کارما را از کار می انداخت و باز تعریف می کرد.

یک قصه مشهور از تلمود کتاب مقدس یهودیان، به نظر میرسد به همین موضوع تفسیر متن مقدس توسط آیندگان اشاره دارد. موسی به کوه سینا رفته بود تا تورات به او نازل بشود. موسی خدا را دید که متن مقدس را با تاج های کوچک تزیین می کند. موسی متواضع بود و بنابراین گفت: برای من بدون تزیین هم پذیرفتنی است. خدا گفت نه، چند نسل بعد یک خاخامی به نام اکیوا خواهد آمد که قانون یهود را از همین تاج های کوچک استخراج می کند (و نه اصل متن). وقتی خدا به موسی این را نشان داد او حسابی ناراحت شد. از نظر خاخام ها، حتی خود تلمود هم که منشا حکمت یهودی است، می گوید که با اینکه همه چیز عوض می شود ولی همه اینها بخشی از وحی است.

یکی از نیروهایی که مذهب را وادار به تغییر می کند، دانش است. انقلاب کوپرنیکی (زمانی که دانشمندان متوجه شدند که این زمین است که به دور خورشید می گردند نه برعکس) یک مثال واضح است. این باور، در تضاد با آموزه های کلیسا قرار داشت. کلیسا وارث کوپرنیک یعنی گالیله را به شدت مشکوک به کفرگویی می دانست و او را در دهه آخر عمرش در خانه حبس کرد. گالیله علاوه بر همه کارهایش در فیزیک و اخترشناسی، دو کتابچه هم درباره تفسیر متن نوشت. جورج کوین، اختر شناسی که پیشتر برای واتیکان کار می کرد، می گوید: او علنا گفت که متون مقدس به ما می گویند چطور به آسمان (بهشت) برویم و نمی توانند بگویند آسمان ها چطور هستند. کلیسای کاتولیک بالاخره در 1992 پذیرفت که حق با گالیله بوده است وقتی که پاپ ژان پل دوم او را تبرئه کرد.

اما دانش، با طرح پرسش های سخت، دست از سر کلیسا برنمی دارد. کوین می گوید که ژنتیک، بیولوژی مولکولی و فرگشت همگی پرسش هایی دشوار برای کلیسا ایجاد کرده اند. آیا روح گالیله کلیسا را دنبال می کند؟ اینطور به نظر می رسد. تقصیر کلیسا بود که به حرف دانش گوش نکرد.

از نظر کوین این وظیفه مومنین با تحصیلات علمی است که به دریای طوفانی بزنند و آموزه های کلیسا را با باورهای مسیحی تطبیق بدهند. اینکه به چه چیزی باور داشته باشی در نهایت پرسشی برای باورمندان است نه برای رهبران کلیسا. در نهایت بایستی تلاش بکنیم و برای خودمان فکر بکنیم و از چیزها سر در بیاوریم. کارن آرمسترانگ، نویسندهء «تاریخ خدا»، که بیست سال است تحقیق می کند این را می گوید. با اینکه پرسش چگونه زیستن با استفاده از متن مقدس قابل پاسخ گویی ست ولی در متن نیامده است، همانطور که چطور رانندگی کردن در دفترچه راهنمای ماشین نوشته نشده. ولی او می پذیرد که برای مردم سخت است که تغییر سریع را قبول بکنند و برای همین به مذهب شان به عنوان یک راه حل ساده برای پاسخ گرفتن نگاه می کنند که هیچ وقت عوض نمی شود.

«مردم اغلب فکر می کنند مذهب ساده است در حالی که نیروی فکری و ذهنی بسیار زیادی می برد تا آن را با باورهایتان تطبق بدهید».

*William Kremer

How religions change their mind

http://www.bbc.co.uk/news/magazine-22250412

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه