|
بازگشت به خانه پيوند به نظر خوانندگان آرشيو مقالات آرشيو صفحات اول جستجو |
چهارشنبه 26 تير ماه 1392 ـ 17 ماه جولای 2013 |
پیام طبرزدی به «من» بیش از انتظارم بود!
محسن ذاکری
نمی دانم آیا خیل فرهیختگان دهه های زندگی بی «زیست» در کشورهای دموکرات مقالهء حشمت الله طبرزدی را خوانده اند یا نه؟ اما بخوانید اگر فرصتی هست. از مقالهء آقای طبرزدی خوشم آمد به چند دلیل. نخست که از درون می آمد، بوی اندیشهء درون را می داد، دوم اینکه حرفی نو در آن بود، سوم اینکه حرف هائی در آن بود که بطور متقن از نیاز به دیالوگ برونمرزی ها و درونمرزی ها خبر می داد، چهارم انکه چند سرفصل داشت و مثل قطاری از یکنواختی ها نبود. و آخر اینکه متناسب با ابعاد پیام اش، متن کوتاه و موجز بود.
آقای طبرزدی حرف تازه ای را به میان می کشد. او می گوید باید صبر داشت تا به سکولاریسم رسید. وی خاطر نشان می سازد که در درون کشور پس از دو دهه کار با «برنامه ریزی روشن و استراتژی معین» به این نتیجه رسیده اند که دست یابی به نتیجه خوب زمان می خواهد و برای پرداخت بهای هدف و این زمان آماده اند. من بر این باورم این دیدگاه آقای طبرزدی را ما برونمرزیان که هنوز اسیر مشکل متحد شدن هستیم، باید با دقت برانداز کنیم و سطحی از آن نگذریم. فکر کنیم که هموطنانی که دو سه دهه را در کشورهای دموکرات و سکولار زندگی کرده اند چقدر بر سر ضرورت سکولاریسم به اجماع و هم اندیشی رسیده اند. آنگاه مردم درون ایران را باید در چه معیاری از زمان و دگر باوری و دگر اندیشی آماده دید تا بتوانند به راهکار های کرداری دل ببندند.
این بی تفاوتی های بعضی از هموطنان برونمرز برای ادامهء تکروی های حزبی، شورایی، اتحادیه ای و سازمانی شان را باید دقیقاً با دیدهء شک و تردید نگریست. برای من، اگر به مردان و زنان سیاسی برونمرز، به دیده پخته گان و فرهیختگان بنگرم، جداً سخت است درک کردن این رفتار که هنوز گروهی و گروهک هایی و دسته ای خود را از همه می توانند مجزا دیده و متفاوت بنگارند و چون به آنان ایراد بگیری از «تجربه» و «کار سیاسی» طولانی خود بگویند. درک این معضل، مشکل است که احزاب و سازمان هایی که هنوز به کنگرهء سکولار دموکرات های ایران وقعی ننهاده اند، خود را «چه» می بینند؟ فکر می کنند با ده هزار و یا صد هزار طرفدارشان در درون ایران چه خواهند کرد؟ خود را در کجای این سپهر سیاسی می بیند که اگر در پیمان نامهء کنگرهء سکولار دموکرات ها بند و بندهای لازم و ضروری را مشاهده نکرده اند، زحمت پیشنهاد و انتقاد علنی و آشکار را بخود نمی دهند؟ این کجایش کار سیاسی ورزیده است؟
پوزش می خواهم، اما این چانه بالا بردن ها و غبغب باد کردن ها تاکی؟ این افتخار نیست که ده ها سال است، مدام یک سری گزاره ها و واژه ها و شعار ها را از نو و از نو سر بدهیم. این نه افتخار است نه هنر است نه مهارت را می رساند. این دگماتیسم است. اما، من این دگماتیسم را در پیام آقای طبرزدی ابدا مشاهده نمی کنم. او می گوید داخل کشور فوج فوج اصلاح طلبان دینی به اردوی سکولار ها می پیوندند! و آنوقت در خارج کشورما هنوز شاهد بعضی از مبارزین هستیم که هنوز دلشان «خوش» است که فلان مکان و فلان آدم در شأن ما نیست؛ چرا که با آنها صحبت کردن فایده ای ندارد! یکی نیست بگوید شما خود گفت و شنود را «یاد گرفته اید»؟ شاید نمایندگان و سخنگویان شما متناسب با زمان و دوران خویش بحث و دیالوگ را «یاد نگرفته اند»؟ چرا که گفت و شنود متناسب با کار سیاسی «حرفه ای» نمی تواند بی نتیجه باشد مگر اینکه یکی از طرفین ندانسته و یا مغرضانه خواهان حصول نتیجه و شرایط بهتر نباشند؛ دگماتیسم.
آقای طبرزدی با دیدگاهی، که من آن را نگاه سنتی به سکولاریسم می دانم، متذکر می شود که سکولار ها بالقوه دموکرات و آزاد منش نیستند و مثال عینی می آورد که، در حیطهء همان نگاه سنتی اش دارای مصداق است: ناسیونالیست افراطی و قوم گرای جزم اندیش نمی تواند دموکرات باشد اما می تواند سکولار باشد.
جای آقای طبرزدی سبز است که ما اکنون در خارج از کشور به یمن همت گفتمان سازهای والا و مومن به سکولاریسم، توانسته ایم اردوی سکولار دموکرات ها را از اصلاح طلبان بزداییم. اما، این همهء ماجرا نیست و شک ندارم اگر آقای طبرزدی می توانست گفتمان های چهار سال اخیر حاکم بر سپهر سیاسی اپوزیسیون برونمرز را پیگیری و دنبال نماید، اکنون می دانست که در صف سکولار دموکرات های ایران فردا، نه تنها دو طیف مورد نظر وی، بلکه هیچ طیف جزم اندیشی جای ندارد. می دانست که صف بندی سکولارها در خارج از کشور تنها با اصلاح طلبان نیست، و بلکه می دانست که ناسیونالیست افراطی که تا شکم در باتلاق تبعیض گرفتار است، اگر خود نمی داند باید به او گفت و هشدار داد که تو سکولار نیستی! می دانست که قوم گرای تند رو اسیر تور کینه و انتقام است و نمی تواند حتی دمی سکولار بودن را در دنیای سیاسی اش استنشاق کند.
یک سکولار هرگز نمی پذیرد در حکومت کشورش تند روها، تبعیض پرست ها و تبعیض گرا ها جای گیرند. می داند که سلطنت طلب، جمهوریخواه، مارکسیست، سوسیالیست، کمونیست، پان ایرانیست و یهودی و بهایی و مسلمان باید نخست باور و تعهد خود را به جدایی ایدئولوژی ها و مکتب پرستی ها و ادیان از حکومت ثابت کنند و سپس نام سکولار را بر گردن بیاویزند و یا اینکه یدک بکشند. زمان تعارفات و سفسطه ها و شعبده بازی ها، دیگر برای ایران و ایرانی سر آمده است. یا تا یکی دو دهه دیگر کاری برای ایران خواهیم کرد و یا اینکه رقیبان مان بهتر از ما محصول کار سیاسی دهه هایمان را محظوظ خواهند شد.
آقای طبرزدی در بخش پایانی مقاله اش به دو نکته اشاره می کند. نکتهء اول همان درد بی درمان فرهنگ ما است: یا من یا هیچکس! با سر افکندگی به او باید بگویم: بیرون هم همین وضع است! چند بار خوانده و شنیده ایم که «وقتی آنها آنجا هستند پس جای ما آنجا نیست». هر چند این گزاره گاهی در ذات خود غلط نیست اما در کاربرد آن چه غلط کاری ها که نمی توان دید.
نکتهء دیگر قابل ملاحظه در بینش آقای طبرزدی است که وی گمان می کند دموکراسی و سکولاریسم را امروزه و با آنچه برای ایران مناسب است، می توان از هم تفکیک کرد و مثلاً ما هم به سکولاریسم «سوریه» می گوییم «سکولاریسم». در حالی که سکولاریسم سوریه نه تنها باید از طرف سکولار دموکرات های ایرانی مردود باشد، بلکه مدل آن نیز از زمان خود کاملاً عقب است. همینطور دیدگاه آقای طبرزدی دربارهء دموکراسی و دموکرات بودن نیز در حد مشاهدات و مقدوراتی است که در ازای زندگی در ایران استبداد زده، در دسترس ملاحظه و مکاشفه است. در جهان امروز، مفهوم دموکراسی بسیار وسیع تر از سی سال پیش است. همهء ارکان، نهادها، باورهای جوهری و میزان های ارزیابی دموکراسی و از دموکراسی، در طول دهه های اخیر بسیار فراشد داشته اند و مدام این هدیهء خرد آدمی یعنی دموکراسی، به ارزش آدمی، از خود توانایی و قابلیت تکامل را نشان داده است و ایستایی و سر پیچی ندارد. و همانگونه سکولاریسم نیز.
در پایان باز خاطر نشان می سازم که مقالهء آقای طبر زدی بیش از هر چیز به این مهم باز می گردد که برقراری گفت و شنود و تبادل اندیشه بین ایرانیان درونمرز و برونمرز بیش از هر زمان دیگری لازم و کار آرا می باشد. ما، کوچ نشینان، نمی توانیم انکار این واقعیت را بنماییم که در طول چند دهه زندگی در میان دموکراسی، چیزی را که آموخته ایم، می توان در کتاب ها و روزنامه ها و تلویزیون ها آموخت. تماس واقعی و عطش به درک کارکرد واقعیات جوامع دموکراسی، خوشبختانه درصد قابل ملاحظه ای از کوچ نشینان ایرانی را لمس و دگرگون کرده است.
زمان بازپرداخت وام مان به میهن اگر امروز نباشد، پس چه زمان؟
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.