بازگشت به خانه                    پيوند به نظر خوانندگان                     آرشيو  مقالات                  آرشيو صفحات اول                جستجو

شنبه 2 شهريور ماه 1392 ـ  24 ماه اگوست 2013

 آقای مهندس زعيم، با سکولار دموکراسی شوخی نکنيد!

اسماعيل نوری علا

پس از «واقعه»ی 28 مرداد 32، وقتی افسران توده ای را در دادگاه های نطامی محاکمه می کردند، رسم چنين شده بود که وکلای نظامی متهم دفاعيهء خود را چنين آغاز کنند: «من شرم دارم از اينکه از چنين شخص خائنی دفاع می کنم». اين تکنيک هم دفاع از متهم را ممکن می کرد و هم دل حکومت نظامی را به دست می آورد.

امروز هم آقای مهندس کورش زعيم، عضو شورای مرکزی جبههء ملی ايران، پيام خود به کنگرهء چهارم «اتحاد برای پيشبرد سکولار دموکراسی در ايران» را با همين «تکنيک» آغاز می کند؛ يعنی واژهء سکولار در مفهوم ترکيبی «سکولار دموکراسی» را نالازم دانسته و پیام خود را در محدودهء «دموکراسی ساده» نگاه می دارد. در عين حال، ايشان تنها به انکار ضرورت تأکيد بر سکولاريسم، بعنوان لازمهء رسيدن به دموکراسی، اکتفا نکرده و سکولار دموکراسی را در رديف مفاهيم مجعولی همچون دموکراسی دينی، دموکراسی نظامی، و حتی دموکراسی فاشيستی قرار می دهد و، از اين طريق، يا بی خبری خود را از چرائی پيدايش «سکولار دموکراسی» به نمايش می گذارد و يا می خواهد بديهيات خويش در مورد بد کرداری و حقه بازی «حاکميت» (و نه حکومت) را با ماندن در داخل خط قرمز های رژيم مطرح سازد.

          اين عين جملات ايشان در سرآغاز آن پيام است:(1)

          «شايد من تنها کسی در ميان شما باشم که معنای سکولار دموکراسی را ندانم. اگر دموکراسی دينی، دموکراسی نظامی، دموکراسی سوسياليستی، يا دموکراسی فاشيستی و يا دموکراسی در انواع ديگر وجود داشته باشد دموکراسی سکولار هم برای تأکيد بر متمايز بودن آن از ديگر انواع دموکراسی می توانست مطرح باشد. اما دموکراسی در ادبيات ساده و واژگان محدود من فقط يک معنا دارد: فرمانروائی مردم بر مردم و....»

          من نمی دانم اگر کسی بخواهد در زير سايهء حکومت اسلامی زندگی کند و محتاطانه نقش اپوزيسيون منتقد اين حکومت را نيز بازی کند، چرا بايد زحمت پيام دادن به کنگرهء کسانی را بر خود هموار کند که ظاهراً مدعی اند برای «پيشبرد سکولار دموکراسی در ايران» گرد هم آمده اند. براستی وسوسهء دادن پيام بايد تا چه حد باشد که شخص بخواهد، بدون رد شدن از خط قرمز رژيم، یعنی سکولاریسم، به ترفندی همچون مقايسهء «سکولار دموکراسی» با «دموکراسی دينی، دموکراسی نظامی، يا دموکرسی فاشيستی» دست زده و آن را در رديف اين اعوجاجات تاريخی در انديشهء انسان معاصر قرار دهد؟

          اتفاقاً آنچه که آقای مهندس زعيم زيرکانه گفته و به سرعت از آن رد شده کلیت داستان پيدايش سکولار دموکراسی را توضيح می دهد که همانا «متمايز بودن آن از ديگر انواع دموکراسی» است. بله مفهوم سکولار دموکراسی از آن رو نيم قرنی است بوجود آمده تا، در برابر همهء دموکراسی های قلابی و ترکیبی، از گوهر اصلی دموکراسی دفاع کند و اکنون اگر کسی بخواهد، در بحبوحهء کشاکش تلاش برای ايجاد يک آلترناتيو سکولار دموکرات در برابر حکومت ايدئولوژيک ـ مذهبی، با يک عمل جراحی، سکولاريسم را از سکولار دموکراسی جدا کند، در واقع به خود «دموکراسی» بیشترین لطمه را زده است. و اين مشکل بکار گيری ترفند دفاع از دموکراسی و رد شدن بی سر و صدا از کنار گوهر سکولار آن است.

          آقای زعيم، بايد پيرامون «دموکراسی ساده» و غیر ترکیبی خود به اين پرسش ها پاسخ دهد که چگونه دموکراسی، بدون تکيه بر بنيادهای سکولار در قانون اساسی و ساختار برآمده از آن، می تواند همين خواست های مطرح شده در پيام ایشان را برآورده سازد:

          - «فرمانروائی مردم بر مردم، برای مردم، و با رأی مردم»، (امری که بدون وجود حکومت بی طرف و بی تبعيض، يعنی حکومت سکولار، هرگز متحقق نمی شود).

          - برقراری «يک نظام سياسی که هيچگونه وابستگی ايدئولوژيک، ابزاری، نژادی، يا فرقه ای نداشته باشد» (که اين خود تعريف کارکرد «سکولارسم نو» است).

          باری، از بقيهء سخنان ايشان می گذرم، و چون مدت ها است که حکومت اسلامی پيوند زدن دموکراسی به سکولاريسم را «خط قرمز» خود قرار داده است، و مدعيان «دموکراسی ساده» از پذيرش اين پيوند امتناع می کنند، لازم است به چرائی ضرورت پيوند دموکراسی به سکولاريسم و پيشبرد سکولار دموکراسی در ايران، بعنوان مهمترين اقدام گفتمان ساز سياسی عليه حکومت اسلامی و در راستای منحل کردن آن، اشاره ای کنم.

          کوشش برای اينکه ثابت شود «دموکراسی» بهتر و رساناتر از « دموکراسی سکولار» است همواره از ناحيهء اصلاح طلبان مذهبی (اسلاميست ها) جريان داشته است و يکی از مبلغان آن در خارج کشور، که بصورتی پی گير اين موضوع را مطرح می سازد، آقای اکبر گنجی است. من، چند ماه پيش، در مورد اينکه ايشان اظهار فضل کرده و نوشته بودند که «سکولار دموکراسی» يک مفهوم جعلی و بی سابقه محسوب شده و بهتر آن است که ما به همان «دموکراسی ساده» اکتفا کنيم مقاله ای را منتشر کردم که فکر می کنم مفاد آن را بايد برای اطلاع آقای مهندس زعيم نيز تکرار کنم. بخشی از آن مطلب با عنوان «چرا دموکراسی سکولار و نه تنها دموکراسی» چنين است(2):

«در بيست سالهء اخير از اصلاح طلبان حکومتی ايران شنيده ايم که از "دموکراسی اسلامی" سخن می گويند و، از محمد خاتمی گرفته تا شيرين عبادی، همگی بر عدم تنافر آموزه های اسلامی و دموکراسی ياد می کنند. حال، در برابر اين ترکيب ساختگی (که ـ در معنا ـ سکولار بودن دموکراسی را نفی می کند)، معتقدان به اين نکته که دموکراسی لزوماً در يک حکومت سکولار بوجود می آيد و رشد می کند و، متقابلاً، حکومت هر مذهب و ايدئولوژی، بصورتی کارکردی، زائل کنندهء سکولار بودن دموکراسی است، ناچار می شوند در برابر اصطلاح "دموکراسی اسلامی" ترکيب "دموکراسی سکولار"، و در اصطلاح امروز "سکولار دموکراسی"، را بکار گيرند. در اين "تأکيد مفيد" تذکاری اساسی وجود دارد که نمی توان در مبارزهء سياسی از آن چشم پوشی کرد. مطلب را اينگونه نيز می توان بيان کرد: "دموکراسی"، نمی تواند به تنهائی و بدون به نمايش گذاشتن اجزاء ضروری اش، در برابر "دموکراسی اسلامی" يا "دموکراسی دينی" قد علم کند و ابطال آنها را به نمايش بگذارد اما، با تأکيد بر گوهر سکولار ِ دموکراسی، علاوه بر اشاره به پيوند ارگانيک و ضروری دموکراسی و سکولاریسم، می توان راه را به کلی بر خلیدن هر گونه نگاه ایدئولوژیک ـ مذهبی به درون مفهوم دموکراسی بست. سکولار دموکراسی، در واقع، يک "نه"ی بزرگ و ضروری از جانب دموکراسی خواهان جهان به بنيادگرائی های ايدئولوژيک و، بخصوص، اسلاميسم خطرناکی است که اکنون خود و دنيا را به آتش می کشد...»

و اما در زمينهء سابقهء کاربرد ترکيب «سکولار دموکراسی» نيز بايد اين تکه از آن مطلب خود را نقل کنم که: «حتی اگر اين ترکيب [سکولار دموکراسی] را در ماشين اينترنتی "گوگل" جستجو کنيم به ده ها کتاب و مقاله در اين باره بر خواهيم خورد و درخواهيم يافت که ترکيب جديد و بی سابقه ای محسوب نمی شود. در اين مقالات، و نيز در کتاب های متعددی که در مورد سکولار دموکراسی منتشر شده، عموماً، صاحب نظران از وجود دولت های "سکولار دموکرات" در کشورهائی همچون هندوستان، اندونزی، ترکيه و حتی اسرائيل خبر می دهند؛ يعنی به کشورهائی اشاره می کنند که در آنها يا تنوع گستردهء مذاهب وجود دارد و دموکراسی تنها در صورتی متحقق می شود که هيچ يک از اين مذاهب قدرت را در دست نگيرد (مثل مورد هند و اندونزی) و يا يک مذهب بر ديگر مذاهب غلبهء عددی داشته باشد و بقيه را در اقليت قرار دهد و خطر آن باشد که «مذهب اکثريت" به "مذهب رسمی" تبديل شده و تبعيض مذهبی را قانونی سازد (مثل مورد ترکيه و اسرائيل). توجه کنيم که در هر دوی اين موارد، تأکيد بر «سکولار دموکراسی» بعنوان راه حلی عملی برای جلوگيری از فاجعهء پيدايش حکومت های مذهبی مطرح شده اند، با اين "پيام" که "دموکراسی در صورتی می تواند در اين جوامع متحقق شود که عميقاً بر گوهر سکولار آن نأکيد شده باشد!"»

***

            من البته مدعی آن نيستم که آقای مهندس زعيم از آنچه در آن مقاله آمده بی خبر است. از نظر من ایشان از نخستين متفکرين سياسی در جبههء ملی (که در پيوند با ملی ـ مذهبی ها هميشه در مورد سکولار بودن دموکراسی دچار سرگردانی است) محسوب می شود که التزام حکومت مورد درخواست اين جبهه به سکولاريسم را وارد اساسنامهء اين جبهه کرده و بدين خاطر تا به امروز یکی از سرآمدان سکولار دموکراسی در داخل کشور محسوب می شده است. اما انتخاب چنين شروعی برای پيام خود به جمعی که خود را ـ درست يا غلط ـ سکولار دموکرات می داند بيشتر از مصلحت بينی در زير شمشمير حکومتی دينی، و تکنيک دفاع پرخاشگرانه از متهم، حکايت می کند؛ بی آنکه گوينده متوجه عواقب بکار گرفتن چنين ترفندی باشد.

حکومت اسلامی استفاده و دفاع از مفهوم «سکولار» را «خط قرمز» خود می داند و می گويد فقط از «دموکراسی» بگوئيد چرا که «من هم جمهوری دارم، هم انتخابات، و هم مجلس شورای نمایندگان مردم».

سکولار دموکرات ها هم در مقابل می گویند «شما دموکراسی نداريد برای اينکه سکولار نيستيد و شريعت و توضيح المسائل آيت الله های فرقهء اثنی عشری را پايهء قانون اساسی خود کرده و، در نتيجه، فرسنگ ها از دموکراسی دور شده ايد».

در این میان آقای مهندس زعيم، در عين حالی که نمی خواهد از خط قرمز حکومت عبور کند، علاقمند است با «همجنس» پرواز کند و از گفتگو با سکولار دموکرات ها به دور نيافتد.

          اما طرفه اينکه ايشان به اين نکته نيز توجه دارند که با هر سکولار دموکراتی نمی توان نشست و برخاست کرد و بايد سکولار دموکرات «بی خطری» (مثل کبريت بی خطر) را يافت که فرستادن پيام به کنگره اش باعث درد سر نشده و، با اثبات اينکه اساساً لازم نيست واژهء سکولار را در ادبيات سادهء خود بکار بريم، هم در جمع مدعيان سکولار دموکراسی بی خطر حضور یافته و هم منکر ضرورت پيوند سکولاريسم با دموکراسی شد.

          و از آنجا که من در گذشته از «سکولار دموکراسی بی خطر» و مغازلهء آن با اصلاح طلبی، و اين روزها البته با«اعتدال گرائی!»، بسيار سخن گفته ام، در اينجا به مشخصات اين فرقهء فکری نمی پردازم و اين مطلب را با اظهار تأسف از اينکه آقای مهندس زعيم برای مطرح بودن در عالم سکولار دموکراسی به پناهگاهی عميقاً اصلاح طلب و ترفندی چنين کودکانه متوسل شده اند به پايان می برم.

 

1. http://www.youtube.com/watch?v=SvoYEpoMnmc

2. http://www.puyeshgaraan.com/ES.Notes/2012/092812.EN-PU-Why-Secular-Democracy.htm

 

نظر خوانندگان

آقای مهندس زعيم، با سکولار دموکراسی شوخی نکنيد! ـ اسماعيل نوری علا

http://www.newsecularism.com/2013/08/23.Friday/082313.esmail-Nooriala-Open-letter-to-Mr-Zaim.htm

کورش زعیم: من انتظار نداشتم که اندیشمندی چون دکتر نوری علا فقط به پاراگراف اول سخنرانی توجه کنند و لیوان را خالی ببینند. من هیچگاه خود را اسیر واژه های "ایسم"ی نکرده ام. چون ایسم ها در آغاز اندیشه یک اندیشه پرداز است، مانند امپریالیسم، مارکسیسم، سوسیالیسم، کاپیتالیسم، یا رئالیسم و غیره. این اندیشه های نخستینی در طی سالها و نسل ها تغییر می کنند و برداشت و تعبیر و اصلاح در آنها توسط اندیشمندان پسین معناهای متفاوتی از آنها را ارائه می دهد. هر بار یک "ایسم" را می گوییم باید تعریف یا تعبیر خود را از آن ایسم هم بیان کنیم. جال چه عیبی دارد که در بیان اندیشه از "ایسم" آن دور شویم و حرفمان را بزنیم؟

 

اسماعيل نوری علا: من ليوان را خالی نديدم، بلکه فقط به نيمهء خالی ليوان اشاره داشتم. «ليوان تمام خالی» که به درد ورود به بحث نمی خورد.

 

امیر کامیابی: جناب آقای زعیم حرف های شما درباره دموکراسی که چیزهایی بدیهی بودند. آنچه درست نبود اظهار نظر درباره سکولار دموکراسی بود. منهم به عنوان یکی از طرفداران جبهه ملی فکر می کنم جبهه گیری در مقابل سکولاریسم درست نیست و لطمه بزرگی به ملت ایران و به جبهه ملی می زند. یکوقتی باید تکلیف جبهه با جمهوری اسلامی معلوم شود. تکیه به نام و مرام دکتر محمد مصدق به تنهایی نمی تواند برای ما و شما مشروعیت بخرد. ارادتمند.

 

تقی عبدالحسینی: واقعا کسی می تواند تصور کند که آقای نوری علاء حتی از خواندن و فهمیدن یک متن ساده فارسی هم عاجز باشد؟!:

زعيم: "اگر دموکراسی دینی، دموکراسی نظامی، دموکراسی سوسیالیستی یادموکراسی فاشیستی یا دموکراسی در انواع دیگر وجود داشته باشد، دموکراسی سکولار هم برای تاکید بر متمایز بودن آن از دیگر انواع دموکراسی می توانست مطرح باشد."

نوری علا: "ايشان تنها به انکار ضرورت تأکيد بر سکولاريسم، بعنوان لازمهء رسيدن به دموکراسی، اکتفا نکرده و سکولار دموکراسی را در رديف مفاهيم مجعولی همچون دموکراسی دينی، دموکراسی نظامی، و حتی دموکراسی فاشيستی قرار می دهد".

اگر میشد یک نفر به من می گفت که این آقای نوری علاء در کدام مدرسه ای فارسی یاد گرفته، واقعا ممنون اش می شدم! ولی، من شک دارم که ایشان اصلاً مدرسه رفته باشند، و درس فارسی کسی به ایشان یاد داده باشد. در مقالهء آخری که از ایشان خواندم، و فهمیدم دیگر نباید وقت خودم را صرف خواندن مزخرفات ایشان کنم، مقاله ای بود که ایشان می گفت که چون دیگر کسی را در ایران ندارد، همه اقوام و بستگان اش در ایران فوت کرده اند، و هیچ مال و منالی هم در ایران ندارد ، پس هیچ وابستگی ندارد که بخاطر آن بخواهد محافظه کاری کند... یعنی ای شما هایی که در ایران زندگی می کنید ، و خانه و کار و کسب و... دارید، به حرف های شما نمی شود اعتماد کرد ، چون وابستگی دارید.

 

مهران: لازم به یاد آوری است که از مهندس زعیم بیش از این نیز نمی توان انتظار داشت ، متاسفانه مفاهیم و مولفه های سیاسی به طرز نا آگاهانه ای از زبان کسانی بیان می شود که هیچ تخصص و دانش ویژه ای در امر سیاست ندارند. به راستی کسی که هنوز به مبانی علم سیاست و جامعه شناسی اشراف ندارد چطور به خود اجازه می دهد که در باب مفاهیم سیاسی اینطور اظهار نظر کند. دکتر نوری علا از نادر کسانی است که هم به مفاهیم سیاسی اشراف داشته و هم به دانش ادبی آراسته است. این جا ست که آدمی متوجه فرق بین یک دانش آموخته ی مهندسی و دانش آموخته ی جامعه شناسی می گردد. ای کاش پزشکان و مهندسان ما که وارد در امر سیاست می گردند حد اقل یکی دو کتاب در بارهء مبانی علم سیاست مطالعه کنند.

 

تقی عبدالحسینی: ممنون که یادداشت من را گذاشتید. من نگران اشتباه تایپی بودم که می بینم که شما آن را اصلاح کردید. فقط من دوست دارم که این سوال من از مهران را هم بگذارید. با تشکر مجدد. مهران عزیز، می توانم از شما سوال کنم که شما تخصصت چیست که اینطور در مورد آقای نوری علاء نظر قاطع میدهی؟  ولی برای اطلاع شما بگویم، به نظر من، آقای زعیم روی نکتهء خیلی درستی دست گذاشتند، و من ممنون شان هستم بخاطر این نکته سنجی دقیق ایشان: دموکراسی، نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد. اگر چنانچه یکی دو کتابی را که شما خوانده اید غیر از این را می گویند، آنها را بگذارید در کوزه آبش را بخورید! برخورد آقای نوری علاء در ضمن یک برخورد پلیسی هم هست، و هیچ مبنای درستی ندارد. اینکه دموکراسی بایستی با جدائی مذهب از دولت، و بسیاری چیز های دیگر هم همراه باشد تا جامعه ای سالم داشته باشیم مساله دیگری ست که نیاز ندارد که به کلمهء دموکراسی پسوند دیگری بچسبانیم تا از سوء استفاده از آن جلوگیری کنیم.

 

مهران: با تشکر از نوشته ی آقای تقی عبدالحسينی. دوست مهربان، دموکراسی بدون سکولاریسم و موازین حقوق بشر یعنی استبداد ممتد. یعنی روی کار آمدن جمهوری اسلامی با 98 درصد آرا، یعنی روی کار آمدن مرسی و حماس که که نه تنها حقوق فردی و جمعی جامعه را نقصض کرده اند بلکه حتی فرایند دموکراسی را نیز با خطر روبرو می گردانند. دوست من تصور کنید 60 درصد یک جامعه تصمیم بگیرند که باید زنان از خانه بیرون نیایند، آیا چون اکثریت این تصمیم را گرفته اند، این رویکرد انسانی و منطقی است؟نه دوست من، به خاطر همین است که می گویند حقوق بشر و سکولاریسم مقدم است بر اراده ی جمع، چون این دو مولفه مانع می گردند تا استبداد بازتولید گردند. و اما صادقانه بگویم که با یکی دو کتاب هم نمی توان از دموکراسی شناخت پیدا کرد. در این شکی نیست که آقای زعیم انسان شزیفی است ولی این سبب نمی شود که ایشان به دانش سیاسی و جامعه شناسی اشراف داشته باشند. در غرب این تئوریسین ها و نظریه پردازان هستند که احزاب مدرن اجتماعی را به لحاظ نظری حمایت می کنند. اما در بین ایرانیان این مساله هنوز حل نشده است. فعالین سیاسی ما بدون اینکه دانش لازم را داشته باشند در حوزه نظری نیز اظهار نظر عوامانه می کنند. اما برای شناخت دکتر نوری علا لطف کرده به همین موتور جستجوی گوگول اکتفا کرده و کمی در باره سوابق ادبی و علمی ایشان مطاله نمایید. در ضمن پیشنهاد می کنم حداقل کتاب های "در باره دموکراسی" و "مدل های دموکراسی" را مطالعه کنید، اگرچه کافی نیست. با مهر.

 

بهرام آبتين: درود بر همه ایران یاران فرهیخته :از آنجایی که بنا به تمامی اسناد وادله تاریخی" فعالین فرهنگی، اجتماعی و بویژه سیاسی ما پس از دوران مشروطه هیچگونه دیالگ متمدنانه ای در یک فضای آزاد با یکدیگر نداشته اند و شاید بهتر است اینگونه ابراز نمایم که بستری برای دست یابی به این امر مهم از سوی حاکمیت های دیکتاتور مذهبی وقت (شاه وشیخ) ایجاد نشده است" از این روی هم اکنون شوربختانه این فرهنگ نازیبا یعنی انگ زدن به دیگری و بدون تدبیر سخنان دیگران را تحلیل کردن به یک اپدیمی مخدر اما به صورت یک امرکاملا عادی درباور اکثریت سطوح سیاسی اجتماعی ما تبدیل شده است". با در نظر گرفتن این رویداد شوم که در حقیقت طرحی کاملاً دقیق و از پیش برنامه ریزی شده از سوی دشمنان این مرزو بوم برای جلوگیری از اتحاد اندیشه های کارساز در جامعه ایران می باشد"؛ من به عنوان یک سرباز ایرانبان که تنها راه برون رفت از این برههء شرمگینانه را اتحاد مبارزین راستین هممیهنم می دانم "از شما هممیهنان بی میهنم تقاضامندم بستر دیالگ خردمندانه پیش روی (جنبش سکولار دمکراسی) را که می تواند عليرغم باور نابخردانه برخی! برای رسیدن به یک نقطهء مشترک بین آزادی خواهان راستین ایرانی بسیار سازنده و پیش برنده نیز باشد" را به مانند پلی ارتباطی و طی مسیری همگرایانه دانسته و از بکار گیری واژگانی که موجوب رنجش اندیشمندان سیاسی اجتماعی میهنمان می شود جدا خودداری بفرمائید". فراموش نکنیم که هیچ انسانی کامل نیست و هرآنکس خود را در زمه دانایان بی قید و شرط بداند نادانی بیش نمی باشد. درود بر جناب آقای اسماعیل نوری علا و مهندس کورش زعیم گرامی که با مطرح کردن اندیشه های شفاف و بدون پردهء خویش بار دیگر تمرین دمکراسی را برای ما سربازان میهن آغاز نموده اند. نتیجهء همین ابراز نظرهای شفاف همان بهرهء بهینه ای ست که یک جامعه برای باور به اندیشه سیاسیان خود بدان نیاز مند است".

 

تقی عبدالحسینی: آقای بهرام آبتين: اینکه من کلمات قدری تحریک کننده بکار بردم، بمنظور اهانت یا چیز دیگری نبوده، فقط خواستم کلافگی خودم را نشان بدهم. اگر چنانچه کسی فکر می کند که باز هم در این حدش نادرست است، از همگی تان پوزش میخواهم. من ترجیح می دهم در مواقع حساس تندی بکار ببرم، بشرط اینکه این تندی حمل بر اهانت نشود.

 

سوشیانس ایرانی: درود برشما. من با نظرات ایرانبان بهرام خان آبتین کاملاً موافقم. نباید فراموش کرد که ما راه طولانی در پیش داریم و دمکراسی چیزی نیست که بشود آن را یک شبه به دست آورد و از همه مهمتر پس از رسیدن به دمکراسی نیز باید همه تلاش مان را بخرج دهیم تا بتوانیم این پدیدهء پیش رونده در هر جامعه را برای همیشه پیرامون خویش نگه داریم. درست به مانند شرایط و عملکردی که کشورهای دارای دمکراسی نسبی در جهان امروزی به آنها می پردازند . نخستین پیش شرط رسیدن به دمکراسی بحث و تبادل نظر اقشار گوناگون جامعه با یکدیگر است و این واقعیت هم امروزه بر کسی پوشیده نیست که در همین رد و بدل کردن نظرات انتقادی و یا حتی مخالفتی افراد با موضوع های پیش آمدهء بحث است که می توان بخوبی یک شخص تاثیر گذار دمکرات و منفی غیر دمکرات را از هم تمیز داد. این سخن من بدان معنا نیست که افراد غیر دمکرات راباید کاملاً نادیده بگیرم و برای همیشه کنار بگذاریم بلکه بدان معناست که باید برای به تکامل رسیدن این ظرفیت های و یا همان پتنسیل های جامعه از راه های متمدنانه تر که حتماً بردباری بیشتری می طلبد بهره جست. اتحاد تنها گزینهء مثبت برای رسیدن به پیروزی های اجتماعی ست اما این اتحاد را با چه نیروهای سازماندهی نمودن هم شاه کلید اصلی این ماجرا می باشد. به باور من باید از نیروهائی در این میان بهره برد که کاملاً به رنسانس دینی در ایران باورمند باشند.

 

امیرحسین آمویی: سوشیانس محترم، جملۀ پایانی کامنت تان (نظرتان) "بهره گیری از نیروهایی است که کاملاً به رنسانس دینی در ایران باورمند باشند." بايد بگويم که اگرچه می‌شود از کسانی که به رنسانسی در باورهای مذهبی رسیده‌اند برای ایجاد سکولار دموکراسی یاری طلبید اما اگر قرار باشد "اِسانس" افکار این عوامل یا افراد به بن‌مایۀ قوانین سکولار دموکراتیک راه یابد، آن وقت، در ایران، چیزی جز باززایی حکومت اسلامی از لونی دیگر و در زیر لباسی دیگر نخواهیم داشت! سکولار دموکراسی به انواع و اقسام الوان مذهبی و ایدلولوژیک می گوید در کار ادارۀ مملکت دخالت نکنید، زیرا جانبدارانه و ضد حقوق بشر عمل می کنید! بگذارید خیالتان را راحت کنم آقایان و یا شاید خانم ها: سکولار دموکراسی یعنی نوع حکومت "سکولار" و "دموکراتیک" که راه را بر "علم سیاست" و علم مملکت داری می گشاید، قانون اساسی دموکراتیک "علمی" و "عرفی" ایجاد می کند، قوانین "حقوق بشر" را مرعی می‌دارد و "سد محکمی" در برابر رخنۀ هر نوع تفکر ایدئولوژیک، از جمله تفکر مذهبی، از هر لونی که باشد، می‌گذارد تا اساس قانونی ادارۀ مملکت را آلوده و زهرناک نکند، دست مجریان و قضاتی را که بخواهند بر پایۀ احکام ایدئولوژیک یا مذهبی حکم کنند از قانون و ادارۀ امور کوتاه می کند و از اولیای امور می‌خواهد که تنها آن قانون سکولار دموکراتیک اجرا کنند. به همین دلیل است که سکولار دموکراسی ضمن دفاع از حقوق باورمندان به مذهب یا هر ایدئولوژی دیگر، هیچ بده بستانی با آنها ندارد و رمز حفظ حقوق آحاد مملکت نیز همین است. کاش ما ایرانیان دریابیم که ادارۀ مملکت را باید به دست افرادی سپرد که بر پایۀ علم سیاست به ادارۀ مملکت بر می‌خیزند و بر پایۀ علم نیز آن را اداره می‌کنند. و می دانیم که علم از ایدئولوژی به طور کامل جداست!

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه

 

create counter