بازگشت به خانه                    پيوند به نظر خوانندگان                     آرشيو  مقالات                  آرشيو صفحات اول                جستجو

سه شنبه 5 شهريور ماه 1392 ـ  27 ماه اگوست 2013

 روح خمینی: «هرچه فریاد دارید سرتحریم ها بکشید»

بهروز ستوده

این روزها مسابقه ای برای امداد از روح رهبر و بنیان گذار حکومت جهل و جنایت، که در عوامفریبی  و به غلیان درآوردن احساسات تودهء جاهل استاد بود، در جریان است. به دنبال نامهء 55 زندانی سیاسی به رئیس جمهور امریکا، طومار پشت طومار است که در محکوم کردن تحریم ها و تقاضای لغو آنها امضا می شود، و این برای هم نسلان من و بسیاری از ایرانیان، جمله ی معروف و تکراری خمینی را تداعی می نماید که تا زنده بود برای منحرف ساختن اذهان عمومی از واقعیت ها می گفت: "هرچه فریاد دارید سر امریکا بکشید"! مبتکران و امضا کنندگان طومارهائی که به کاخ سفید امریکا روانه می گردند عمدتاً همان «خط امامی های سابق» اند که روزگای از دیوار سفارتخانه های کشورهای خارجی بالا می رفتند و در و دیوار مدارس و دانشگاه ها و کارخانه ها و ادرات و کوچه ها و خیابان ها و حتی قبرستان های  ایران را با شعار "مرگ بر امریکا" پُر می کردند تا به ندای امام خدعه گر خود که گفته بود "هرچه فریاد دارید سر امریکا بکشید" لبیک گفته باشند!

خط امامی های سابق که در دگردیسی خود پس از چند دهه به اصلاحات و اینک به اعتدال رسیده اند و این روزها برای اوباما، شکوائیه ها و طومار ارسال می دارند و از "شیطان بزرگ" استمداد می طلبند که تحریم ها را لغو و یا از وضع نمودن تحریم های جدید جلوگیری نماید، پس ازسال ها خدمتگزاری در ارکان سیاسی و اقتصادی و نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی، گویا هنوز تصور می نمایند که اوباما در امریکا، نقش ولی فقیه را در دولت آن کشوردارد که فرمان اش فوق هر قانون و هر دولتی است! و گویا خط امامی های معتدل شده هنوز نمی دانند که تحریم هائی چنین سنگین و فلج کننده علیه ایران، با فرمان رئیس جمهور و دولت امریکا بوجود نیامده است؛ تحریم هائی به این گستردگی، نتیجهء صدور قطعنامه های کشورهای عضو سازمان ملل متحد است که احمدی نژاد، رئیس جمهور منتخت ولی فقیه، مدعی بود که: "آنقدر قطعنامه صادر کنند که قطعنامه دان شان پاره شود!" و یا سردار نقدی، فرمانده بسیج مستضعفان و بسياری از ائمه جمعه که می گفتند: «هرچه تحریم های استکبار جهانی بیشتر شود به نفع ما است چون باعث خودکفائی بیشتر و رشد بیشتر اقتصاد جمهوری اسلامی  می شود!»

شکوائیه نویسان و امضا کنندگان طومارها که امروزه برای حل بحران هسته ای ایران، ناشیانه و از فرط استیصال، دست به دامان رئیس جمهور امریکا شده و به کاخ سفید دخیل می بندند، زمانی که پروندهء هسته ای ایران بخاطر سیاست های احمقانه و ضدملی خامنه ای و رئیس جمهور برگزیده اش، از آژانس جهانی اتمی به شورای امنیت سازمان ملل متحد احاله می شد چرا شکوائیه و طومار امضائی را برای خامنه ای ننوشتند و پیامدهای ماجراجوئی های او و  گماشته های جاهل او را در عرصهء سیاست خارجی خاطر نشان نساختند؟!  

 بسان کرامات آن شیخی که شیره را خورد و گفت شیرین است، خط امامی های سابق، در طومارها و شکوائیه های خود به رئیس جمهوری امریکا، از آثار شوم و مخرب تحریم ها بر اقتصاد و لاجرم بر زندگی مردم ایران قلمفرسائی می کنند بدون اینکه حتی یک کلمه از علت وضع این تحریم ها سخن بگویند! و از لزوم لغو تحریم هائی چنین سنگین که باعث تشدید  فقر و بیکاری میشود صحبت می کنند بدون اینکه اشاره ای به موانعی  که بر سر راه حل بحران هسته ای ایران وجود دارد بکنند! و کیست که نداند بزرگترین سدی که در  مقابل حل مسالمت آمیز بحران هسته ای ایران وجود دارد بیت رهبری و شخص خامنه ای است.

موجی براه افتاده است تا تحریم ها را تحت الشعاع 34 سال ویرانگری و سیاست های ضدملی و ضد بشری جمهوری اسلامی قرار دهند و چنین وانمود سازند که گوئی فقر و فلاکت مردم ایران همه ناشی از تحریم ها است! و گوئی پیش از تحریم ها، مردم ایران در ناز و نعمت و بهشت برین  می زیسته اند و خبری از گرانی و فقر و بیکاری و اعتیاد و فحشا و دزدی های میلیاردی و فرار روزانهء مغزها از ایران و غیره نبوده است! ولی کیست که نداند آنچه بر سر ایران و ایرانی آمده است فقط حاصل تبهکاری های دوران احمدی نژاد و تشدید تحریم ها نیست، بلکه حاصل 34 سال اعمال سیاست های مخرب داخلی و خارجی رژیمی است که اصولاً اعتقادی به دفاع از منافع ملی ایرانیان و تأمین رفاه و آسایش شهروندان ایرانی ندارد. و کسانی که امروزه تلاش دارند امریکا و اسرائیل را مسئول و مسبب تشدید تحریم ها و مانع حل بحران هسته ای ایران معرفی نمایند، عوامفریبانی هستند که از سیرهء امام راحل شان که در آدرس عوضی دادن استاد بود پیروی می نمایند.

برای حمایت و پشتیبانی از کارزار نامه نویسی به اوباما، نظریه پردازان اصلاحات که به تازگی نقاب اعتدال گرائی نیز بر چهره زده اند وارد میدان شده و با تهمت زنی به منتقدین این کارزار، آنان را به جنگ طلبی و تجزیه طلبی و مخالفت با فضای باز سیاسی در ایران متهم می سازند! چند روز پیش آقای سعید حجاریان، مغز متفکر اصلاحات، لابی گری مجاهدین خلق و بهائیان را از عوامل تشدید تحریم ها دانست! و آقای عباس عبدی، تئوریسین دیگر اصلاحات، نيز در مصاحبه با خبرنگار پایگاه خبری "عصرایران"، کسانی را که از نامهء تعدادی از زندانیان سیاسی به اوباما انتقاد کرده اند مورد حمله و افترا قرار داد و آنان را حقوق بگیرانی معرفی نمود که برای نوشتن این گونه نقد ها پول می گیرند!

از آنجائی که اینجانب نیز از منتقدان نامه 55 زندانی سیاسی ایران به رئیس جمهور امریکا بوده و هستم و مقاله ای نیز با عنوان "یک جانبه نگری در نامهء زندانیان سیاسی به اوباما" به رشتهء تحریر درآوردم، و نه بابت نوشتن آن نقد و نه بابت صدها نقد دیگر که طی 35 سال گذشته نوشته ام هیچ پولی از جائی دریافت نکرده ام، و مطمئن هستم که ده ها تن از دوستان و هموطنان نویسنده و منتقد نیز بابت نوشته های خود از هیچ کجا دستمزد و پولی دریافت نمی کنند، لازم می دانم برای افشای برچسب زنی این نظریه پرداز اصلاحات به منتقدین آزادیخواه ایران، در اینجا بخشی از مصاحبه ایشان را، به نقل از پایگاه خبری "عصر ایران"، ذکر نمایم تا نسل جوان کشوربا چهرهء واقعی تئوریسین های اصلاحات بهتر و بیشتر آشنا شوند.

سئوال خبرنگار پایگاه خبری "عصر ایران" از آقای عباس عبدی: چنانکه می‌دانيد، اخيرا زندانيان وقايع پس از انتخابات سال ۸۸، نامه‌ای به باراک اوباما نوشته و از او بابت تحريم‌های موجود عليه کشور ايران انتقاد کرده‌اند. برخی از منتقدين اين نامه، به يکجانبه بودن آن اشاره کرده‌اند. شما دربارهء اين نامه چه نظری داريد؟

جواب آقای عباس عبدی: «قرار نيست که در هر نامه‌ای به همهء مسائل کشور پرداخته شود. هر نامه‌ای هدف خاص خود را دارد. مگر ما در هر يادداشتی که می‌نويسيم به همهء مسائل می ‌پردازيم؟ همه‌جانبه بودن نگاه نويسندگان يک نامه را بايد در مجموعهء مواضع آنها لحاظ کرد نه فقط در يک مورد خاص. نويسندگان اين نامه، متن خود را با توجه به هدف شان تنظيم کرده‌اند ولی اتفاقاً در همين نامه نيز به مشکلات داخلی نيز اشاره شده است؛ آن‌جا که به تغييرات داخلی کشور پس از انتخابات 24 خرداد اشاره کرده و گفته‌اند که قدرت‌های خارجی هم بايد به اين تغييرات پاسخ درخوری بدهند. کسانی که اين نامه را نوشته‌اند، به اين نکته اشاره کرده‌اند که ايالات متحده آمريکا که مخالف سياست ‌های دولت قبلی ايران بود، چرا نسبت به روی کار آمدن دولت جديد – که از جنسی ديگر است – نه تنها واکنش مثبت نشان نداده بلکه پاسخ منفی هم داده است.»

 

ملاحظه می کنید که این نظریه پرداز اصلاحات، مانند احمدی نژاد، چگونه از پاسخ دادن به یک سئوال مشخص طفره می رود! انتقاد منتقدین، و از جمله اینجانب، به نامهء کذائی این بوده و هست که کلید قفل بحران هسته ای ایران در دست خامنه ای است و بهتر است که زندانیان سیاسی نامه ای هم به ایشان بنویسند و  موقعیت خطیر کنونی را، که ناشی از سیاست های ماجراجویانه بیت رهبری است، به او  گوشزد نمایند و از او بخواهند که، به عنوان نخستین گام در جهت حل بحران، به تعهدات بین المللی خود عمل کرده، شفاف سازی پروندهء اتمی ایران  را آغاز نماید.

عباس عبدی، بجای اینکه به نقد انتقاد کنندگان، مبنی بر یک جانبه بودن نامهء زندانیان سیاسی،  پاسخ دهد به دولت امریکا انتقاد می کند که چرا با روی کار آمدن «دولت اعتدال» از شدت تحریم ها کاسته نشده است بلکه تحریم های شدید تری نیز در کنگرهء امریکا به تصویب رسیده است. گمان نمی کنم که نظریه پرداز اصلاحات نداند که مبنای سیاست خارجی  همهء کشورها، از جمله امریکا، قبل از هر چیز و در درجهءاول، حفظ منافع ملی کشور خودشان می باشد نه حفظ منافع طرف مقابل. آقای عباس عبدی شاید فراموش کرده است که تنها حکومتی که  مبنای سیاست خارجی اش را بر ضد منافع ملی مردم خود تنظیم کرده است رژیم ایدئولوژیک جمهوری اسلامی است؛ حکومتی که منافع حزب الله لبنان و بشار اسد و جهاد اسلامی فلسطین و گروه های شیعه در عراق و بحرین و یمن و ده ها گروه ریز و درشت تروریست دیگر را بر منافع ملی کشور خود مقدم می داند!

 

خبرنگار: در مقام بيان مصداقی انتقادها، می‌توانم بگويم برخی از منتقدان، اين نامه را شبيه يک "بيانيهء حکومتی" دانسته‌اند و دليلشان هم اين است که نويسندگان نامه در برابر اقدامات حکومت سکوت کرده‌اند و فقط دولت آمريکا را نقد کرده‌اند.

آقای عباس عبدی:  «اولاً، نويسندگان نامه بارها نسبت به مسائل کشور انتقاد کرده و الان هم به همين اتهام زندانی هستند. ثانياً، اگر دربارهء کسانی که اين‌گونه انتقاد می‌کنند، گفته شود که خود آنان هم بيش از آن که يک فعال سياسی مستقل باشند، يک پول‌گير وزارت خارجه آمريکا هستند، می‌پذيرند؟ آيا می‌توان در نيويورک و واشنگتن زندگی کرد و برای کسی که در ايران زندانی است از اين حيث اتهام زد و تعيين تکليف کرد؟ يعنی او از آن‌جا درد و رنج مردم را حس می‌کند ولی کسانی که در زندان‌اند توجهی به دردهای مردم ايران ندارند؟ چنين منتقدانی، از آنجا که اساساً فضای سياسی جامعه ايران، پس از انتخابات 24 خرداد را مخلّ منافع خودشان می‌دانند، اين نگاه شعاری و متوهّمانه را به مسائل سياسی ايران دارند.»

خبرنگار: منظور شما از منافع منتقدان اين نامه چيست؟

آقای عباس عبدی: «اگر سياست داخل کشور تلطيف شود، برخی از کسانی که در ايران نيستند و از راه نقد اين وضع معيشت خود را می‌گذرانند، ديگر کار چندانی برايشان نمی‌ماند! کسانی که نان کمبود آزادی‌ را می‌خورند، اگر آزادی‌ها توسعه يابند ديگر چه کار می‌توانند بکنند؟ اين مساله برای کسانی که در ايران هستند يا می‌خواهند به کشورشان بازگردند تفاوت دارد. نان آنان در وجود آزادی است و چوب نبودنش را می‌خورند. اما کسانی که در محيط بی‌هزينه، از طريق پرداختن به کمبود آزادی‌های قانونی در داخل کشور ارتزاق می‌کنند، قاعدتاً از توسعهء آزادی‌ها در ايران خوشحال نمی‌شوند، و اين امر موجب بيکاری آنها می شود. شايد بدانيد که نه تنها وزارت امور خارجه آمريکا که بنيادهای مختلف بودجه های زيادی برای فعالان در اين امور اختصاص داده اند. اتفاقاً مطابق قانون شهروندان امريکا می توانند منابع مالی اينها را جويا شوند چون از ماليات آنان تأمين می شود. خوب اگر وضعيت مدنی در ايران بهبود يابد و تنش‌های موجود در روابط ايران و دولت های غربی کم شود، ممکن است بسياری از بودجه ها قطع شود و خيلی ها بيکار شوند.»

خبرنگار : يعنی انجمن بين المللی گزارشگران بدون مرز هم، که يکی از اعضايش منتقد اين نامه بوده، در نهايت مايل است آزادی‌ها در ايران توسعه نيابد؟

آقای عباس عبدی: «مگر اين انجمن در اين مورد انتقاد کرده است؟ اگر چنين باشد بايد پرسيد فارغ از درستی يا غلطی مواضع اش منطق دخالت اش چيست و با کدام رسالت روزنامه ‌نگاری انطباق دارد؟ و اگر فقط برخی از اعضايش چنين گفته‌اند آن افراد شخصيت حقيقی دارند و نمی‌توان پشت انجمن پنهان شد. در هر حال من نمی‌توانم مصداقی سخن بگويم و اين که فلان فرد خاص در نهايت چه ميلی دارد.»

 

این پرسش و پاسخ آنقدر گویا است که نیازی به هیچ توضیح و تفسیری ندارد. فقط در پایان برای اطلاع نسل جوان ایران بگویم زمانی که آقای عباس عبدی و یاران خط امامی اش در "لانهء جاسوسی"  (بخوانید سفارتخانهء سابق امریکا) مشغول بهم چسباندن تکه پاره های کاغذهای باطله و بریده شده ای که بعدها با عنوان "اسناد لانه جاسوسی " چاپ و منتشر شد بودند تا تنور هیستری ضد امریکائی و  ضد غربی را در جامعه داغ نگهدارند، بسیاری از منتقدان کنونی حکومت ولایت مطلقه فقیه، در زندان ها و شکنجه گاه های جمهوری اسلامی، هر شب مشغول شمردن تیر های خلاصی بودند که دوستان خط امامی آقایان حجاریان و عبدی بر سر  جوانان آزادیخواه این مرز و بوم شلیک می کردند.

آری، بسیاری از منتقدان کنونی که آقای عباس عبدی آنان را به بی دردی متهم می کند و مدعی می شود که با نقدی که می نویسند "ارتزاق" می کنند، از جان بدر بردگان ِ کشتار های دههء شصت می باشند که تنها نیروی محرکهء آنان در نوشتن، عشق و امید به آزادی و بهروزی مردم ایران، و ادامهء راه هزاران جوان ایرانی است که قلب های عاشق و پاک شان بفرمان خمینی و توسط نوچه های خط امامی اش شکافته شد.

31 مرداد 1392 ـ 22 اوت 2013

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه

 

create counter