|
بازگشت به خانه پيوند به نظر خوانندگان آرشيو مقالات آرشيو صفحات اول جستجو |
سه شنبه 16 مهر ماه 1392 ـ 8 ماه اکتبر 2013 |
9 پرسش از 157 تن از فرهیختگان ایرانی
کاظم علمداری
اشاره، اخیراً 157 تن از فرهیختگان برجسته ایرانی در نامهای از همکاران خود در جهان خواستهاند تا سیاستمداران کشورهای خود را به حل ابتکار آمیز و مؤثر مناقشه دشوار میان ایران و غرب ترغیب کنند. در این نامه به درستی به آثار مخرب تحریمها اشاره شده است، ولی ایکاش نویسندگان از ریشه و دلایل آن هم مینوشتند. «مناقشهء دشوار» به سرتحریمها نیست، بلکه برسر پروژهء هستهای است که غرب، از جمله متحدین جمهوری اسلامی، یعنی روسیه و چین، به آن مشکوک و معترضاند و در سازمان ملل پنج قطعنامه علیه ایران تصویب کرده اند. خوانندگان نامهء شما فراموش نمیکنند که حکومت ایران به جای برطرف کردن دلایل تحریمها، آنها را بزرگترین موهبت، و قطعنامهها را کاغذ پارههای بیارزش نامیدند. اکنون جا داشت که شما به ریشههای این «مناقشهء دشوار» نیز اشاره میکردید. دربارهء آنچه نوشتهاید خوانندگان و همکاران شما میتوانند پرسشهای زیر را طرح کنند.
پرسش نخست، شما نوشتهاید: «این تحریمها نه تنها کمکی به صلح آمیزتر شدن روابط بین المللی نمیکند، بلکه با آثار فاجعه بار انسانی خود بر تیرگی روابط میافزاید.» فکر نمیکنید انتخاب روحانی به ریاست جمهوری، و رویکرد جدید جمهوری اسلامی زیر نام «نرمش قهرمانانه»، نتیجه اعمال تحریمها است؟ البته نباید نقش مثبت جنبش سبز و نقش منفی و خرابکاریهای هشت سالۀ دولت احمدینژاد را نادیده گرفت. فکرنمی کنید مخاطبان شما وضعیت اسفناک اقتصاد ایران، از جمله کشاورزی، نابه سامانی محیط زیست، بیکاری دو رقمی، و تورم بالای 40 درصدی را نه صرفاً نتیجهء تحریمها بلکه، در اصل، ناشی از مدیریت غیرکارشناسانه و ایدئولوژیک ایران بدانند؟ آنها میپرسند آیا این درست است که در شرایطی که گفته میشود نیمی از جمعیت ایران زیر خط فقر زندگی میکنند، حکومت ایران بیش از 15 میلیارد دلار به رژیم اسد در سوریه کمک کرده است؟ و در وضعیتی که منطقه بسیار ملتهب و مستعد جنگ است، ایران بطور نظامی خود را در گیر جنگ داخلی سوریه کند؟ آیا اینها عامل اصلی وضعیتی نیست که شما در نامهتان نوشتهاید؟
پرسش دوم: شما به درستی نوشتهاید که «ایالاتمتحده آمریکا و متحدان اروپاییاش اهداف تحریمهای تجاری و مالی علیه ایران را کنترل و شفاف سازی فعالیتهای هستهای ایران اعلام کردهاند.» در پی این سخن درست اضافه کردهاید که: «... موضوع مورد مناقشه بهطور جداگانه نیازمند انجام بررسیهای فنی بوده و از صلاحیت امضا کنندگان این نامه خارج است...» فکر نمیکنید که خوانندگان نامهء شما خواهند پرسید چه مرجعی صالحتر از شما اقتصادانان برجستهء کشور، حقوق دانان مدافع حقوق مردم، و روزنامه نگاران دلسوز ایرانی برای بررسی موضوع مورد مناقشه وجود دارد؟ زیرا حکومت ایران هدف فعالیتهای هستهای را اقتصادی مینامد، نه نظامی و امنیتی. آیا ادعای اقتصادی بودن طرح هستهای ایران در حیطهء تخصص اقتصادانان برجسته کشور نیست؟! خوانندگان نامهء شما خواهند پرسید که آیا نیروگاه هستهای بوشهر پس از ۳۸ سال، با صرف میلیاردها دلار هزینه، و صدها میلیارد دلار زیان به منافع ملی ایران، توجیه اقتصادی دارد؟ همکاران شما در جهان خوب میدانند که ایران روی منابع عظیم گاز خوابیده است و به سادگی میتواند با استفاده از توربینهای ترکیبی گاز و بخار با هزینهای بسیار پائینتر از نیروگاه هستهای بوشهر، بدون ایجاد تنش با جهان، در زمانی حدود دو سال انرژی مورد نیاز را تأمین کند. ایران خود سازنده و صادر کننده این توربین هاست. آنها خواهند پرسید در شرایطی که ژاپن حدود 30 درصد انرژی خود را از 53 نیروگاه هستهای تأمین مینمود، هفتهء گذشته آخرین نیروگاه خود را تعطیل کرد، چرا ایران با این همه ذخایر نفت و گاز به سراغ پروژه هستهای منافشه برانگیز رفته است؟ این در حالی است که ژاپن خود سازندهء این تکنولوژی است و نیازی به وارد کردن آن ندارد، و باید نفت وارد کند. ایران برعکس نفت و گاز دارد و باید تکنولوژی هستهای را وارد کند.
پرسش سوم: شما نوشتهاید که: «محروم کردن شهروندان ایرانی از تجارت آزاد ناقض حقوق اولیهء انسانی آنها است.» همکاران شما در غرب از شما حقوق دانان محترم خواهند پرسید آیا حکومت جمهوری اسلامی حقوق شهروندان خود را رعایت میکند؟ آنها میدانند که حکومت ایران ابتداییترین حقوق مردم خود، مانند حق آزادی پوشاک، خوراک، مسافرت، مذهب، خواندن، نوشتن، نقد کردن، و غیره را نقض میکند و بارها در سازمان ملل به خاطر نقض حقوق بشرمحکوم شده است. آنها هر روز در خبرها میخوانند که وکلا، روزنامه نگاران، دانشجویان، هنرمندان، فعالان حقوق بشر، اقلیتهای دینی با اتهامهای واهی بازخواست و زندانی میشوند. آنها میدانند که هزاران ایرانی به دلیل در خطر بودن زندگی خود ترک وطن کردهاند. آنها از شما فرهیختگان جامعه میپرسند چرا نامهای شبیه به این نامه در اعتراض به نقض حقوق شهروندان ایرانی ننوشتهاید؟
پرسش چهارم: شما اضافه کردهاید که تحریم یعنی «...به گروگان گرفتن نیازهای اولیهء حیاتی ایرانیان از جمله کودکان، سالخوردگان، بیماران و بسیاری دیگر از گروههای آسیبپذیر...» آیا این مشکلات پیش از آنکه نتیجهء تحریمها باشد، نتیجهء فاصله فقر و ثروت بیسابقه و افسانهای در ایران، فساد مالی، بیتوجهی به اصول اولیهء علم اقتصاد، یعنی تزریق میلیاردها دلار درآمد نفت با اهداف سیاسی به اقتصاد مملکت، و هفت برابر کردن نقدینگی در شرایط رشد اندک، ایستایی و حتا رشد منفی اقتصادی، نیست؟ آیا واقعیتهای تلخی مانند اینکه در برخی از مناطق ایران مردم از آب آشامیدنی محرومند به تحریم ربط دارد؟ شما از مشکلات بیماران نوشتهاید. شاید میدانید که احمدی نژاد وزیر بهداشتاش، خانم مرضیه وحید دستجردی، را به دلیل افشای نقش بانک مرکزی و گمرک ایران در ایجاد بحران کمبود دارو از کار بر کنار کرد؟ درهمین ارتباط رئیس کمیسیون بهداشت مجلس نیز از اختصاص دادن ارز برای واردات اتومبیل های لوکس به جای دارو پرده برداشت. وزیر بهداشت دولت جدید، آقای هاشمی نژاد، نیز اعلام کرد که ارتباطی میان تحریم و کمبود دارو نیست. خوانندگان نامهء شما خواهند پرسید آیا این واقعیتهای تأسف بار از ساختار اقتصاد سیاست زده و دولتی ایران ناشی نمیشود؟
پرسش پنجم: شما نوشتهاید که «ادامهء وضع موجود مطمئناً فجایع انسانی بزرگی را در پی خواهد داشت که بدون تردید، آیندگان پیامدهای ناگوار آن را بر دولتهای بهکارگیرنده این تحریمها نخواهند بخشید.» کسی نمیتواند با این سخن درست شما مخالف باشد. ولی آیندگان خواهند پرسید ریشهء این فجایع چه بوده است؟ چرا سازمان ملل متحد، از جمله روسیهء سازنده نیروگاه بوشهر، و چین، متحدین جمهوری اسلامی، هم به پنج قطعنامه علیه ایران رأی دادند؟ آیا پنهان کاری و شفاف نبودن فعالیتهای هستهای ایران و، بطور همزمان، تهدید کشورهای دیگر به نابودی، ریشهء این فجایع انسانی نبوده است و حکومت ایران نمیتوانسته ریشهء این فجایع را برطرف کند؟ مردم آمریکا برای ممانعت از داخل شدن دولت شان در جنگ داخلی سوریه دولت خود را زیر فشار قرار دادند، نه دولتهای خارجی را. چرا کار مشابهی در ایران انجام نگرفته است؟ شما در نوشتهء خود «وجدان بشری» را به شهادت طلبیدهاید. آیا وجدان بشری برای حکومت ایران مطرح نیست؟ چرا به خاطر وجدان بشری از پروژهای که سراسر هزینه و زیان بوده است، و ایران را به وضعیت کنونی کشانده است، دست نمیکشند؟ آیا آیندگان مسببین این سیاست و کسانی که دانسته در برابر آن سکوت کردهاند را شماتت نخواهند کرد؟
پرسش ششم: شما نوشتهاید که «...اعمال تحریمهای اقتصادی منجر به گسترش اقتصاد غیر رسمی، دور شدن از شفافیت، توسعهء فساد و تخصیص ناسالم و ناعادلانه منابع میشود...» همکاران شما خواهند پرسید اگر حکومت ایران به این مسائل نمیاندیشد، آیا شما توقع دارید که غرب به مشکلاتی که حکومت ایران مسبب آن است بیاندیشد؟ آیا درست نیست که بگوئیم تمام این عوارض داخلی، از جمله مناقشهء دشوار مورد نظر، میتواند توسط حاکمیتی ملی و جامعهای آزاد برطرف شود؟ پس ما کی میخواهیم به جای احساس مزمن قربانی بودن و همواره مقصر دانستن عوامل خارجی، حکومتگران و نخبگان خود را مسئولیت پذیر و پاسخگو کنیم؟
پرشس هفتم: شما در ادامهء نامه خود اضافه کردهاید که «نگاهی تاریخی به تحریمهای گذشته نشان میدهد که در اکثر موارد، کشورهای اعمالکننده تحریم به اهداف خود دست پیدا نکردهاند و در موارد زیادی، نتیجهء نهایی بروز درگیریهای نظامی و فجایع بزرگ انسانی بوده است.» شاید بیان واقعیتهای زیر در این زمینه کمک کننده باشد:
نخست اینکه تحریم علیه ایران بعنوان بدیل جنگ در برابر تند روهای اسرائیل و آمریکا بکار برده شده است، و در عمل مانع جنگ شده است. دوم اینکه در تاریخ صدها جنگ رخ داده که با تحریم ارتباطی نداشته است، و سوم اینکه در یک قرن گذشته حدود دویست تحریم علیه دولتهای دیکتاتوری اعمال شده که به جنگ نیانجامیده است. بنابراین ارتباط تحریم با جنگ با شواهد تاریخی همراه نیست.
کسانی که تحریم را مقدمه جنگ میدانند فقط به یک نمونه، یعنی تجاوز غرب به عراق اشاره میکنند. بیآنکه به وضعیت استثنایی و فجایعی که صدام حسین قبل از جنگ برای ملت خود و منطقه ایجاد کرده بود اشاره کنند. واقعیت چیست؟
عراق دو جنگ، یعنی جنگ با ایران و جنگ با کشورهای عربی و متحدان غربیاش را پشت سر گذارده بود بیآنکه تحریمی در کار باشد. حملهء غرب به عراق، پس از تحریم چند ساله، زمانی رخ داد که عراق هشت سال علیه ایران جنگیده بود، و پس از پایان جنگ با ایران، اشتهای صدام حسین برای ضمیمه کردن کویت، متحد سخاوتمند خود در جنگ علیه ایران، و شاید پس از کویت کشورهای دیگر منطقه خلیج فارس، گل کرده بود و همهء کشورهای منطقه و متحدین غربی آنها را به هراس و نگرانی انداخته بود. افزون بر آن، کشتار شیعیان در جنوب عراق و کردها در شمال نشان داد که بیرحمی صدام حدی نمیشناسد، و کاربرد سلاح شیمیایی در حلبچه نشان داده بود که صدام به سلاح شیمیایی دسترسی دارد و از کار برد آن علیه مردم عادی ابایی ندارد. همه اینها، و پس از رخ داد فاجعه 11 سپتامبر در آمریکا، به نئوکانهای تازه به قدرت رسیده فرصت داد که بخواهند به اصطلاح خلاء ناشی از فروپاشی ابرقدرت شوروی را پرکنند. اینها همه عواملی بودند که که به حملهء نظامی غرب و اشغال چند سالهء عراق منجر شد. عوارض منفی این فاجعه هنوز ادامه دارد.
اما برخی، با نادیده گرفتن این واقعیتها، تحریم را بطور کلی در همه جا مقدمهء جنگ خوانده و از آن قاعده و قانون ساختهاند. در حالیکه تحریم رژیمنژاد پرست آفریقای جنوبی نه تنها به جنگی منجر نشد، بلکه عامل ایجاد صلح میان رژیم و آپوزیسیون گردید و از گسترش جنگ جلوگیری نمود. این نکات را نوشتم که به نادرست بودن نظریهء «تحریم مقدمهء جنگ است» اشارهای کرده باشم. در مورد ایران هم تحریم به عنوان بدیل جنگ بکار گرفته شد، نه مقدمهء آن. علی رغم ادامهء سالها تحریم علیه ایران، نه تنها جنگی رخ نداد، بلکه رویکرد صلح جویانهای رخ نموده است. جنگ میتواند بدون تحریم یا با تحریم هم شروع شود. ولی قانون و قاعده ساختن از آن درست نیست. با اعمال تحریم علیه ایران جنگ طلبان اسرائیلی و آمریکایی نیز خلع سلاح شدند.
همکاران شما در جهان خواهند پرسید، آیا این برداشت نادرست است که انتخاب حسن روحانی، و تغییر رویکرد رهبران ایران از خصومت به تعامل با غرب نتیجهء اعمال تحریمها علیه فعالیت مشکوک هستهای ایران بوده است؟ اگر این فرض درست باشد، هزینهای که مردم ایران برای عوارض تحریم دادهاند ارزش این دگرگونی را نداشته است؟ برداشت اینجانب نیز این است که خواست مردم ایران برقراری رابطهء عادی با تمام کشورهای جهان از جمله آمریکا است. در غیر این صورت مردم، به جای آقای روحانی میبایست، به آقای سعید جلیلی که خواهان ادامهء سیاست تا به کنونی نظام بود رأی میدادند. آیا نتیجه گیری کسانی که معتقدند تحریم، علی رغم هزینهء آن، مانع جنگ و در نهایت به سود مردم ایران، منطقه و غرب تمام شده است، نادرست است؟
پرسش هشتم: شما نوشتهاید که «در شرایط فعلی که کشورهای خاورمیانه یکی از ناآرامترین دورانهای تاریخ خود را سپری میکنند، چه عقلانیتی در تکرار این تجربه تلخ نهفته است و این تحریمها چگونه میتواند به صلح جهانی کمک کند؟» باز هم خوانندگان نامه شما میتوانند بپرسند که آیا برای ممانعت از تکرار تجربهء تلخ، راه درست این نیست که جمهوری اسلامی در بحرانهای منطقه مانند جنگ سوریه و لبنان دخالت نکند و جنگ را در منطقه و میان سنی و شیعی گسترش ندهد؛ سیاستی که به نظر میرسد غلط بودن آن پس از انتخاب روحانی، برای بسیاری از سران جمهوری اسلامی روشن شده باشد؟ خوانندگان نامهء شما به دو عامل وضعیت بد اقتصادی ایران، که بدست سران نظام رخ داده است، و تحریمها اشاره میکنند که سبب شدهاند که حکومت ایران سیاست مشارکت در جنگ سوریه را به سیاست پی گیری مذاکره میان طرفین مخاصمه تغییر دهد و منطقه را از خطرات دهشتناک نجات دهد. آیا این ارزیابی نادرست است؟
پرسش نهم: شما نامهء خود را با این جملات خاتمه دادهاید که «شرایط بوجود آمده در پی انتخابات 24 خرداد سال جاری، فرصتی استثنایی برای دولتهای تحریم کنندهء ایران بوجود آورده تا با تغییر رویکرد و بکارگیری اقداماتی صلحآمیز و نوآورانه، بتوانند به مردم این کشور و منطقه آرامش بخشیده و با پیشقدم شدن در برداشتن تحریمها، فرآیند متفاوت و سازندهای در حل مناقشات بینالمللی پایهگذاری کنند.» این شرایط ویژه چیست؟ چرا آن را «فرصتی استثنایی» خواندهاید؟ آیا جز این است که مردم ایران به دولتی رأی دادهاند که، بر خلاف سیاست غالب تا به کنونی، علاقمند است که مشکلات ایران با غرب از طریق مذاکره و شفاف سازی پروژه هستهای حل شود؟ مگر خواست بسیاری از تحریم کنندگان جز این بوده است؟ مگر دولتهای غربی از انتخاب آقای روحانی و رویکرد صلح جویانهء ایشان استقبال نکردهاند؟ آنها اعلام کردهاند که در برابر شفاف سازی پروژهء اتمی ایران، تحریمها نیز برداشته خواهد شد. آنها منتظرند تا در عمل این جهت گیری مثبت را ببینند. آیا این بهترین راه حل برای پایان دادن به مناقشهای که شما و همه ما را به درستی نگران کرده است، نیست؟
با احترام.
منبع: روزآنلاین
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.