|
بازگشت به خانه پيوند به نظر خوانندگان آرشيو مقالات آرشيو صفحات اول جستجو |
سه شنبه 19 مهر ماه 1392 ـ 11 ماه اکتبر 2013 |
از آزادی و آزادی زندانیان سیاسی خبری نیست
محسن قائم مقام
صید خونین خزیده به شکاف سنگم
که نفس در نفسم با سگ صیاد هنوز!
(استاد محمد حسین شهریار)
آقای حجتالاسلام حسن روحانی «انتخاب» شدند. مردم به خیال خود موئی از تن خرس کندند و بههلهله نشستند. صحبت با امریکا و سیاست «تعادل» با سایر ملل جهان بهگفتهٔ ایشان «در راه» است. معلوم نیست که تکلیف زندانیان سیاسی که هنوز در زندانهای قرون وسطائی و در زیر شکنجههای مختلف بسر میبرند و بسیاری از ایشان همچنان گرفتار درد و بیماری های ماندن در زندان و دور از درمان و دارو هستند، چه میشود؟
امروز در باغ سبز نشان میدهند و ده نفر را برای فریب جهانیان آزاد میکنند و فردا دو برابر آن عده یا بیشتر را به زندان میاندازند. باع سبزی در میان نیست. سر و صدای خودیها هم درآمده ولی برنامه ایشان تنها برداشتن تحریمها است چون منابع درآمد ایشان بسته شده است و از این جهت بدست پا افتادهاند. به خطر افتادن منافع شخصی آنها تنها دلیل انتخاب چهرهای با صحبتهای نرم و پیش گرفتن راه امام حسن است. آنهم معلوم نیست چهگونه پیش خواهد رفت. البته زمان خاتمی و حتی احمدینژاد امریکا حاضر به کنار آمدن و معامله بهتر بود. ایشان مثل یاسر عرفات که راه حل صلح با اسرائیل را، هرچه کلینتون اصرار کرد نپذیرفت و سال بعد که اعلام کرد راه حل را قبول دارد، این بار کسی محلش نگذاشت. این دوره بعد از تحریمهای کمرشکن و پذیرفتن راه امام حسن بعید است که معامله با آن راحتی صورت گیرد و گرانتر تمام نشود. وقتی به قول مردم کوچه و خیابان خالی بندی میکنند و و به موقع کنار نمیآیند، نتیجهاش دود بیشتری است که به چشم مردم بیپناه میرود.
کاسههای داغتر از آش، از داخل و خارج از کشور، نه تنها در تایید حسن روحانی که تافته جدابافتهای است و باز اینکه به او فرصت بدهید تا گام به گام جلو رود را شعار میدهند، بلکه انتقاد و درشت گوئی به آنهائیکه صحبت خواستار شدن آزادیهای مردم، حقوق بشر و آزادی زندانیان سیاسی را میکنند از سر گرفته شده است. حتی این خواستهها را «رادیکالیسم سیاسی» خطاب میکنند. مثل این است که اگر بگوئیم این انتخابات نیست که شورای نگهبان مقرر میکند چه کسی کاندید باشد و بالاتر از آن فضای آزاد انتخاباتی وجود ندارد تا مردم حرفهای خود را بزنند و حرفهای دیگران را بشنوند، رادیکال صحبت کردهایم.
اینها قرار دارند که در میان خودشان انتخابات بگذارند که در آنهم حقهبازی میکنند و بین خودیها هم فرق میگذارند. در این احوال هم تغییری پیدا نشده، تنها دنبال مذاکره با امریکا و غرب هستند و حتی گامی هم برای آزادی بیان، نشریات و اجتماعات را برنداشتهاند که صحبت گام بگام را بکنیم. بازی آزاد ساختن چند زندانی مشهور سیاسی هم با بگیرو بهبندهای بعدی تو زرد از آب درآمد. این گونه افاضات را بگونه نکوهش از آزدیخواهان داخل و خارج از کشور میکنند، از انتخابات بدون فضای آزاد سیاسی و تعیین مهرههای رژیم به عنوان کاندید دفاع مینمایند و آزادیکشیهای شورای نگهبان را پردهپوشی مینمایند و دعواهای داخلی میان کاندیدهایشان را مبارزات انتخاباتی نام میگذارند. در حالیکه جنگ قدرتطلبی است و موضوع اصلی کسب قدرت است. و این حقایق را همه میدانند. بعضیها گذشته را فراموش میکنند که این قماش تنها با مجیزگوئی از ایشان نردبان ترقی برایشان نخواهد ساخت و از خودیها محسوب نخواهند شد.
موضوع به میان آمدن و هلهله مردم را مکرر تکرار میکنند و آن را دلیلی برای پشتیبانی مردم از آقای حسن روحانی به حساب میآورند. همانطور که پیشتر نوشتم مردم را بیچاره کردهاند. بیست ملیون به پشتیبانی از آقای خاتمی به خیابانها ریختند. و ایشان تحت هیچ عنوانی این پشتیبانی را نخریدند و حفظ نظام ولایت فقیه را با هیچ آرزوی دیگری عوض نکردند، نه تنها علیه دمکراسی در برابر نظام جمهوری اسلامی سخن راندند بلکه با خفت و اعلام اینکه «کارگزار» بجای «رئیس جمهور» بودند دوره را به پایان رساندند.
این تجربه برای ملتی که هزار امید به «خدعه»های خاتمی بسته بود، یا در بهترین شکل آن به آدم ضعیفی که حرفهای بزرگتر از دهانش زده بود و جرآت انجام آن را نداشت، دل بسته بودند، مردم را به یآس فروبرد. و دوسال قیام جوانان سبز با فریادهای ضد رژیمی در میان اکثریت ایشان، آنها را به قول برتراند راسل با قدرت برهنه رژیم روبرو کرد. این بار آهسته به میدان آمدند. توان مقابله با قدرت برهنه را نداشتند. این هلهله ایشان که بالاخره چیزی بدست آوردند، حداقل در ظاهر کار چنین مینمود، آنها را دوباره به خیابانها ریخت. آنها شادمان بودند که دوباره فرصتی شد که به خیابانها بیایند و موئی از تن خرس کنده شد و نه در تآئید رژیم یا ولایت فقیه و حکومت اسلامی به خیابانها آمده باشند. چنین نسبت کم هوشی به ایشان دادن توهین به مردم ایران است و بس.
آزادیخواهان ایران، آنهائی که دنبال کمک به برقراری دمکراسی در ایران هستند باید مواضع خود را برای تبلیغ در برپائی نظام مردمسالار همچنان حفظ نمایند و فریب بازیهای حاکمین برای حفظ رژیم را نخورند. تبلیغ دمکراسی، حقوق بشر، آزادی انتخابات در یک فضای آزاد اتتخاباتی و آزدی بدون قید شرط و فوری زندانیان سیاسی، و برقرای روابط دوستانه با تمام ملل چهان، معنی دنبال کردن راه خشونتآمیز را ندارد. ادامه و حفظ چنین رژیم خودکامهای تنها ادامه خشونت سی و چند ساله در این سرزمین است نه مبارزات آزادیخواهانه مردم. چند دهه باید در انتظارحرکت گام به گام مثبت این دیکتاتورها باشیم و هرگز بجائی نرسیم؟
آزادیخواهان وظیفه دارند که از تمامی حقوق مردم ایران دفاع نمایند و خواستار فضای آزادی باشند که مردم بتوانند حقایق را آزادانه بگویند و بشنوند و رژیم جمهوری اسلامی، ولایت فقیه و شورای نگهبان و سایر اسباب و ادوات آزادیکشی در زبالهدان تاریخ رود. این کار مبارزهای است مشکل، راهی است پر درد و رنج و شاید درازمدت ولی تاریخ و تجربه مردم ما نشان میدهد که بجز این راهی نیست. آهسته آهسته و گام به گام این راه را باید پیمود، مطمئن باشید که مردم تجربههای گذشته از جمله تجربه مبارزات «سبز» را در ذهن خود باقی دارند.
«احمق کسی است که یک اشتباه را بارها انجام میدهد و هربار از آن انتظار نتیجه متفاوت دارد» - نیچه.
نیویورک 6 اکتبر 2013
http://www.iran-emrooz.net/index.php/politic/more/47854/
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.