=======================================================
شماره 188 ـ جمعه 24 خرداد 1387 ـ
13 ژوئن 2008
جهل مرکب
=======================================================
تأملی
بر مقولهء «آلترناتيوسازی»
جمعه گردی های اسماعيل نوری علا
هرکس که فريب هيجانات توده گير، وعده های کلی توخالی، و بی سوادی
های عاميانه و غرضمندانهء کسانی را که گهگاه در ساحت سياسی ظهور می
کنند بخورد و بکوشد تا فرمان ماشين دولت را به دست اين کسان بسپارد
چاره ای ندارد که با بدبختی های متعاقب آن نيز بسازد. همه مان
شنيده ايم اين حکمت عاميانه را که: «يا مکن با پيل بانان دوستی /
يا بنا کن خانه ای در خورد پيل!»
=======================================================
رضاشاه، خلف صدق انقلاب مشروطيت ـ براى
ايجاد تجدد و حكومت قانون
شاهرخ
مسکوب
دموکراسی احتياج به تمرين دارد و احتياج به تمرين طولانی دارد.
احتياج به آگاهی دارد و احتياج به طبقات اجتماعی که ضرورتاً
نيازمند آزادی باشند و بدون آن آزادی نتوانند به زندگی اقتصادی و
اجتماعی و فرهنگیشان ادامه بدهند و ناگزير پشتيبان و نگهدار آن
آزادیها باشند. هيچکدام اينها نبود، يا ناقص بود پيش ما. پس در
هدف اول، انقلاب مشروطيت نمیتوانست پيروز بشود اما در مورد هدف
دوم، رضاشاه از جهتی خلف صدق انقلاب مشروطيت است برای ايجاد تجدد و
حکومت قانون در زمينههائی.
=======================================================
پوست
از سر جهان ما بكنيد
محمد
جواد غلامرضا
کاشی
شك
ندارم مردم كه به خيابان ميآيند، ويرانگراند. پس ديگر هيچگاه
طرفدار انقلابي گري نخواهم بود. اما باور كنيد هنگامي كه انقلاب در
ميگيرد، حقيقتي در كلام مردم هست كه بايد دل داد و به صداي مردم
گوش سپرد تا آن را دريافت. در فريادهاشان حقيقتي نهفته است. خيلي
نيابد راه دوري رفت. كلمههايي كه هر روز مثل نقل و نبات در راديو
و تلويزيون ميشنويد، واژگاني كه از فرط تكرار تهوع آورند نسبتي با
افق دوران انقلاب دارند، كودكي در اين زبان مرده است. كسي بايد
سلاخي كند، كالبد كلمهها را بشكافد. جسد كودك مرده را خارج كند
كودك مردهاي كه سند جنايت ماست.
=======================================================
من
و فولادوند
امير سپهر
آنگونه که از اخبار هزار رنگ و خط دار و بی خط و گمانه زنی ها بر می
آيد، فرود فولادوند در چنگ سربران رژيم انيرانی ملايان گرفتار
آمده… فرود فولاد وند به هر سرنوشتی که دچار شده و يا پس از اين
دچار گردد، اگر او را تکه تکه کنند، اگر او را تيرباران کنند يا
بياويزند، اگر همين امروز او را جلو دوربين برای اعتراف بياورند و
يک ميليون بار هم که گفته های خود را پس گيرد، اگر حتا به فرض محال
اصلآ خود او شخصآ هم از کاری که کرده پشيمان گردد، و باز هم به فرض
محال، اگر حتا فرود فولادوند عمامه گذاری هم کند، کاملآ بی فايده
است. زيرا او سبو را آنچنان بشکسته و خـُرد و خاک شير کرده و
پيمانه را بگونه ای ريخته است که ديگر جمع کردن آنها حتا از اختيار
و نيروی خودش نيز بيرون است.
=======================================================