جنايت، تجاوز، اعتياد، طلاق، فرار از خانه، همسركشي، خودسوزي و
...
در جامعه ما، حوادث روزمره نيستند که هر از گاهي رخ دهند، بلکه
تصويرگر جامعهاي
خشونت زا هستند. خشونت مسئلهاي
اجتماعي است که نه تنها موقعيت فرد که سلامت جامعه را نيز به خطر
مي اندازد. در اين چرخهي
معيوب، زنان بيشترين قربانيان خشونت هستند.
خشونت، مکانيزم اصلي براي حفظ قدرت نابرابر در ميان دوجنس (زن و
مرد)
است که ناشي از ساختارهاي اقتدارگراي مرد سالارانه در جامعه
ماست...
نگاه کنید به وضعیت اپوزوسیون سیاسی در ایران: آیا بین هواداران
سازمان مجاهدین و طرفداران بنی صدر و شریعتی چی ها، که جملگی هم
مسلمان هستند و هم مخالف رژیم؟ کوچکترین تفاهم سیاسی بوجود آمده
است؟ یا بین سلطنت طلبان و جمهوری خواه ها و یا لیبرال– دموکرات
های متنوع ایرانی، آیا هرگز پلاتفرم مشترک و قابل میثاقی ارائه
گردیده است؟... بین چپ های سابق چطور؟ آیا در بین جریانات گوناگون
چپ که اکثرا خود را کمونیست و یا سوسیال دمکرات و غیره می نامند،
اتحاد عملی صورت پذیرفته است؟ ظاهرا همه خواستار تغییر حکومت در
ایران می باشند و آزادی و عدالت اجتماعی را با تعبیراتی ویژه تر در
برنامه سیاسی خود گنجانیده اند ولی بیش از اینکه متحد یکدیگر
باشند، مناسبات انفصال گرایانه را پیشه گرفته اند.