=======================================================
شماره
317 ـ
يک شنبه 28 مهر 1387 ـ
19 اکتبر 2008
=======================================================
حاج آقا، بخريم يا بفروشيم؟
=======================================================
میراث
آقای بوش
شهباز نخعی
کاهش شدید ارزش سهام به خوبی نشان می دهد که این بار نیز "طرح
نجات" آقای بوش کارساز و قادر به مهار بحرانی که دارد تبدیل به
فاجعه می شود، نیست و طبق معمول این طرح نیز با آنکه فشار مالی
سنگینی بر گرده ی مالیات دهندگان آمریکایی تحمیل می کند هم "کم" و
هم "دیر" است. بدينسان، کمتر از چهار هفته دیگر، انتخابات ریاست
جمهوری آمریکا در شرایطی برگزار خواهد شد که به خلاف انتخابات پیش،
به نظر نمی آید هیچ یک از دو نامزد ریاست جمهوری به راستی مشتاق
پیروزی در آن و به دوش کشیدن بار سنگین میراث آقای بوش باشد!
=======================================================
اعتصاب
بازار، در ذیل منافع به خطر افتادهء روحانیون!
فرهاد جعفری
همهء تحولات سه سالهی اخیر؛ دست بر قضا گواهی میدهند که نظام
سیاسی، در جهت «هرچه سکولارتر شدن» پیش میرود نه هرچه مذهبیتر
شدن. به این معنی که، اگر پیشبینی جناب باقرزاده درست بود، چرا
دولت نهم باید «موافق حضور زنان در استادیوم» باشد؟ چرا رئیس دولت
آن باید با «همسر دکتر فاطمی» ملاقات کرده و چنان تعاریفی از او
بهدست دهد که در مخالفت آشکار با مواضع نظام روحانیون است؟ و چرا
باید در برابر «زیادهخواهی مراجع حکومتی برای دخالت در
تصمیمسازیها و تصمیم گیریها» آنچنان بایستد و چرا باید تمایلات
سیاسی چنین دولتی، در چنان سخنانی از رحیم مشاعی دربارهی اسرائیل
جلوهگر شود و، به رغم آن همه فشار از اطراف گوناگون، آقای
احمدینژاد، آن را «موضع دولت» اعلام کند؟!
=======================================================
نامه
اي به رئيس جمهور
حاج احمد يوسف زاده
حاج احمد يوسف زاده يکي از يادگاران جنگ است، کسي که در
17 سالگي در عمليات موسوم به «بيت المقدس» اسير شده و 8 سال هم در
اسارت به سر برده. وي، قلمی زيبا و دلنشيني دارد، مدير مسئول
نشريهء «رودبار زمين» است، جنوبي است و خونگرم، و همانند چند مدير
مسئول انگشت شمار، محبوب جوان هاي حال حاضر مطبوعات کرمان. وي در
سالروز آزادي خرمشهر و البته نزديک شدن سفر رئيس جمهور به کرمان،
نامه اي را خطاب به رئيس جمهور ايران نوشته است که در نوع خود
بسيار قابل توجه و تعمق است و در شمارهء
اخير روزنامهء رودبار زمين نيز به چاپ رسيده است.
=======================================================
بر
ميهنم چه رفته است؟
هوشنگ اسدي
اگر روزگاري علي اکبر دهخدا آواره خيابانهاي پاريس بود و راهي رامي
رفت که صادق هدايت و غلامحسين ساعدي رفتند، و ياران "کاوه" در آمد
بقالي کوچک برلين را به انديشه مبدل مي کردند؛ اگر روشنفکران نسل
اول در استانبول و باکو و قاهره به نام قانون روزنامه منتشر کردند
و انديشه آزادي را مي پراکندند، امروز زمانه ديگر است. از کساني
اندک که بگذري من و ما خنجر خود را بجاي استبداد به قلب ياران
نشانه رفته ايم. البته مردماني هستيم سخت آراسته و امروزي. دل و
جگر حريف به خاک افتاده را با کارد و چنگال دمکراسي مي خوريم؛ با
جرعه اي از شراب ناب حقوق بشر و دهانمان را بادستمال خوش نقش
آزادي پاک مي کنيم.
=======================================================
رئليسم
جادوگرانه !
ف. م. سخن
گام اول برای رسيدن به اين سبک، تبديل نام و نام خانوادگی به حروف
است. اگر نويسنده به جای «گ – ش»، گلشيفتۀ فراهانی بگذارد، يا به
جای «خانم "ش"» از خانم شهرزاد استفاده کند، سبک رئاليسم جادوگرانه
نابود می شود و جز مشتی کلمات آشنا چيزی باقی نمی ماند. اما کار به
همين سادگی نيست. نمی توان صرفاً با تبديل نام و نام خانوادگی به
حروف، به رئاليسم جادوگرانه دست يافت. برای اين کار بايد تمهيدات
ديگری انديشيد؛ مثل به کار بردن ترکيباتی غريب، چون «چهرهء مکشفه»...
=======================================================