بازگشت به خانه

نقل مطالب اين ترجمه تنها با ذکر مأخذ مجاز است

فهرست مطالب کتاب

 

 

 

زندگينامهء مصطفی کمال ـ آتا تورک

بخش سوم ـ برآمدن جمهوری ترکيه

فصل پنجاه و چهار ـ  تغيير خط

          نخستين کار مجلس سوم جمهوری ترکيه به پايان رساندن سلسله اصلاحات مذهبی بود که با حذف اين جمله از قانون اساسی ترکيه تکميل شد: «مذهب دولت ترکيه اسلام است». به اين ترتيب، ترکيه از لحاظ حقوقی و به استناد قانون اساسی خود، همچون کشورهای مغرب زمين، تبديل به يک دولت سکولار شد و باور مذهبی امری مربوط به وجدانيات افراد گرديد. با اين همه، هنوز يک پيوند ديگر مابين اسلام و مشرق زمين وجود داشت و آن خط عربی بود که زبان ترکی را با آن می نوشتند و، در نتيجه، وظيفهء نخست مجلس جديد اصلاح خط ترکی بود.

          در گذشته، گهگاه، در مورد ساده سازی روش نگارش بحث هايي صورت گرفته بود، اما اين بحث های به قدمت صد سال همواره با مخالفت مقامات مذهبی روبرو می شدند. آنها معتقد بودند که خط مورد استفادهء ترک ها با مذهب اسلام مربوط است و همانگونه که ديگر مسلمانان، همچون اعراب و ايرانيان، به آن خط می نويسند ترک ها نيز به دلايل مذهبی همان خط را برای نگارش خود برگزيده اند هر چند که اين خط اصوات زبان آن ها را به خوبی منعکس نمی کند.

خط عربی، با پيچيدگی شکل، و مشکل مربوط به حروف اضافه، و ابهام در صدای هر حرف در متون مختلف، وضعی را فراهم آورده بود که مردم عادی چندان قادر به خواندن آن نبودند و حتی ترکان تحصيل کردهء عثمانی نيز اغلب در نگارش آن دچار اشتباه می شدند. در نتيجه، رفته رفته، در ترکيه دو زبان مختلف بوجود آمده بود؛ يکی زبان اشراف عثمانی که زبانی نوشتاری بود تا گفتاری، و يکی هم زبان مردم عادی که گفتاری بود و نه نوشتاری. و اين امر باعث می شد که بخش عظيمی از جمعيت کشور از خواندن آثار مکتوب محروم باشند. حال اين پرسش پيش آمده بود که چگونه يک «حکومت مردم» می تواند بدون خطی که همهء مردم بتوانند آن را ياد بگيرند، بخوانند و بنويسند اين چنين ناميده شود؟

          در دوران «ترک های جوان»، انور کوشش مختصری را در زمينهء ايجاد تغييراتی در خط مورد استفاده در دفاتر وزارت جنگ انجام داده و دستور داده بود که حروف عربی را به جای چسباندن معمولی جدا جدا بنويسند، اما اين کار با شروع جنگ رها شد. در واقع او از ترس مخالفت مذهبيون جرات مطرح کردن استفاده از حروف لاتين را نکرده بود. کمال نيز تا اکنون در اين مورد اقدامی نکرده بود و منتظر بود تا مردم با اصلاحات مذهبی راديکال ديگر او خو بگيرند. آنگاه در سال 1926 خبر آمد که در کنگره باکو تصميم گرفته شده که در جمهوری های ترک و تاتار اتحاد جماهير شوروی از حروف لاتين استفاده کنند. معنای اين تصميم آن بود که از آن پس دو گروه بزرگ از ترکان ديگر قادر نبودند تا نوشتارهای مردم ترکيه را بخوانند و، در نتيجه، بحث دب سر ضرورت تغيير خط ديگرباره مطرح شد. سال بعد، برای نخستين بار نوشته های روی تمبر پست ترکيه با خط لاتين به چاپ رسيد.

          البته، در زمينه ی تغيير خط، آمريکايي ها هم در ترکيه کوشش هايي کرده بودند. مثلاً، آنها نمرهء اتومبيل های ديپلماتيک خود را با خط لاتين می ساختند. اما هنگامی که آنها تصميم گرفتند اظهاريه های گمرکی خود را نيز به خط لاتين بنويسند مقامات اداری ترکيه اين اظهاريه ها را پس فرستاده و خواستار آن شده بودند که به خط عربی نوشته شوند.

          عصمت نخستين کسی بود که از در مخالفت با يک تغيير عمومی درآمد. او با ذهنيت يک افسر ستاد با تصور اينکه تغيير خط موجب پريشانی در ادارات دولتی، ارتش، دانشگاه ها، مدارس و مطبوعات خواهد شد، از اين فکر استقبال نکرد.

          کمال اگرچه تصميم خود را در مورد اين تغيير گرفته و چند سالی هم بود که در مورد تغيير خط با روشنفکران به گفتگو می پرداخت، اما هنوز قصد آن را نداشت که بدون حمايت يک پارچهء يارانشان دست به چنين کاری بزند. به همين دليل، تنها در 1928 بود که، در پی برگزاری يک سری جشن های عمومی، او دست به کار اين تغيير شد و کميسيونی را مامور تهيه خط جديد کرد. و از آنجا که می دانست اگر اين کميسيون را به حال خود رها کند ممکن است اعضائش سال ها به مطالعه مشغول شوند، خود در جلسات آن شرکت می کرد و نظرات خود را با قاطعيت اعلام می داشت. او، در جلسات اول، از «فليح رفيکی»، که منصوب خود او در کميسيون بود، پرسيد که فکر می کند اين تغيير تا کی به طول خواهد انجاميد. و رفيکی به او گفت که اجماع نظر بر پنج سال است؛ در مدت اين پنج سال هر دو خط در مدارس تدريس می شوند و روزنامه ها هم هر دو خط را در کنار به چاپ می رسانند. کمال اما اعتراض کرد که اين باعث می شود که مردم همان خط قديمی را بخوانند و به خط جديد اعتنا نکنند و دستور داد که اين تغيير بايد يا در عرض سه ماه صورت گيرد يا اصلا اين فکر به کنار گذاشته شود.

                    به اين ترتيب خط جديد در عرض شش هفته آماده شد. کمال در انتخاب مخاطبين برای اعلام نظرات خود مهارتی زيرکانه داشتو، مثلاً، ديديم  که برای مطرح کردن فکر تغيير کلاه ارتجاعی ترين بخش کشور را انتخاب کرد. اين بار اما او برای مطرح کردن الفبای جديد پيشرفته ترين مرکز استانبول را انتخاب کرد و مخاطبين خود را از ميان جمعيتی انتخاب کرد که در يک عصر تابستانی ماه اگوست برای شرکت در يکی از جشن های حزب مردم در پارک «سرای بورنو»، در زير قصر قديمی سلطان، گرد آمده بودند. در واقع در همين پارک هم بود که دو سال پيشتر، عليرغم تحريم نقاشی و مجسمه سازی از انسان در اسلام، مجسمه ای از غازی را روگشايي کرده بودند.

کمال، در ميان هلهله و کف زدن مردم، بر روی سکو قرار گرفت. بسياری از مردم پيش از آن قهرمان خود را به چشم نديده بودند. در سکوئی ديگر يک ارکستر جاز مشغول نواختن بود و در گوشه ای ديگر هم يک گروه از مطربان ترک يکی از آوازهای پر اندوه عربی را سر داده بودند. کمال مدتی صبورانه به اين منظره نگريست و گوش داد و سپس دفترچه و قلمی خواست و چيزی روی آن نوشت. سپس کاغذی را که به روی آن نوشته بود پاره کرده به دست فليح رفيکی داد و گفت :«نگاهی به اين بينداز». رفيکی متن سخنرانی کمال را که به خط لاتين نوشته بود نگريست و سری به موافقت تکان داد.

          سپس غازی چند جملهء مقدماتی را گفته و با نشان دادن کاغذي که در دست داشت از مردم خواست تا يکی از حضار که بتواند ترکی بخواند به روی سکو آمده و محتوای کاغذها را برای مردم بخواند. مرد جوانی خود را به روی سکو رساند اما وقتی که ديد مطلب به خط لاتين نوشته شده سکوت کرد. کمال گفت: «ببينيد، اين مرد جوان گير کرده است، برای اين که او با الفبای واقعی ترکيه آشنايي ندارد. در نتيجه اکنون از يکی از يارانم خواهش می کنم که آن را بخواند». و کاغذ را به دست فليح رفيکی داد و او آن را با صدای بلند چنين خواند:

« از اين پس زبان غنی و خوش آهنگ ما خود را با حروف جديد ترکی به نمايش خواهد گذاشت. ما بايد خود را از شر آن خطوط غيرقابل خواندن که قرن هاست مغزهای ما را در فشار خود داشته خلاص کنيم. شما بايد هر چه زودتر خواندن حروف جديد ترکيه را ياد بگيريد، آن را به دوستان خود، به زنان، به مردان، به باربران و به قايقرانان ياد بدهيد. اين کار را به عنوان يک وظيفهء ملی و ميهن پرستانه تلقی کنيد... و هنگامی که مشغول انجام اين وظيفه ايد به ياد داشته باشيد که ملتی که تنها ده تا بيست در صدش با سواد باشند و هشتاد تا نود در صد آن نتوانند بنويسند و بخوانند ملتی شرمسار خواهد بود... ما اين کمبودها را رفع خواهيم کرد و من برای انجام اين کار به مشارکت همهء هموطنانم نيازمندم... ملت ما نشان خواهد داد که با خط جديدش و با ذهن آفرينشگرش مکانش در کجای جهان متمدن قرار دارد».

صدای فريادهای تشويق آميز مردم از همه جا برخاست، ارکستر جاز و خوانندگان عرب سکوت کرده بودند؛ چرا که اکنون سرگرمی غير عادی ديگری به روی صحنه آمده بود که خود غازی ستارهء آن بود. او به مردم سرگرمی جديد و افسونگری را اعطا کرده بود و باسواد و بيسواد موظف شده بودند تا، به خاطر رضايت خاطر قهرمانشان، هر چه زودتر آن را ياد بگيرند. کمال، در حالی که با وجود مخالفت آشکار عصمت، يک گيلاس عرق راکی در دست داشت، از جا برخاست، آن را به لب های خود نزديک کرد و گفت: « سلاطين ما در خلوت همين را نوشيده اند، اما من می خواهم آن را با ملتم را بنوشم. » و از مردم صدای اعتراضی برنخاست.

هنگامی که از پارک بيرون می رفت چشمش به زن زيبايي افتاد که در کنار شوهرش ايستاده و چارقدی بر سر داشت. او از اين زن خواست که روسری برگيرد و چهرهء زيبايش را نمايان سازد. زن هم مشتاقانه چنين کرد و بعد کمال را در آغوش کشيد. از آن عصر ماه آگوست به بعد اهالی استانبول کلاً تسليم او بودند.

کمال واقف بود که مشکل اصلی او با طبقات با سواد است. پس، چند روز بعد دستور تشکيل کنفرانسی از دانشمندان، ادبا، روزنامه نويس ها، نمايندگان مجلس و ديگران را در قصر «دلما باغچه» صادر کرد تا به بحث دربارهء تغيير خط بنشينند. او که در اجرای تصميمش ترديدی نداشت و در عين حال می دانست برخی از حضار انتقاداتی را مطرح خواهند کرد، در حضور همه خواستار آن شد که منتقدان نظر خود را بيان کنند، اما در خلوت به آن ها گوشزد کرده بود که اگر انتقادشان به صورتی شديدالحن بيان شود او رضايت نخواهد داشت.

آنگاه، وقتی که به اين ترتيب مخالفان خاموش شده بودند، اعلام داشت که از اين پس بخش هايي از روزنامه ها به خط جديد نوشته خواهند شد و در عرض سه ماه خط قديم به کلی منسوخ خواهد گشت. او دستور داد که از آغاز فصل پاييز همهء معلمان مدارس بايد خط جديد را ياد گرفته باشند. اين دستوری بود که برای مديران مدارس مشکلاتی ايجاد کرد چرا که آنها خودشان با اين خط آشنايي نداشتند و در عين حال کتب درسی که به اين خط نوشته شده باشد هنوز وجود نداشت. چاپخانه ها هم حروف لاتين نداشتند و، در نتيجه، دستور داده شده بود که هر چه زودتر اين حروف از خارج تهيه شوند و، در اين اثناء، حروف چين ها اين خط را ياد بگيرند.

          کمال سپس به نمايندگان مجلس دستور داد که به حوزه های انتخابی خود برگردند و، همراه با تبليغ برای خط جديد، جريان يادگيری اين خط را سامان بخشند. خود عصمت را هم برای همين کار به حوزهء انتخابيه اش در «مالتيا» فرستاد. عصمت هم، در حالی که خط جديد را وسيله ای برای ارتقاء ترکيه به سطح ملل با سواد غرب معرفی می کرد، به مردم اين منطقه گفت: «امروزه همهء کشور ما تبديل به يک کلاس درس شده است و مدير اين کلاس هم شخص غازی است؛ و مردم ترکيه بايد به سختی بکوشند تا در امتحانات اين مدرسه با نمره خوب قبول شوند».

          در واقع برای کمال اين نقشی کاملا مناسب بود. او خود يک بار اعلام داشته بود که پس از پيروزی در جنگ دوست دارد وزير آموزش شود و مردم ترکيه را با سواد کند. و اکنون به نظر می رسيد که به خواست خود رسيده باشد. به دستور او، در سرسراهای قصر دلما باغچه تخته سياه های متعددی گذاشته بودند که در کنار مبلمان سلطنتی اشيائی نامانوس به نظر می رسيدند. کمال خود از اتاقی به اتاقی ديگر می رفت و کسانی را که برای آموختن آمده بودند درس می داد. در ميان درس گيرندگان، مقامات اداری، دوستان شخصی، ميهمانان، و حتی مستخدمين کاخ نيز ديده می شدند. از آن پس تخته سياه سمبل جمهوری جديد ترکيه شد.

          او آنچنان به اين فعاليت های آموزش علاقمند شده بود که شخصاً يک «سرود الفبا» نيز تنظيم کرد تا از طريق آن از مردم بخواهد که با خواندن آن با سرعت بيشتری حروف جديد را ياد بگيرند. او آنچه را نوشته بود به رهبر باند موسيقی رياست جمهوری داد و دستور داد که فردا صبح زود ارکستر بايد اين سرود را بنوازد. نوازندگان تمام شب را به کار مشغول بودند. اما وقتی که او نتيجهء کار را شنيد با ناراحتی سری تکان داد و گفت: «درست است که من خودم اين را نوشته ام اما ذره ای آن را دوست ندارم». و در نتيجه سرود الفبا به کناری گذاشته شد.

          در نوامبر 1928 خط جديد قانونی شد. غازی با اين کلمات مجلس را خطاب قرار داد: «اين وسيله ای است که مردم ترکيه را قادر می سازد تا به آسانی بخوانند و بنويسند» و در سخنانش دقت داشت که خط جديد را خط ترکی بخواند نه خط لاتين و، به اين ترتيب، تفاوت آن را با خط عربی که استفاده از آن از پايان سال ممنوع اعلام شده بود مشخص کند. اين سخنرانی برای نخستين بار از طريق يک فرستندهء ابتدايي راديويي هم پخش شد. مجلس هم به عنوان «نمادی از سپاسگزاری مردم ترکيه» صفحه ای طلايي را تقديم او کرد که حروف جديد بر روی آن کنده کاری شده بود. آن روز عصر حروف جديد با چراغ های رنگی بر روی ساختمان های اصلی شهر آنکارا به نمايش گذاشته شد.

          چند روز بعد، همهء کارمندان دولت در سراسر کشور مورد امتحان قرار گرفتند و اعلام شد که يک «مدرسه ملی» تاسيس شده است که معلم اول آن عاليجناب رييس جمهور ترکيه غازی مصطفی کمال است. هدف اين مدرسه ايجاد ملتی با سواد بود، مشتمل بر آن ها که اصلاً خواندن و نوشتن نمی دانستند تا آن ها که صرفاً با خط قديم آشنايي داشند. در عرض يک سال يک ميليون نفر به دريافت ديپلم توفيق يافتند. کودکان و بيسوادان که ذهنشان را آشنايي با خط قديم نبسته بود، طبعاً به سرعت بيشتری خط جديد را ياد می گرفتند و به زودی سرگرم تدريس آن به پدر و مادر و بزرگترهای خانواده می شدند. نسل قديمی تر برای هضم اين تغيير به کوشش بيشتری نياز داشت و بسياری هم در خلوت به استفاده از خط قديم ادامه دادند. اما برای نسل جوانتر اين تغييری بود که تخيل آن ها را برمی انگيخت و در آن ها شوقی ميهن پرستانه ايجاد می کرد. اين کار به صورتی موثر آن ها را از چنگ گذشتهء عثمانی آزاد ساخته و اين حس را به آنان می داد که در ساختن جمهوری جديد ترکيه سهم و شرکتی دارند.

          در واقع از آن پس، نسل جوان ترکيه در رويارويي با تغييرات شگرفی که يکی پس از ديگری از راه می رسيدند و نويد افق های تازه و گسترنده ای را با خود داشتند دوران هيجان انگيزی از زندگی خود را آغاز می کرد.

پيوند به قسمت بعدی

پيوند به قسمت قبلی