=======================================================
شماره
298 ـ
سه شنبه 9 مهر 1387 ـ
30 سپتامبر 2008
=======================================================
اينجوری خيال بردران امر به معروف هم راحت تر
است...
به
قلم لرد کين راس
فصل چهلم ـ اسميرنا در آتش
با رسيدن شب کل شهر در آتش می سوخت و شعله های آتش به نزديک ساحل
دريا رسيده و ساکنان و پناهندگان را به سوی دريا می راند. به طوری
که به زودی هزاران نفر در باتلاق ها و آبگيرهای نزديک دريا بی پناه
و بيچاره گرد هم آمدند. در کار تخليهء بيمارستان ها افراد مريض و
سالخورده را روی برانکاردهای ژنده به آنجا می آوردند. در اواسط
نيمه شب تمام خانه هايي که رو به دريا بودند همزمان دچار حريق
شدند. کاپيتان تسیگر صدای برخاسته را به وحشتناک ترين فريادی که
آدمی می تواند تصور کند تشبيه کرده است. جمعيت از کنارهء خانه ها
به سوی دريا دويدند و بسياری از آنها يا خود به داخل آب پريدند و
يا ديگران آن ها را هل دادند. اگرچنين نکرده بودند فاجعه آنقدر
عظيم که شد نمی شد. چرا که خانه ها به سرعت سوختند و نياز به
آنگونه فرار نبود. اما مردم وحشت زده بودند و به جای حرکت به
موازات خط ساحل مستقيماً به سوی دريا فرار می کردند.
=======================================================
آقای احمدی نژاد! من آزاد هستم؟
مسيح علی نژاد
فخر فروشی رئيس جمهور ايران در مقر سازمان ملل تکرار می شود و سکوت
ما در برابر اين افتخار غيرواقعی نيز. به گمانم برای آنکه او را
ياری کنيم تا به واقعيت نزديکتر شودتا هم او و هم ما با صداءی
مشترک فخر اين آزادی را به جهان بفروشيم بايد کاری بکنيم. هر يک از
ما بيايد به سهم خويش گوشه ای از اين قبای نزار آزادی که به تن مان
زار می زند را بالا بکشد تا ديگر وقتی احمدی نژاد يا هر کس ديگر از
ميان مردمی از سرزمين های ديگر، نام ايران را در کنار آزادی و
رعايت حقوق شهروندی زمزمه می کند، شرمگين پرسش های سادهء چند
خبرنگار خارجی نباشيم و خداقل خودمان ماری کرده باشيم...
=======================================================
نقد
هائی بر حركت نشست هاي زنان در دههء اخير
گيتي شامبياتی
افراد
مرجع و تاثيرگذار، به جوانان به چشم فرزندان خويش مي نگريستند نه
انسان هائي كه داراي شخصيت اند و شايد احترام به شخصيت آنان
برايشان از بزرگترها هم بيشتر اهميت دارد. شاهد بودم دحتر جواني از
اينكه بدون مشورت با او وظيفهء خطيري را برايش در نظر گرفته بودند
و او در مرحله اي بطور غير مترقبه مجبور شده بود آن كار را انجام
دهد و بهاي گزافي براي آن بپردازد به شدت ناراحت و عصباني بود. اين
يعني رفتار رئيس و مرئوسي، نگاه از بالا به پائين و احترام نگذاشتن
به خواست و فرديت افراد ـ همان چيزي كه ما خود مي خواستيم با آن
بجنگيم.
=======================================================
سخنی
چند با دوستان
جبهه
ملی ایران – آلمان
مورد مناقشه، پس از مصاحبهء تلویزیونی یکی از اعضای جبهه ملی
ایران - آلمان آغاز و با اتهام "اسب ترویا"، که تا بحال ثابت نشده
است، ادامه پیدا کرد و انتشار بیانیهء « هشدارنامه» از طرف دوستان
هیات رهبری جبهه ملی ایران در داخل کشور به شدت و تلاطم موضوع شدت
بخشید. مطالب مورد بحث ما بیشتر مربوط به نظریات اشخاصی است که یا
اصولاً در چارچوب جبهه ملی فعالیت نداشته و متعلق به جناح های چپ و
غیر ملی بوده اند و یا آنهائی که از جبهه ملی خارج شده و در چارچوب
دیگر سازمان های ملی به فعالیت پرداخته اند.
=======================================================