|
||||||||
پيوندها |
خبرهای شبکهء سکولارهای سبز |
مطالب شمارهء قبل | سل سوم ـ شماره 924ـ چهارشنبه 12 آبان 1389 ـ 3 نوامبر 2010 | |||||
پيوند به نسخهء رايگان اينترنتی>>>>
=========== =========== =========== ============= ========== ========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== ============= =========== ============= ============= ============= ============ =========== =========== ============= ============= =========== =========== =========== ============ =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== ===========
|
و روند اعلام نامزدی برای عضويت در شورای هماهنگی شبکه آغاز شد>>>
سرپرست انجمن سکولارهای سبزونکوور
گزارشی از شب انجمنسکولارهای سبز تورنتو
اعضاء کميته نظارت بر تصويب اساسنامه و انتخابات شورای هماهنگی شبکه معين شدند>>>
انجمن سکولارهای سبز ونکوور آغاز بکار کرد از صفحهء فيس بووک انجمن ديدار کنيد>>>
دربارهء حملهء آقای داريوش همايون
بنا به پيشنهاد شورای هماهنگی شبکه، انجمن های حرفه ای سبز بوجود ميآيند. بزودی چند انجمن، از جمله انجمن ميراث فرهنگی و زيست محيطی سبزهای سکولار، انجمن هنرمندان سبزهای سکولار، و انجمن نويسندگان سبزهای سکولار اعلام موجوديت خواهند کرد. از متقاضيان عضويت در شبکه خواسته شده که اعلام دارند خواهان عضويت در کدام يک از اين انجمن های حرفه ای هستند.
سايت اينترنتی انجمن سکولارهای سبز تورنتو هم آغاز بکار کرد
نیروها ، پلاتفورم، استراتژی و رهبری آیا جامعه ما به تغییر نیاز دارد یا به یک تحوّل اساسی؟ آیا آنهایی که به تغییر معتقدند خواهان تحوّل اساسی هستند یا خیر؟ آنهایی که به تغییر در قانون اساسی و گذر از طریق نصیحت کردن مقامات رهبری سیاسی ولایی جمهوری اسلامی ایران میخواهند به این "تغییرات" خود دست پیدا بکنند، این زندگی شکنجه آمیز را برای چند نسل دیگر از جوانان این مملکت تجویز میکنند؟ >>>
از معجزات برادران و سئوالات بی ربط يک شهروند نوشته است: «آقای لاريجانی يك سال است رئيس مجلس شده هفتاد و هفت شهر خارجی را با هواپيمای مدرن رفته است. آقای لاريجانی! يكبار هم با توپولف مسافرت برويد ببينيد چه مزايايی دارد!» فدوی مراتب را در صحن مجلس، و بدون آن که نماینگان محترم حکومت در مجلس را از قیلوله بیدار کند، به عرض برادر علی(ع) لاریجانی رساند.>>> گاهی اینجوری بیرون می زنه! به این گاهنامه چندان سرنمی زنم. می دانم که به قول معروف: «از هر صدتا چاقو که می سازه، یکی هم دسته نداره». با این همه، در گشت و گذار اینترنتی ام، امروز سری بهش زدم. یکجور بیماریه دیگه. گاهی پیش میاد و کاریش نمی شه کرد. با خودت می گی: «حالا برم یه نگاه بندازم ببینم شاید محاسن تازه ای در آیت الله کوسه کشف کرده اند ... آخه آیت الله تا چندی پیش خیلی پَکَر بود ... ولی تازگی گویا جانی تازه گرفته و گویا موفق هم شده که این بار همه تضادهای هستی رو در تضاد اسلام با بقیه جهان خلاصه کنه! چه دلیلی بهتر از این که مُشتی امام جمعه نادان و منتظر امام زمان، همون حرفها را توی نمازجمعه هاشون برای خلق الله بلغور می کنند ...». تو همین فکرها بودم که یکباره چشمم به سرمقاله سمت چپ بالای صفحه افتاد. آخه اونا برعکس بیشتر گاهنامه ها، دوتا سرمقاله دارن! یکی، بالا سمت راست و دیگری بالا سمت چپ. چاره ای ندارن، چون جای دیگه ای نیست. اگه می تونستن هر دوتا شو سمت راست می زدن؛ ولی زشت می شد و این مطلب رو سردبیر همه فن حریف اونجا خوب می دونه. عنوان سرمقاله که باید معمولا درشت تر از زیرعنوان باشه، کوچک تر نوشته شده: «نامه جبهه مشارکت به هاشمی رفسنجانی». من هم عمداً کوچک تر نوشتمش که خودتون خوب ببینید! بجای یه «زیرعنوان»، دوتا زیر عنوان داره. اونهم به این درشتی!: «کشور درحال فروپاشی است» ـ «کمیته حقیقت یاب باید تشکیل شود». حالا دیگه حسابی کنجکاو شده ام که ببینم داستان از چه قراره. تعجُب نکنید ها! همین جوری توجه خواننده ای که اومده یه نگاهی بندازه بره را به مطلبی بسیار مهم جلب می کنند! این هم از فوت و فن های خبرنگاریه که اون آقا سردبیره، خیلی ادعاش را داره و تا دلتون بخواد از این فوت و فن ها بلده. این هم برای خودش هنری به حساب می یاد! عنوان و «زیرعنوان» های درشت ترش اینجور تو ذهن آدم فرو می کنن که «جبهه مشارکت» به هاشمی رفسنجانی، در مقام پیشوا یا نجات دهنده، برای نجات از فروپاشی کشور مراجعه و از وی درخواست کمک کرده! کاربرد «سردار سازندگی» یا «سردار جنگی» در اینجا کمی اُفت داره و بخصوص این دومی با توجه به نتایج جنگ «اسلام» با «صددام» واقعاً ضایعه! صفحه را باز می کنم و می بینم که «... جبهه مشارکت (روز یکشنبه گذشته) با انتشار نامه ای خطاب به هاشمی رفسنجانی بعنوان رئیس مجلس خبرگان رهبری و رئیس مجمع مصلحت نظام، از وی خواست برای بررسی اوضاع کنونی ایران که به دنبال بحران پس از انتخابات دامنگیر کشور شده یک "کمیته حقیقت یاب" تشکیل دهد» پس روشن می شه که موضوع بر سر تشکیل یک «کمیته حقیقت یاب» برای بررسی تقلب های انتخابات هستش. بقیه مطلب هم اینطور ادامه پیدا می کنه: «جبهه مشارکت خطاب به هاشمی نوشت ... » و روشن می شه که غرولندهای مُشارکتی ها دربارهء اوضاع کشور که سالها یادشون رفته بود درباره اش چیزی بگن و حالا که اینهمه خیطی بالا آوردن، گردن همدیگه میندازن، چندان مهم تر از مراجعه شون به «عالیجناب همه رنگ پوش» نیست! من نمی گم ها؛ «سرمقاله» اینجوری می گه! تو همه سوراخ سُنبه هاش هم چیزی با عنوان «کشور درحال فروپاشی است» یا مانند اون از قول اون «جبهه» من پیدا نکردم؛ شما اگه پیدا کردین، منو هم در جریان بذارین!
|
بهانهی این مکتوب مشترک، انتشار نامهی سرگشادهی اندیشمند ایرانی آرامش دوستدار و سپس پاسخ اکبر گنجی به آرامش دوستدار و به دنبالِ آن نامهای دیگر با امضای سه تن از "اساتید" دانشگاهی خارج کشور (حمید دباشی، احمد صدری، محمود صدری) به یورگن هابرماس فیلسوف و نظریهپرداز آلمانی است. انتشار نامهی سرگشادهی آرامش دوستدار به یورگن هابرماس، آن را به یکی از بحثانگیزترین موضوعاتِ سامانههای اینترنتی بدل کرد. نامهی سه تن اما زنگخطری بود برای جامعهی تبعید که چگونه بخشی از اپوزیسیونِ ملاخورشده و "دینخو" به بهانهی دفاع از اسلام و فرهنگ اسلامی، وظیفه پاسداری آشکار و نهان از حکومت مذهبی و اسلامی را عهدهدار شده است. >>>
مقدمهء نشريهء «معرفت» منتشره در فم: كنكاش و كاوش در مقولات گوناگون علوم انساني و تعيين جايگاه اين دانش ها در فرهنگ جهان معاصر و تبيين و تحكيم ره يافت هاي وحياني در اين باب از اهم وظايف عالمان و حوزويان ماست. در اين باب گفتگو و نشستي داشتيم در حضور آيت الله استاد محمد تقي مصباح يزدي، استاد دكتر احمد صدري، و تني چند از اساتيد و محققان دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، پژوهشگران بنياد فرهنگي باقر العلوم (ع) و نويسندگان مجله معرفت. آقاي دكتر احمد صدري از اساتيد ايراني و ممتاز رشتهء جامعه شناسي در دانشگاه هاي آمريكا هستند كه هم اينك در ايران بسر مي برند و در تهران و قم تدريس دارند. اين اولين قسمت از گفتگو را پيش روي داريد. >>>
علی زادسر، نماینده مجلس هفتم>>> رهبر معظم انقلاب در سخنان خود در شهرمقدس قم به عنوان فقیهی جامع الشرایط به اهداف شوم دشمنان اشاره کردند که همانا اسلام منهای روحانیت و دین منهای سیاست است. تلاشی که قرنها سابقه داشته و دشمنان این مرزو بوم همواره توان خود را بر این مساله متمرکز کردند به گونه ای نیروها و سازمان های خود را ملزم کردند تا با توسل به هر روشی این اهداف را اجرایی کنند. دشمنان همواره درصدد هستند تا به این دو هدف دست پیدا کنند زیرا به این نکته اشراف دارند که مثلا فتوای میرزای شیرازی توانست استعمار انگلستان را از پا بیندازد و دین توام با سیاست زمینه پیروزی انقلاب اسلامی را فراهم کرد. دشمنان برای پیروزی برنامه ریزی جدی انجام داده و این موضوع را از مدتها قبل پی گیری کردند در حالیکه عمل به دین می تواند مانع این تلاش ها شود بنابراین می توان در گام اول به کلیه رهنمودها و توصیه های ایشان عمل نمود که عمل به پنجاه درصد این رهنمودها نیز می تواند مشکلات موجود را کاهش دهد. عمل به رهنمودهای کارشناسی شده مقام معظم رهبری باید در اولویت کاری سران سه قوه، سازمانها و ادارات دولتی قرار گرفته تا دشمنان در مسیر تحقق اهداف خود ناکام بمانند همچنانکه تبعیت محض از ولایت فقیه و عمل به آموزه های دینی همواره به عنوان سدی در برابر دشمنان عمل کرده است. روحانیت در این مقطع تاریخی رسالتی عظیم را بر دوش دارد زیرا فقط روحانیون با تجهیز خود به موقعیت دشمن و دانش روز می توانند با برگزاری مراسم و سخنرانی با القا هر گونه شبهه ای در دین همچون ترویج مکاتب عرفانی، گسترش کلیسای خانگی، نفوذ مکاتب انحر افی و ....مقابله کنند. مبارزه با این مسائل از طریق کار دولتی امکان پذیر نیست چرا که با گزارش های کمی ادارات رسمی نمی توان با این جریانات انحرافی مواجه شد و باید از طریق تدوین برنامه های هنری با محوریت دین در قالب سریال ها، فیلم و فعالیت های جذاب فرهنگی عمل کرد.
بعد از قم با خامنهای دیگری روبرو خواهیم بود، چنان که احمدینژاد بعد از سفر به لبنان، احمدینژاد دیگری خواهد بود. منتظر باشید! در هفتههای آینده روند بگیر و ببندها، اعدام ها، حمله به رهبران جنبش سبز، تا حد تصفیه فیزیکی، گشودن دست تطاول به خارج کشور، و سرکوبیها در ابعاد گسترده، سرعت بیشتری خواهد گرفت. ما دیگر با سید علی بن جواد الحسینی الخامنئی صاحب الأمر، و قائد المسلمین روبرو نخواهيم بود. جنون خلافت به نقطه اوج خود رسیده است. پس باید انتظار روزهای سختی را قبل از سقوط از نردبان خدائی داشت.>>>
آقای خامنه ای! عمر حکومت شما بسر رسیده است! هیأت تحریریۀ نشریۀ اینترنتی نهضت مقاومت ملی ایران آنچه آقای خامنه ای از بیان آن خودداری می کند، و شاید هم در محیط آلوده به تملق و دغل و دورویی گردادگرد خود نتوانسته است آنرا درک نماید، این است که مردم ایران از حکومت او و آنچه او انقلابی می خواند بطور کلی و اصولی نفرت دارند؛ مردم ایران از آنچه بنام انقلاب بر آنان تحمیل شده است بیزارند؛ بیزارند از این که بنام انقلاب در یک جنگ هشت ساله صدها هزار جوان خود را به کشتن داده اند؛ بیزارند چون مجبورند رنج چند صدها هزار معلول و به فنا رفتن چند صد میلیارد دلار خسارت های جنگی را که برای صدور این انقلاب بر آنان تحمیل گردیده است بدوش بکشند ـ همان جنگ بی حاصلی که شما آن را دفاع مقدس می خوانید.>>>
کارد به استخوان رسیده بود که جمعیت بزرگی به انگیزه ی اعتراض به نتایج اعلام شده ی انتخابات رئیس جمهور به خیابانها ریختند. با شدت گرفتن تحریم ها کارد از استخوان هم می گذرد. درون نظمی که لاف می زند و با شهروندان در جای دشمن دست به یقه می شود آشوب به راه افتاده. نمی شود خانه ی شهروندان نا امن باشد و خانه ی دولت متبوع آنها امن. این ادامه یافتنی نیست که دانشمند فیزیک کشور را بکشند، جوان ها را زیر شکنجه به قتل برسانند، زنان را یک روز در میان به بهانه ی بد حجابی مجازات کنند، امنیت را از پزشکان کشور بربایند، مردم را از نظر اقتصادی به خاک سیاه بنشانند و خود در جای حکومتی که گویا جاودانه است در امن و امان زندگی کنند. این شدنی شد اما ماندنی نیست. ناامنی زندگی شهروندان به حکومت منتقل می شود.>>>
گفته می شود که حکومت های آیندهء «فدراتیو» پیش زمینهء استقلال بخش های مختلف ايران را فراهم می آورند. این استدلال مجهول بیشتر به فالگیری شباهت دارد تا یک گفتمان سياسی. نظام های فدراتیو معاصر در کشورهای عدیده هیچ یک عاملی برای جدایی نگردیده و اتفاقاً همایش و یگانگی را در بستر حرمت به گوناگونی های فرهنگی به یک واقعیت اجتماعی تبدیل نمودند. درک از فدرالیزم در نظر احزاب کرد و غیرکرد ایرانی بر بنیاد ارایشی همگنانه برای رفع تبعیض سیاسی- اقتصادی و فرهنگی در نظر آورده شده است. در این اندیشه نه تنها دولت مرکزی محو نمی شود بلکه نیروی بیشتری می یابد؛ آن هم از طریق مشارکت و کنترل؛ سهامدار بودن در قدرت. و بنای قدرت سیاسی جدا از جدال بدیل ها که امری طبیعی و دمکراتیک بشمار می رود پایداری و اینهمانی آن را تامین می نماید.>>> |
جشنواره ی جارچی های جایزه بگیر در زندان روزنامه نویس ها آيا براستی اين همه آدم به اين راحتی روح خود را به شيطان فروخته و در خدمت او درآمده اند؟ دلم گواهی می دهد که چنين نمی تواند باشد. همانگونه که از بطن انقلاب اسلامی، و از بطن خشونت و دیکتاتوری مذهبی، میلیون ها جوان آزادی خواهی برآمدند که مقابل استبداد ایستاده و علیه دیکتاتوری فریاد برآوردند و اکنون نيز در راستای تحقق جدایی مذهب از حکومت تلاش می کنند، دير نخواهد بود که از میان این هزارها هزار روزنامه نویس، بیشترین شان که بخاطر طبيعت شغل خويش از وجود همين ممنوعیت ها و سانسور ها معنای آزادی بیان و آزادی مطبوعات را می آموزند، زنان و مردانی را شاهد خواهيم بود که در برابر دستمزد دهندگان خويش قد خواهند افراخت.>>>
زمینه های فرهنگی و ادبی کشف حجاب در ایران فاطمه عزیزییکی از اقدامات رضاشاه، که ریشه در اندیشه های سیاسی دوره قاجار، و نیز مطالبات احزاب سیاسی در دوران مشروطیت دارد، کشف حجاب است. کشف حجاب (بر اساس مدعای این مقاله)، نه دستوری یک باره و نه رویه ای یا متاثر از آتاتورک، بلکه جریانی بود که خواست بخشی از جریان تجددخواه بود، اما توسط رضاشاه در جهت خاصی مدیریت و اعمال شد. می توان درباره رویه و جریان کشف حجاب، و نیز میزان موفقیت یا عدم موفقیت آن نیز کنکاش کرد، اما در این مقاله تنها به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که رضاشاه و کارگزاران حکومت پهلوی اول چه استدلالاتی برای کشف حجاب داشته اند و آیا این استدلالات، ریشه ای در فرهنگ و اندیشه ایران داشته است.>>>
انقلابِ قدرتِ مردم در فیلیپینزنی که میرفت تا از سوی هفتهنامۀ آمریکایی معروف تایم به "قِدّیس مردمسالاری" شهرت یابد، با انگیزه دادن به مردم فیلیپین آنان را بر آن داشت تا چنان جنبش فراگیر و پرقدرتی را ترتیب دهند که نمونۀ آن در درازای تاریخ آن کشور تا به آن روز دیده نشده بود. موفقیت کُری آکوینو چنان بود که الهام بخش یک سلسله انقلابهای به دور از خشونت نه تنها در سرتاسر آسیا که در تمامی جهان گشت. بنا به گفتۀ انور ابراهیم، رهبر مخالفان مالزی، "مبارزۀ کُری آکوینو برای مردمسالاری و موفقیّت وی در استحکام بخشیدن به پایههای قانونسالاری در فیلیپین، یکی از نبردهای راهگشا و تاریخساز در ربع پایانیِ قرن بیستم به شمار میرود".>>>
مخالفت جهانی با عضويت ايران در نهاد «زنان سازمان ملل» گزارشگر: شاهرخ بهزادی از راديو فرانسه نامزدی جمهوری اسلامی ايران از آسيا برای عضويت درهيات اجرائی نهاد "زنان سازمان ملل" که وظيفه دفاع و پيشبرد حقوق زنان را در جهان بعهده خواهد داشت، با اعتراضات شديدی روبرو شده است. فيليپ بولوپوئن سخنگوی سخنگوی سازمان عفو بين المللی گفته است که عضويت جمهوری اسلامی ايران در هيات اجرائی اين نهاد بين المللی "توهين به زنان سراسر جهان است که به نهاد زنان سازمان ملل متحد اميد بسته اند"... مهرداد درويش پور اعتقاد دارد که کانديداتوری جمهوری اسلامی برای عضويت در هيات اجرائی اين نهاد بين المللی معنايش اين است که ميخواهد بر ايدئولوژی زن ستيزانه اين نظام و سرکوب سی ساله زنان در طی سی سال اخير سرپوش بگذارد.>>>
از وضعیت حقوق بشر آمریکا نگرانیم! رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت امورخارجه ایران خبرگزاری مهر: سخنگوی وزارت امور خارجه اعلام کرد: ایران نسبت به وضعیت حقوق بشر در کشورهای غربی بویژه آمریکا نگرانی جدی دارد و دیدگاه تهران درباره این شرایط در اجلاس یو پی آر سازمان ملل که مربوط به پرونده آمریکا است، مطرح خواهی کرد. رامین مهمانپرست در گفتگو با خبرنگار مهر درباره مواضع جمهوری اسلامی ایران در اجلاس آتی “یو پی آر” که در خصوص وضعیت حقوق بشر در آمریکا است، گفت: نسبت به وضعیت حقوق بشر در کشورهای غربی نگرانی جدی داریم و حتما نکات مورد نظر خود را در اجلاس یو پی آر مطرح خواهیم کرد. وی افزود: فکر می کنیم کشورهای غربی یک نوع فرار به جلو دارند و دیگران را درحالی به عدم رعایت حقوق بشر متهم می کنند که بر وضعیت نامناسب خود در حقوق بشر سرپوش بگذارند. مهمانپرست افزود: حتما باید همه سازمان های مردمی و غیردولتی وهمچنین کشورهای مستقل جهان که از وضعیت نامناسب حقوق بشر نگرانی دارند به طورجدی در این اجلاس وارد شوند موارد متعدد نقض حقوق بشردرآمریکا را گوشزد و ازاین کشور بخواهند تا رویه خود را تغییر داده و به حقوق انسان ها احترام بیشتری بگذارد. سخنگوی وزارت امور خارجه با تاکید بر اینکه یکی از جدی ترین موارد نقض حقوق بشر مربوط به عدم رعایت حقوق افراد در داخل خود آمریکا است، گفت: رفتارهای خشونت آمیز پلیس، رفتارهای نامناسب با زندانیان، عدم دسترسی زندانیان به خانواده ها و وکلایشان، بازداشت های غیر قانونی متعدد برخی موارد از نقض حقوق بشر است که در داخل امریکا رخ می دهد. مهمانپرست عدم رعایت و احترام به حقوق اقلیت ها و توهین به مقدسات ادیان دیگر به بهانه آزادی بیان را از مصداق های روشن دیگر نقض حقوق بشر در آمریکا خواند.
اگر قرار باشد مفهوم حقوق بشر و منشور جهانی آن، اسلامی شود بی شک بشریت، نه تنها باید آنچه را که امروز ایران و سایر کشورها اسلامی مثل عربستان سعودی، یمن، سودان… می گذرد، قبول کند بلکه باید شاهد ترویج این رفتار در تمامی دنیای اسلامی باشد؛ چه بسا باید خود را نسبت به گسترش آن در سایر جوامع غیر اسلامی و در محافل و نهاد های اسلامی موجود در آنها آماده سازد. دراین صورت منشور جهانی حقوق بشر، ابزاری که برای خدمت به صلح وحق و آزادی و برادری و برابری ایجاد شده است در خدمت دین و ایدئولوژی قرار خواهد گرفت. >>>
فرهنگ کهنه برچسب زنی به جای انتقاد و چالش فکری یکی از مهمترین مشکلات ما ایرانیان در همه سو، چه حکومتی چه مردم عادی و چه مخالفان حکومت، نداشتن فرهنگ انتقاد پذیری است و حتی بعضا تحت عنوان "انتقاد سازنده" سعی می شود جلوی انتقاد واقعی گرفته شود مشکلات فرهنگ سیاسی و اجتماعی را باید دقیق و روشن باز کرد تا برای رفع این آفات تلاش شود. متاسفانه بسیاری از ما ایرانیان انتقاد را به معنای دادن فحش سیاسی و برچسب های عقیدتی می دانیم و نمی توانیم "نسبی" و "منصفانه"مسائل را تحلیل کنیم و آن چه انجام می دهیم "نفی" دیگری است نه "به چالش کشیدن نظرات آن شخص". مثلاً، بسیاری از چپ های ایران مخالفان نظرات خود را "مواجب بگیر اجنبی" و"نوکران امپریالیسم"می دانند. یا مخالفین احمدی نژاد"تمام" مصائب جمهوری اسلامی را به گردن دولت او می اندازند. بسیاری از مخالفان دورهء پهلوی اگر کسی به خدمات مثبت رضا شاه و محمد رضا شاه اشاره کند فورا انگ "شاه اللهی" می زنند. طرفداران مصدق ، منتقدین عملکرد وی را "طرفدار کنسرسیوم و اجنبی پرست" می نامند. طرفداران اسلام سیاسی و حتی اسلام سنتی نیروهای سکولار را "بی دین و ایمان" و "غرب زده" (تحت تاثیر جلال آل احمد) می خوانند. و اگر کسی یا گروهی خواهان تبادل فرهنگی/ اقتصادی ایران با غرب باشد فورا با برچسب "جاده صاف کن استعمار" رو به رو می گردد. و اگر کسی اعتقاد داشت تاریخ و فرهنگ ایران ترکیبی از تاریخ ایران باستان و دورهء اسلامی است بعضاً به "تازی گرایی" متهم می شود. و اگر فرد یا گروهی خواست احیاناً روابط عادی بین ایران (حتی جمهوری اسلامی) و آمریکا برقرار کند سریع با انگ "لابی جمهوری اسلامی" او را از میدان خارج می کنند. اگر کسی آرزو داشت در ایران یک حکومت پادشاهی پارلمانی مانند بریتانیا برقرار شود متهم به "سلطنت طلبی و شاه دوستی" می شود. و اگر فرد یا گروهی از حقوق اقوام ایرانی سخن بگوید و برای یک جمهوری فدرال تلاش کند بعضاً او را "تجزیه طلب"می نامند. و اگر فرد یا گروهی از جنبش سبز اصلاح طلبان دینی حمایت نکند متهم به "جنگ طلب بودن" می شوند. و اگر کسی به نقش میر حسین موسوی در جنایت های دههء شصت اشاره کند تحت عنوان این که دارد "آب به آسیای احمدی نژاد می ریزد" وادار به سکوت می شود. پس، ملاحظه می کنیم عملاً در بسیاری از افراد و گروه ها هنوز فرهنگ انتقاد که، به نظر من، به معنای دیدن همزمان عیب ها و حسن هاست، مفقود است و جمهوری اسلامی از این همه گسست فکری مخالفان اش نهایت بهره را می برد. (پيوند به آرشيو)
زندگی من کتاب بازی است. معتقدم از آنجا که همه ما اشتباه مي کنيم و کرده ايم بايد با شفافيت و از سبيل نقد از خويش و مواضع گذشته خود انتقاد کنيم. اگر فضائی فراهم شود که بجای تهمت و بهتان و متهم کردن ديگران و تنزيه خود دست بکار نقد ذاتی شويم برای سلامت سياسی و روانی همهء ما بهتر خواهد بود. اما اگر در اين ميان قلم را به دروغ بيالائيم البته در راه ايجاد چنين فضائی گام برنداشته ايم. کسی نيست که نداند که بعد از وقايع پانزده خرداد سال گذشته من هم مانند بسياری از ايرانيان بليط خود را لغو کردم و منبعد قادر به بازگشت به وطنم نيستم.>>>
پرسشی بر اساس «پاسخ احمد صدری به منتقدانش» طی سی سالی که جان به دربردگان و مخالفان رژیم اسلامی حتی خارج از مرزهای ایران و در خانه های خود به ضرب شلیک گلوله یا کارد و چاقوی مشتی اوباش و اراذل و خودفروختهء رژیم اسلامی از پا درمی آمدند، به مخیلهء شما و یاران اصلاح طلب تان که در دامن امن رژیم اسلامی زندگی می کردید، خطور نمی کرد که روزی همین رژیم قصد جانتان کند و مجبور شوید "بلیط بازگشت به ایران" تان را لغو کنید. مگر اسم چنین زندگی ای، همکاری با رژیم اسلامی نیست؟>>> |
|||||
© 2010 ـ New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |