

خانم ها، آقایان، باور کنید به این هم می گویند مبارزه ی مدنی
شکوه ميرزادگی
هفته
ی گذشته، جشن «آبپاشان» یا «آبریزان» یا «ستایش باران»، که یکی از
جشن های زمینی و غیر مذهبی ایرانی در ماه تیرگان است، با یک
فراخوان فیس بوکی در روزهای نخستين ماه امرداد و با حضور تعداد
زیادی (خبرها از صدها تا هزارها را حکايت می کنند) در تهران برگزار
شد. تقاضای اجرای این مراسم برای نیمه تیر، که همزمان با جشن
آبپاشان است، به شهرداری رفته و شهرداری هم با آن مخالفت کرده و،
در نتيجه، درخواست کنندگان اجرای آن را دوباره و این بار بمناسبت
نیمه ی شعبان، که روزی مذهبی است، تقاضا کرده بودند و موفق به
اجرای آن هم شدند. در واقع، آن ها از همان روشی استفاده کردند که
طی چهارده قرن پدران و مادرانشان برای حفظ جشن ها و نمادها و
نشانه های ملی خود به کار برده اند.>>>

نوک پیکان حمله به سوی زنهاست
به بهانه تجاوز دسته جمعی به گروهی از زنان
در خمینی شهر
لیلا موری
در جامعهای که بدن زنان ملک مردان خانواده و یا مردان
حکومت پنداشته میشود هر گونه تخطی از قانون پدرسالار میتواند به
عنوان دستاویزی عمل کند برای توجیه خشونت علیه زنان. مردان متجاوز
از آن رو طبق قانون به اشد مجازات هم ارز مجازات قتل محکوم میشوند
که به ملک و دارایی مرد دیگری تجاوز کردهاند و در چنین شرایطی
میتوان گفت که زنان حتی مالک بدنهای «هتک حرمت» شدهشان هم
نیستند. و زنان مورد تجاوز قرار گرفته از آنجا مورد ننگ خانواده و
جامعه هستند که «مردانگی» مردان
شان در محافظت و کنترل بدنهای زنان مخدوش شده است.>>>

حاکمیت
شعور مردانه بر همهء
امور زندگی
گزنگ قاضی ـ مهاباد
این
"اوستا"یی
ـ
که شما نباشید!
ـ
همه جا یک جانبه عمل کرده و در هیچ جای عالم به وحدت نرسیده است.
علم اگر پنج تا انگشت داشته باشد هر انگشتش در پی کار خویش و انکار
دیگریست و نهایتاً هم اگر جمع شوند مشت می شوند و در پی سری که بر
سرش فرود آید.
مردمی که برای خلاصی از مشت و لگد انقلاب می
کنند طبیعی است که با زدن مشت دولت تعین کنند.
و
چون آن روزها هنوز امکانات دولتی در اختیار نبود لگد آن به بعدها
موکول شد و حقا که قول مردانه بود! … در فرایند مشت و لگد هیچ
تغییری ایجاد نشد اما اصل جابجایی صادق بود. گهی زین به پشت و بالاخره
گهی هم پشت به زین! و از انقلاب همین دگر دیسی بس که همه می دانند
که این زینی که گفتم،
قبل از انقلاب،
پالان بود.
در مورد انقلاب همه باید اذعان داشته باشیم که خرش مردانه از پل
گذشت. این شروع مردانه در درازا به هر چه مردانه تر شدن قوانین و
فرهنگ و جامعه انجامید.>>>

قانون زنان را به حاشیه می راند
باهر کمال
مترجم: بابک پاکزاد
زنان به هر طریق زندگی می بخشند – نسل های متمادی را به
دنیا می آورند، بذر می کارند، غلات را پرورش می دهند، خانواده ها
را تغذیه کرده و در بازارهای محلی مواد غذایی و خوراکی می فروشند-
زنان با خود آب و گرما می آورند و خود را برای مردمشان، چه نوزاد،
چه بزرگسال و چه سالمند ایثار می کنند.
آنان عامل حفظ کثرت زیستی، این منبع کلیدی آینده ی هر موجود
زنده،هستند.
سخن کوتاه، زنان چرخه حیات را حفظ کرده و توسعه می دهند.
اما زنان قربانی جنایتی تقریبا ناشنیده، بی سرو صدا و نامرئی
اند...>>>

مديريت امام زماني و فاحشه خانه هاي اسلامگرايان
ايراندخت دل آگاه
دستم به نوشتن نمي رود. هميشه همين گونه است. وقتي خبري مرا به خشم
و درد و همزمان به شرم مي كشد، دستم به نوشتن نمي رود. آخر چگونه
مي توانم بر اين شرمساري چيره آيم هنگامي كه مي بينم هم ميهنان
خودم، خواهران خودم، از سر ناداري و ناداني به راهي مي روند كه اين
«مديريت امام زماني» پيش رويشان ترسيم كرده است؛ همين مديريت شرم
آور ِ پايين تنه اي كه «مكتب» حضرات و حشرات، آن را با آيت هاي
گوناگون اش ترويج مي كند و بدان مي بالد.>>>

همهء
ما مجبور شده
ایم
خارج از ایران زندگی کنیم
گفتگو با نيلوفر بيضائی
گفتگو
از:
سايت توانا
من فکر میکنم که تاثیر حرکتهای زنان به خصوص در دهه
اخیر بر کل جنبش اجتماعی در ایران قابل انکار نیست. در حقیقت گام
برداشتن در تغییر نگاه به زن، باز کردن فضایی برای بحث و تعمق در
این زمینه، در مقاومت در مقابل ساختاری که بر تبعیض به خصوص تبعیض
زن و مرد استوار است، اینها کارهای بسیار دشواری است و من فکر
میکنم که بخصوص در دهه اخیر بازتاب این فعالیتها بسیار گسترده
بوده. در وهله اول احساس غرور میکنم که چنین زنانی وجود دارند در
داخل ایران و آنهایی هم که خارج شدند میبینیم که چگونه با تمام
محدودیتهایی که دارند، تلاش میکنند تا بازتاب آن صدا باشند و
کار را به شکل دیگری در سطح بین المللی انجام دهند و در بسیاری از
زمینهها موفق هستند.>>>


بلایی
که بر سر یک مجسمه
آمد
نامهء ارده
یکی از جالبترین قسمت های موزه هنرهای معاصر، مجسمه ای است که در
اوایل انقلاب در کنار درب ورودی موزه نصب شده بود. داستان مجسمه
"زن ومرد کشاورز" اثر داریوش صنیع زاده را تمام ایرانیان باید
بشنوند و به خاطر سپرده و برای آیندگان تعریف نمایند تاعبرت آنها
باشد.
این مجسمه در دوران پهلوی، در جلوی وزارت کشاورزی در خیابان بلوار
کشاورز قرار داشت ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مورد غضب بعضی
از تندروهای مذهبی قرارگرفت و دلیل آن هم سه چیز بود: یکی سر بدون
روسری زن، دومی ساق پای برهنه زن که دامن به پا داشت و سوم نماد
کمونیسم بودن آن.
ابتدا یک آدم عقل کلی که تصور میکرد این مجسمه باعث فساد میشود
دستور داد تا مدتی روی آن را با برزنت پوشاندند و کسانی که مجسمه
را در آن محل به یاد نداشتند، مدتها سردرگم بودند که این شی عظیم
زیر برزنت جلوی وزارت کشاورزی چیست؟
مدتی
بعد برزنت را برداشتند و با برزنت روی سر زن کشاورز را که برهنه
(!) بود و مشغول آبیاری گیاهی نمادین، محجبه کردند، یعنی لچکی روی
سرش انداختند و پای زن را هم که لخت بود، شلوار بد ریختی از جنس
همان برزنت پوشاندند.
اما این کارها چنان با بد سلیقگی انجام شد که بینندگان تصور می
کردند سر و پای زن کشاورز را گل مالی کرده اند به این ترتیب مجسمه
بکلی از ریخت افتاد و مورد تمسخر مردم قرار گرفت و تا مدتها سوژه
مردم و مطبوعات بود مبتکران لابد تصور نمی کردند چنین کاری با یک
مجسمه فلزی چنین باعث مضحکه آنها خواهد شد....>>>
بقيه در آرشيو

پاسخ
کانون نویسندگان ایران به روزنامه «اعتماد»
روزنامه «اعتماد» در شماره 2
تير 1390، صفحه 10، در مطلبی تحت عنوان «شبکه
اطرافيان فرح پهلوی چه کسانی بودند؟»
نوشته است: «اين
گروه (اطرافيان
فرح پهلوی) علاوه بر اين که سعی میکردند تا با
تلفيق فرهنگ غربی و ايرانی، هويت جديدی برای ايرانيان به وجود
آورند و مواضعی را که رژيم موفق به تصرف
شان نشده بود در دست بگيرند، قصد داشتند تا به جذب
نيروهای آزادانديش و مخالفان محافظهکار دولت بپردازند. بدين ترتيب
کانون نويسندگان با کوشش فرح به راه افتاد و عده زيادی از شاعران و
نويسندگان کشور نيز به جرگه ياران فرح پيوستند.»>>>
همراه با توضيحی از اسماعيل نوری علا

|
دمکراسی بدون
«آلترناتیو»
شبيه
بانکی
بی
پس انداز و ذخیره
است
فرهنگ قاسمی
دمکراسی
بدون آلترناتیو شباهت به بانکی دارد که پس انداز و ذخیره در
خزانهء خود ندارد؛ یا همانند اتوموبیلی است که چرخ پنجم یا زاپاس
نداشته باشد. در هر دو صورت در موقع احتیاج قادر به اقدام مستقل
نخواهد بود، به وابستگی کشانیده خواهد شد، و دیگران برایش تصمیم
خواهند گرفت. پس نباید تلاش های همسازی اپوزیسیون و اندیشهء بدیل
سازی را بی فایده انگاشت، کسی که در تلاش عملی ساختن این دو
نیست، بی گمان نسبت به امر بر زمین زدن حاکمیت اسلامی مستقر در
ایران در اوتوپی بسر می برد، شاید بد نباشد که از کنشگری و مسئولیت
سیاسی کنارگیری کند و اگر توانایی علمی، فرهنگی و پژوهشی دارد از
اين طريق به جامعهء خود کمک رسانی کند.>>>

رژیم در بن بست - جنبش آزادی خواهی در مقابل یک گزینش
مسعود افتخاری
تا انتخابات دوره بعدی ریاست جمهوری دو سال باقی است. این فرصت
کافی است تا جنبش آزادی خواهی به تدارک یک کنگره ملی که مستقیماً
از طریق گزینش آزادانه مردم تشکیل می شود، بپردازد. چنین کنگره ای
چند معضل را همزمان حل می کند و در حوزه های عملی می تواند نقشی را
ایفا کند که در توان هیچ نیروئی به تنهائی نیست.
کنگره ملی نه یک پارلمان در تبعید با داشتن اختیار در قانون گزاری،
بلکه یک تشکل شورائی سراسری مردمی است که وظایف کاملاً
محدود و شفافی دارد؛
وظایفی که از یک کنگره در تبعید می توان انتظار داشت
که مهمترین آن سامان دادن به کل جنبش آزادی خواهی و مدیریت فعالیت
های سیاسی این دوره تا سرنگونی رژیم است.>>>

بحران
مشروعیت در اپوزیسیون یک مسأله اساسی است
پایا راستگونیا
آقای اسماعيل
نوری علا در نوشته خویش «به نام چه کس سخن بگویند؟» به یکی از
معضلات و موانع جدی که رویاروی اپوزسیون به طور کلی و طیف ها و
نحله های مختلف در درون آن قرار دارد اشاره کرده اند، و آن هم
بحران یا نقصان مشروعیت یا اساساً عدم آن در میان این بخش های
مختلف اپوزیسیون است. مسأله ای که چه بسا در این بین مطرح نشده یا
مورد اغفال قرار گرفته، یا از پیش مفروض و مسلم گرفته شده و یا به
گونه ای متعمدانه از سوی بخش هایی از کنار آن عبور شده است. و در
این میان نمی توان فرق اساسی بین این بخش ها و طیف های متفاوت قائل
شد.>>>

پرسش
ازسیاستمداران و روشنفکران دینی
جلال ایجادی
آقایان ابوالحسن بنی صدر، عبدالکریم سروش،
ماشاالله شمس الواعظین، یوسف اشکوری، محسن کدیور، عباس عبدی! شما در بارهء حمایت از لائیسیته و حقوق بشر و در نقد استبداد حاکم
بسیار گفته اید، در اینجا و در رابطه با بحث های برشمرده در این نوشته نیازمندیم تا از سایه
روشن های فکری آگاه شویم. با توجه به آنچه در این نوشته آمده آیا حکومت لائیک را شما هم به
همینگونه تعریف می کنید؟ آیا شما نیز با صراحت رجوع به معیار های قرآنی و شیعه و فقه را رد می کنید یا نه؟>>>

در کردستان چه می گذرد؟!
بهرام رحمانی
در حال حاضر
اعزام یگان های رزمی وابسته به قرارگاه «حمزه» سپاه
پاسدارن و واحدهای ارتش و غیره به نوار مرزی هم چنان ادامه دارد...
در نتیجه این حملات مردم زیادی بر شمار آوارگان
تاکنونی افزوده شده است. در دامنه های کوهستان قندیل واقع در منطقه پشدر در
کردستان عراق، درگیری هایی بین چریک های
«حيات آزاد کردستان - پژاک»
و واحدهای حکومت اسلامی در جریان
است.
اعزام این همه نیرو با سلاح های سنگین و سبک، توپ و تانک به مرزهای کردستان
و حتی بمباران روستاهای مرزی کردستان عراق، ظاهرا به بهانه سرکوب
چریک های سازمان پژاک است. اما همه شواهد نشان می دهند که حکومت
اسلامی، طرح و نقشه بزرگی را در این لشکرکشی دنبال می کند.>>>

سدهایی که سپاه پاسداران بر روی مردم بسته است
امین حصوری
در ایران اما این بازوی نظامی نه صرفاً ابزاری در دست طبقهء حاکم،
بلکه (به دلیل جایگاه اقتصادی ویژه اش) خود بخشی از بلوک مسلط در
طبقهء حاکم است. اینک با اطمینان می توان گفتن سپاه پاسداران
راهبری این بلوک مسلط در دل طبقهء حاکم را در دست گرفته است و قدر
مسلم آن است که سپاه پاسدارن و الگوی سرمایه داری ایرانی لازم و
ملزوم یکدیگرند. اما در این فرآیند «صعود مقاومت پذیر سپاه » سهم مردم
و کشور
چه بوده است؟:
سرکوب بیشتر و سیستماتیک تر توسط دستگاه نظامی-
امنیتی
"خوب" پرورده شدهء
سپاه؛
هزینه شدن درآمدهای اصلی کشور در مسیر پروژه های نظامی و امنیتی و
خرید بی پایان تسلیحات؛
ویرانی فزاینده و جبران ناپذیر محیط زیست و نابودی چشم اندازهای
آینده؛ و البته
در
کنار
اینها، افتخار داشتن مقام پر طمطراق
«دومین سد ساز دنیا»
(پس از جمهوری خلق چین)!>>>

دربارهء
کشتار های دههء
60
مسعود نقره کار
در برنامهء بهرام مشيری
ويدئو ـ از
دقيقهء 44>>>

آيا
احمد رضا احمد پورغيرخودی است؟
اکبر کرمی
امروز بیشتر از
دو هفته
از بازداشت غیرقانونی و ربودن سید احمد رضا احمد پور روحانی شجاع و
پرشور اصلاح طلب در قم می گذرد. فشار بی امان جمهوری اسلامی و
ناجوانمردی های حکومت کودتا بر فرزندان شایسه ی ستایش ایران عزیز و
کسانی در قامت "احمدرضا" برای من که از نزدیک این روحانی نواندیش و
اصلاح طلب آزادی اندیش را می شناسم و در همسایگی اش ماه ها زندان
سیاه زندان بان اعظم را در "لنگرود قم" تجربه کرده ام، قابل درک و
قابل پیش بینی است؛ آن چه در این
مدت
برای من سنگین و غیرقابل درک شده، سکوت کم سابقه و بی توجهی آشکاری
است که برخی از جریان های اصلاح طلب و نیروهای منتصب به جنبش سبز
نشان داده اند. انگار زندانی های جنبش سبز و جریان های تحول خواه
اگر شهرستانی باشند، اگر سکولار باشند، اگر منتقد برخی از جریان
های دینی باشند، و اگر دربست در خط اصلاح طلبان معطوف به قدرت
نباشند، غیر خودی اند و باید به محرومیت ها و محکومیت های مضاعف
دچار شوند! بسیاری از رسانه های خارجی نیز از آن رو که از آن ها
مشق می گیرند، متاسفانه و ناخواسته به گاف های آن ها گرفتارند!...>>>
متن
دفاعیهء
سید احمدرضا احمدپور به پيشگاه
ملت و مدافعان حقوق بشر>>>

کشف نه هزار امامزاده طی
سی
سال در ایران
سایت محافظهکار «سیاستنامه»
سايت محافظهکار «سیاستنامه» در گزارشی اعلام کرد که در سی سال
گذشته به طور میانگین سيصد امامزاده در سال به امامزادههای کشور
افزوده شده و تعداد امامزادههای ایران هفت برابر شدهاست. این
سایت روز شنبه با ابراز نگرانی از افزایش «امامزادههای دروغین» در
ایران نوشته است که «تعداد امامزادهها در اوایل انقلاب هزار و
پانصد تن بوده که متأسفانه به ده هزار و پانصد تن» افزایش
یافتهاست.
(بقيه
در آرشيو)


گشتی
در هفت
شهر
اعجاز
حمیدرضا رحیمی
فدوی نمی داند که چرا برخی از شهروندان،
بعضی نکته های باریک تر از مو (به شرطی که زیر روسری باشد) را در نمی یابند و توجه ندارند که
مثلاً گذشت زمان و پیشرفت
های شگفت انگیز تکنولوژی،
در کاربرد ابزار زندگی، دگرگونی
هائی رابناگزیر سبب می شوند؛ فی المثل، جرثقیل که تعهد نکرده است
که در همه ی زمان
ها
کاربرد یکسان و
مشابهی داشته باشد!
خب،
زمانی اقتضا می کرد که منحصراً در کارهای خسته کنندهء
آبادانی و
ساختمان سازی بکار رود لکن امروزه،
در ظلّ توجهات حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا روحی فداه و نایب
برحق اش، اعلیحضرت الُعظما
سید علی(ع) خامنه ای دامّ الذله و نیروهای تحت فرمان او،
کاربرد مترقی اعدام را هم، پیدا کرده است.>>>



|