من هیچ وقت نگفتم که طرفدار حکومت سکولار هستم
مچتبی واحدی
بی.بی.سی:
شما می گویید که شما طرفدار یک نظام سکولار هستم، دلیل شما هم این
است که چون برداشت های متعددی از دین می شود درنتیجه دخالت دین در
حکومتداری را قبول ندارید. اگر یک برداشت منسجم و یکدستی از دین
باشد آن وقت قبول دارید که دین در حکومت دخالت بکند؟
مجتبی واحدی:
اجازه بدهید که من همان عبارت هایی که خودم به کار بردم را گفته
باشم. من هیچ وقت نگفتم که من طرفدار حکومت سکولار هستم. اما حکومت
با معنای فعلی اش را نفی کردم. به صراحت گفتم نه امروز از ابتدای
انقلاب تفاسیر مختلفی از دین عرضه شده است، و در هیچ دوره ای تفسیر
منسجمی از بسیاری از احکام اجتماعی وجود نداشته است، و حتی احکام
شخصی و فردی. ما اگر بخواهیم مبنا را بر این فرض نزدیک به محال
بگذاریم بحث ما به انحراف می رود.
اما آنچه که امروز به واقعیت در کشور وجود دارد، من سوال کردم آقای
خامنه ای چند سال پیش آمده است و در جلوی دوربین های تلویزیون گفته
است که هیچ کس برای من هاشمی نمی شود، همان آقای هاشمی 10 سال
درمورد عدالت اجتماعی صحبت می کرده است، امروز در حکومت همین آقای
خامنه ای آقای هاشمی بعنوان ضد عدالت ترین رئیس دولت کشور مطرح می
شود. در
مورد احکام شرعی هم همین طور است. در
مورد بسیار از احکام، حتی احکام عبادات انفرادی، دیدگاه آقای
خامنه ای با آقای مصباح یزدی با آقای دستغیب شیرازی با آقای آیت
الله خمینی متفاوت است.
من چون نمونه های متعددی داریم که چه در مسائل اجتماعی و چه در
مسائل فرهنگی و چه در مسائل سیاسی و چه در مسائل مذهبی، دیدگاه ها
بسیار متفاوت است، اصلا این را یک فرض غیرقابل تحقق می دانم و به
همین جهت روی آن فکر نمی کنم. این نوع حکومت چون مشخص نیست قرار
است کدام قرائت از دین بر آن حاکم باشد، به نظر من امکان
پذیر نیست و نباید دنبال آن هم برویم.>>>

پيشگفتار:
ما همگی در یکی از مهترین و حساس ترین لحظه های تاریخ نشسته ایم.
در این لحظه ها، هر آن چه در دور و بر ما می گذرد، حتی حوادثی که
ممکن است به نظر کوچک بیایند، نه تنها بر زندگی تک تک مردمان
سرزمین مان، و برآن آب و خاک و گیاه و جانداری که در سرزمین مان
قرار دارند اثر می گذارد، بلکه متوجه کل بشریتی می شود که اکنون در
زمانه ی والایی حقوق بشر زندگی می کند. بی توجهی نسبت به هر کدام
از این لحظه ها، بی خیالی نسبت به سرنوشت بخشی از بشریت است. ثبت
این لحظه های تاریخی ـ به هر زبان و از هر نگاه ـ می تواند کمکی
باشد به حافظه ی ملی ما. من نیز به عنوان یک نویسنده سعی می کنم
سهم کوچکی در این ثبت کردن ها داشته باشم زیرا باور دارم که: «وقت
فراموشی نیست / زمین اکنون فقط به حافظه ما باور دارد».
يادداشت اول: اشاره ی روشنی به آزادی
دیروز میلیون ها پرچم ملی آمریکا، و هزاران هزار بنرهای رنگین، با
شعارها و گفته هایی از عشق و همبستگی مردم آمریکا به کشورشان در
کوچه و خیابان و آسمان آمریکا موج می زد و نشان از گرامیداشت یاد
3000 هزار زن و مردی را داشت که ده سال پيش در چنین روزی قربانی
تروریسم شدند.>>>

برون
رفت از پارادکس انتخابات آزاد در ایران
رضا سیاوشی
امروز انتخابات آزاد تنها دروازه گذار مسالمت آمیز
ایران به دمکراسی با کمترین هزینه و بیشترین نتیجه است. اما بدیهی
است که نظام جمهوری اسلامی به خواست خود تن به انتخابات آزاد نمی
دهد.
زیرا به منزلهء خوردن جام زهر برای خودکشی است.
بنا براین انتخابات آزاد در نظام جمهوری اسلامی مانند
بن بست،
یا پارادکس به نظر می رسد. اما تئوری برون رفت از پارادکس های
سیاسی ناشناخته نیست. با جایگزین کردن هدف با فرایند، «پارادوکس
به پروسه» تبدیل می شود، در فارسی سره « فرادخش به فرایند» تبدیل
می شود. سخن از جایگزینی هدف، با فرایند رسیدن به همان هدف است.
یعنی خواستهء
ناممکن را به فرایندی ممکن برای رسیدن به همان خواسته تبدیل کنیم.
اگر مطالبهء
انتخابات آزاد از رژیمی که با انتخابات آزاد منهدم می شود
پارادکسیکال است، در عوض، باید تلاش خود را بر شکل دادن به فرآیند
دست یابی به آن، متمرکز کرد.>>>

«انتخابات
آزاد» یا «سرنگونی حکومت اسلامی»؟!
بهرام رحمانی
همهء
گرایشات راست و فرصت طلب،
از درون جناح بندی های حکومت اسلامی گرفته تا جمهوری خواهان ملی،
جمهوری خواهان لائیک و سکولار، طیف توده - اکثریتی، مشروطه خواهان،
رضا پهلوی و طرفداران
اش،
جبهه ملی و به طور کلی گرایشات لائیک، ملی و مذهبی یک ترس مشترک
سیاسی - طبقاتی دارند و آن هم وقوع انقلاب سیاسی - اجتماعی توسط
جنبش هایی چون جنبش کارگری، جنبش زنان، جنبش دانش جویی، جمع های
روشنفکری و مردم آزاده با افق و چشم انداز سوسیالیستی در جهت
برپایی یک جامعه برابر، آزاد، عادلانه و مرفه و پرنشاط در ایران
است. همه این گرایشات بورژوازی و حامیان بین المللی شان، همگی ترس
از این دارند که با سرنگونی کلیت حکومت اسلامی و برپایی یک جامعه
نوین در ایران، منافع طبقاتی شان به خطر بیفتد. جامعه ای ساخته شود
که در آن جامعه، هیچ گونه برتری و منفعت طلبی و کیش شخصیت جایی
نداشته باشد.>>>

آیتالله خامنهای، خود را فقیهی عادل و کلیددار نظام خواند
سايت
خودنویس>>>
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی رهبری، آیت الله خامنهای،
امروز در دیدار با نمایندگان مجلس خبرگان به تبیین «ولایت فقیه»
پرداخت.
او گفت: « بُعد مهمی از مفهوم اطلاق كه ابتدا در قانون اساسی نبود
و امام به ولایت فقیه منضم و اضافه كردند به همین مسئله باز می
گردد. ولایت مطلقه فقیه یعنی انعطاف پذیری دستگاه ولایت. و معنای
این مسئله این است كه مجموعه دستگاههای تصمیم ساز و تصمیم گیر كه
رهبری در رأس آنها قرار دارد بطور دائم با انتخاب آنچه درست تر و
كامل تر است، خود را بطور مدام متحول كنند و با تكمیل نظام سازی،
كشور را به پیش ببرند...
بقيه در آرشيو

ولایت مطلقه یعنی انعطاف و آیتالله خامنهای یعنی مامانی جیگر
طلا!
ف.م.سخن
وقتی علامه در مقابل کلمه ی کتک می نویسد: «ضرب؛ زدن کسی با دست»
باید گفت برو عمو! این هم شد تعریف از این کلمه به دست دادی؟ مثلا
خیلی ادیبی؟ این را بده "آقا" برایت معنی کند، به تو خواهد گفت کتک
یعنی چیزی که بازجو در زندان های رسمی و غیر رسمی جمهوری اسلامی به
بازداشت شدگان می زند و آن ها خوش شان می آید و می گویند تو را خدا
باز هم ما را کتک بزن تا حقایق را بگوییم! کتک یعنی نوازش، یعنی
حال دادن، یعنی بالانس کردن فکر و جسم و وسیله ای که با آن آدم را
تویِ ریلِ صراط مستقیم می اندازند.>>>


رو نمائی و باقی قضايا
حمیدرضا رحیمی
فدوی نمی داند که چرا مقام معظم رهبری دامّ الذله، اخیراً بطور
پیوسته،"عـِرض خود می برد و زحمت ما می دارد". فدوی که به قول
عوام
already
پذیرفته است که ایشان از معصومین بوده و افزون بر این، نایب بر حق
امام عصر(عج) حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا روحی فداه، و نیزظل
الله و البته تنها نماینده ی حضرت حق بر روی زمین است. در این
صورت، چرا باید حضرت شان خود را شدیداً به زحمت انداخته و در نبش
قبرهای گوناگون، دنبال تهیه و اثبات مدارکی باشد که فدوی بسیار
پیش از این ها، آن را به زبان ِ خوش، پذیرفته است!..>>>


کاری از اقبال ماهوری>>>
