
سنندج

اطلاعیه
پایانی دومین پلنوم کمیته مرکزی
حزب کومه له کردستان ایران
پلنوم دوم کمیتهء مرکزی کومه له بار دیگر بر ضرورت و مبرمیت شکل
دادن به یک ائتلاف یا اتحاد بزرگ دموکراسی خواهی تأکید می کند و بر
آن است که تغییر نظام، الغای قانون اساسی جمهوری اسلامی، نفی
حاکمیت دینی و جدائی دین از دولت و استقرار حکومتی بر مبنای
دموکراسی و موازین جهانی حقوق بشر باید مبنای تشکیل چنین اتحادی
باشد. حزب کومه له کردستان ایران تأکید می کند که رفع تبعیض علیه
ملیت ها و برسمیت شناختن خواست های برحق آنان نیز باید جایگاه
شایسته خود را در گفتمان دموکراسی خواهی ایران پیدا کند. ما برآنیم
که فدرالیسم به عنوان مناسب ترین ساختار حکومتی برای آیندهء ایران
تضمین بمراتب بیشتری برای دموکراتیزه کردن نظام سیاسی آینده ایران
خواهد بود، حقوق خلق های گوناگون و مشارکت آنها در ادارهء امور را
تامین می کند و نیز بهترین راه حفظ وحدت ایران و همبستگی مردم آن
را فراهم می سازد و لذا باید بیش از پیش از صورت تابو خارج و به
شکل راه حل واقعی برای آینده ایران شناخته شود. حزب کومه لهء
کردستان ایران بر لزوم مشارکت جدی خلق کرد و نیروهای سیاسی آن در
چنین اتحادی پای می فشارد و معتقد است که جنبش حق طلبانهء خلق کرد
با تجربیات و ظرفیت های آن می تواند پشتوانهء نیرومندی برای یک
اتحاد بزرگ دموکراسی خواهی در ایران باشد.>>>

حزب
توده در آینه تاریخ
همایون کاتوزیان
اعتراض اصلی انتقادکنندگان داخل حزب بر دو محور قرار داشت: يکی
ديکتاتوری رهبری در داخل حزب، ديگری اطاعت همان رهبری از دستورهای
سفارت شوروی، چنانکه به زودی انتقادکنندگان در ميان خودشان از
اعضای رهبری به عنوان «نوکران سفارت» ياد می کردند. اين انتقاد
کنندگان گروه بزرگی از سازمان ايالتی تهران (و بعضا جاهای ديگر)
بودند- مانند خليل ملکی، دکتر اپريم، احمد آرام، انور خامه ای،
جلال آل احمد، فريدون توللی و غيره ـ که به «اصلاح طلبان» شهرت
يافتند؛ يعنی کسانی که می خواهند رهبری حزب را اصلاح کنند. احسان
طبری، نورالدين کيانوری، احمد قاسمی و غيره نيز در ابتدا با اين
ها بودند ولی سر بزنگاه به آن سو رفتند و به دشمن ترين دشمنان
اصلاح طلبان بدل شدند.>>>

حزب
توده خود را در آينه چگونه می بيند؟
اعلاميه کميتهء مرکزی حزب توده بمناسبت
هفتادمين سال تأسيس حزب>>>

هیچ
پایانی وجود ندارد
گفتگو با
مهرداد مشایخی،
جامعه شناسی در
بستر بیماری
گفتگوگر:
فريبا امينی
من در واقع نگاهم به روشنفکری است که سکولار باشد تا بتواند اولویت
فکری خود را پیش از هر ایدئولوژی و عقیده دیگری به مردم سالاری و
دموکراسی در ایران اختصاص دهد. همچنین لازم است روشنفکر ایرانی از
این زاویه جهانی به مسایل ملی ایران فکر کند. مشی فکری بومیگرا و
ناسیونالیزم افراطی و عدم درک التزامات و منافعی که همزیستی مفید و
موثر و صلحخواه در جامعه جهانی عاید ما میگرداند، باعث انزوا و
عقب افتادن از قافله تمدن بشری و دستاوردهای آن خواهد بود. در
سالهای اخیر و در بعضی نشریاتی که چاپ شده، ما شاهد ظهور این
روشنفکری و با درک شرایط جهانی کنونی بودهایم. برخی از اینها در
خارج بوده و برخی نیز در داخل بودهاند. ولی برای جا افتادن و
غلبهء این نوع نگاه بر دیگر عقاید بومی و ایدئولوژیک هنوز راه
زیادی در پیش داریم.>>>

شبکه
سکولار دموکرات ها زیر حمله
مدعیان سکولاریسم و دموکراسی
کامبیز باسطوت
اگر به انتخاب های سیاسی نیروهای سیاسی ظاهراً سکولار در گذشتهء
نزديک ايران توجه کنیم مشاهده خواهیم کرد که آنها همواره از میان
دو انتخاب سیاسی که در پيش رو داشته اند گزينهء سیاسی ـ تاریخی
اشتباهی را، با نتایج وخيم دراز مدت برای مردم ایران، انجام داده
اند. در انقلاب 57 هم آنها بین دو انتخاب سیاسی کاملاً آشکار و
روشن «دولت ملی و سکولار مشروطهء دکتر بختیار» و «رژیم اسلامی
خمینی و حزب الله»، با افتخار خمینی و حزب الله را انتخاب کردند و
در نابودی دست آوردهای انقلاب مشروطیت نقشی تعیين کننده بازی
نمودند.>>>

نفی
کالبد اندیشه نه کالبد شکافی ست و نه نقد اندیشه
سیروس ملکوتی
دوست دیرینه ام آقای عبدالستار دوشوکی در مقاله ای تحت عنوان: «سکولاریسم نو! نواختن شیپور از سر گشاد آن»،
مسائلی را بیان داشته اند که رونمایی از گفتمان سیاسی را با خود
بهمراه دارد. برداشت من از نوشتهء ایشان نمی تواند درکی جز یک
تقابل نامفهوم نظری، آرایش واژگانی بی ثمر در بیانی نامستدل و، از
سویی ديگر، اعلام مواضع در یک تقابل شخصی باشد. متأسفم که ايشان
این سطح از اندیشه پردازی را در راستای داوری خود قرار داده اند؛
اما تأسف بیشترم ناشی از احترامی ست که برای دوست ارجمندم
عبدالستار دوشوکی قائلم و انتظاری که از این انسان مبارز و فرهیخته
داشته و دارم.>>>

چرا با سکولاريسم نو مخالفم
عبدالستار دوشوکی در گفتگو با تلويزيون ميهن
(فايل صوتی)>>>

همه
گونه بد آموزی دیده بودیم الا قلم!
امين موحدی
آقای نوری علای گرامی! من بر خلاف شما بسیار ساده می نویسم و ساده
تر از این نمیشود. دوست گرامی؛ فرموده اید فدرالیزم و سکولاریزم
ابزارهايی برای رسیدن به دموکراسی میباشند! بر خلاف نظر جناب
عالی باید عرض کنم که سکولاریزم و فدرالیزم و هر نوع نظام سیاسی
بر اساس مکتبی سیاسی، نه ابزار که بلکه هدف هستند.این اهداف توسط
طیفهای سیاسی برای تشکیل دولت مد نظر قرار می گیرند. اگر تعریف
شما درست باشد آنگاه باید ابتدا یک نظام مثلاً سکولار تشکیل شود
آنگاه دموکراسی حاکم شود!>>>

مسئولان بلندتر بودن صدای نوری علاء ها
از صدای امین موحدی ها تا به امروز کیستند؟!
کاوه
ارسال شده بوسيلهء آقای اين موحدی
امیدوارم که این دسته دوم از رسانه ها که با درک های غلط شان از
دمکراسی و حقوق بشر و دگراندیش، هیزم بیار آتش نوری علاء ها تا
حالا بوده اند، دو مقالهء امین موحدی و عبدالستار دوشوکی را بدقت
مطالعه و آنها را در میان کارکنان و دیگر رسانه ها پخش کنند تا
مسئولیت و وظیفه ملی خود را نسبت به ایران و جنبش دمکراسی خواهی
سبز ملت ایران و از بیشتر به بیراهه کشانیده شدن این جنبش عمل کرده
باشند.>>>

ملاقات
های پنهان اردشیر امیرارجمند با مقامات آمریکائی
حسن داعی
طبق گزارشات موثقی که در حاشیه دادگاه فدرال در اختیارم قرار گرفته
اند، در ماه ژوئن امسال، اردشیر امیر ارجمند بهمراه تریتا پارسی با
برخی از مقامات آمریکائی در واشنگتن ملاقات کرده است. در این دیدار
ها، امیرارجمند خود را بعنوان سخنگوی جنبش سبز مردم ایران معرفی
کرده و ضمن مخالفت با تحریم، از حرکت اصلاح طلبانه در چهارچوب نظام
دفاع نموده است...
بقيه در آرشيو


بی بی سی:
نگرانی بریتانیا و آمریکا از 'اعدام قریب الوقوع' یک مسیحی در
ایران.
گودنشین سابق:
والله مثل اینکه بریتانیا و آمریکا هم باید چند تا کورس سکولاریسم
فشرده بردارند تا بفهمند که اعدام، مسیحی و مسلمون ور نمیداره!
سایت هاشمی: آخرین نامهء امام به موسوی : هیچگاه نظرم به شما عوض
نشد.
گودنشین سابق:
ایرانی های آگاه و تاریخ خوان هم هیچ وقت نظرشون نسبت به موسوی عوض
نشد که نشد.>>>

|


وطن من کجاست؟
شکوه ميرزادگی
من یکی ترجیح می دهم که تا روز آزادی سرزمینمT
و به عنوان یک تبعیدی، از قانون اساسی کشوری پیروی کنم که در متمم
یکم آن «آزادی مذهب و آزادی بیان » قرار دارد و در سایه ی قوانینی
روزگار غربت را به سر برم که برگرفته از حقوق بشراند و به من اجازه
ی گفتن، نوشتن، و مبارزه با بیدادگرانی را می دهند که در زادگاه من
نشسته اند و قلب مهربان نداها را سوراخ می کنند، جوانی سهراب ها
را پر پر می کنند، و نهال ها و بهنام ها را وا می دارند که در
بهترین سال های جوانی و زیبایی، خود را به آغوش مرگ بسپارند. زیرا
که مرگ را از زیستن با چنین بیدادگرانی بهتر دیده اند.>>>

پیام زیبا و انسانی مهرگان را بشنویم!
کمیته بین المللی نجات پاسارگاد<<<


مبادا که گفته باشی دوستت دارم!
رنج نامه ای در وصف نهال سحابی
مهدی رود
نهال هم رفت و چه عاشقانه رفت. سری به وبلاگش می زنم که تا این لحظه
هنوز از دسترس خارج نشده، و این جمله آن بالا خودنمایی می کند:
"دیر از گوش غلیضم چکیدی، کمای من به مرگ گرمی رفته است..." این
آخرین نوشتهء نهال در وصف بهنام است. اما حالا خودش هم به او
پیوسته است. پایین این نوشته ها هم لینکی وجود دارد، بازش می کنم:
چه موزیک دلنشینی! چقدر عاشقانه، می کوشم تصور کنم نهال هنگام گوش
دادن به این موزیک چه حال و هوایی داشته است. براستی سهم نهال از
دنیا چه بود؟>>>

نهال،
عشق، مرگ و سیاست
شهاب الدین شیخی
مرگ نهال آمیختهای است از عشق و سیاست. این زندگی که اینها و این
سیستم و این نظام فاسد برای مردمان ما ساخته است دیگر دارد کارد از
استخوان نیز میگذراند. آنها یکی یکی فرزندان و جوانان این سرزمین
را بازداشت میکنند، زندانی میکنند، اعدام میکنند و یا چنان
بلایی سرشان میآورند که بعد از بازداشت یا ترک دیار و یار و جان و
مال و خانمان میکنند و یا ترک زندگی میکنند و خودشان را میکشند.
این میانه آن جنایتی که سالهاست از میان تحلیلها و خبرها حذف
میشود و نوشته نمیشود بلایی است که بر سر عشق میآورند. بر سر
عشق چه آمد عزیز دلم؟ بر سر عشق همان آمد که بر زندگی ما آمد.>>>

زن
ستیزی یا زن سوزی؟
زینب اسمعیلی
تحت قوانین زن ستیزِ حاکم بر کشور، اِعمال آپارتاید جنسی و شرایط
بسیار سخت و خشنی که بر زندگی زنان حکم می کند، زنان و دختران جوان
بسیاری، که از یافتن راه نجات از این شرایط عاجزند، از روی ناچاری
و بعضاً بعنوان اعتراض، دست به خودکشی می زنند. هم اینک ایران، در
آمار خودکشی زنان، رتبۀ سوم جهان را پس از چین و هندوستان، که بیش
از یک میلیارد نفر جمعیت دارند، بخود اختصاص داده است. به گفتۀ
منابع پزشکی و مدافعان حقوق زنان، در کردستان بطور متوسط، روزانه
یک زن دست به خودسوزی می زند و دلیل بیشتر این خودسوزی ها، شرایط
سخت و خشن حاکم بر زندگی زنان و مشکلات خانوادگی می باشد.>>>

مناظره دربارهء آلترناتيوسازی
اسماعيل نوری علا و کورش عرفانی
در برنامهء گفتمان از تلويزيون آپادانا
به مديريت مهدی ذوالفقاری>>>


چک بی محل؛ و چند فقرهء ديگر!
حمیدرضا رحیمی
بنظر می رسد که حضرت امام (ل) در اوان تسلط بر ایران سابق، از دعوت
برادر گرباچف به گرویدن به اسلام عزیز، طرفی نبسته است که امروز:
«یکی از وکلای حضرت آیت الله سید "صادق شیرازی"، از مراجع تقلید
قم، در ایالات متحده آمریکا با ارسال تعدادی از کتاب های این مرجع
برای "باراک اوباما" رئیس جمهور آمریکا، او را به شیعه شدن و
گرویدن به مذهب اهل بیت علیهم السلام دعوت کرد»! و باز بنظر می رسد
که حضرت آیت الله، افزون بر قوای دماغی، به قوای بصری آن رئیس
جمهور که شاهد بر وقایع اتفاقیه در حوزه ی حکومت شکوهمند اسلامی ست
نیز ، بکلی شک کرده، که چنین چک بی محلی کشیده است!>>>

دیکتاتوری
و فساد همزادند
شاهین فاطمی
آیا اگر اختلافات روزافزون جناح های حکومتی وجود نداشت امروز کسی
از این اختلاس مطلع می شد؟ آیا زمانی که کامیون های انباشته از طلا
و دلار از مرزهای کشور خارج شد کسی اعتراضی کرد؟ آیا کسی پرسید چرا
احمدی نژاد سه بار رئیس بانک مرکزی را عوض کرد و قوانین و مقررات
را زیر پا گذاشت تا کسی را به این مقام منصوب کند که گوش به فرمان
و، به قول آقای خاتمی، تدارکاتچی باشد؟ از سوی دیگر، باید این
رویداد را به فال نیک گرفت. همیشه نظام های دیکتاتوری سرانجام
قربانی زیاده روی های خود می شوند.>>>

نگاهی
به فساد اقتصادی گسترده در حکومت اسلامی ایران!
بهرام رحمانی
این روزها بازار خبر و کشف اختلاس در حکومت اسلامی ایران، بسیار
داغ شده است. به خبرهای منشر شده در این زمینه، از جمله می توان به
اختلاس
سی
میلیارد تومانی (سه میلیارد دلاری)
اشاره کرد،
در چارچوب طرح خصوصی سازی دولت و گرفتن این ملبغ از بانک دولتی
برای راه اندازی بانک خصوصی و ده ها شرکت با میانجی گری دولت احمدی
نژاد. هم چنین
به
خبر 8 میلیارد تومانی که یک فرد در قالب دریافت
چهل و هفت فقره وام مسکن از یک بانک گرفته است. تنها همین دو فقره دزدی
و اختلاس در حکومت اسلامی کافی ست که عمق و گستردگی فساد و دزدی در
این حکومت خدا و امام زمانش در ایران را در قضاوت افکار عمومی قرار
دهد.>>>

چرا سکولاریسم و دموکراسی نسخهء 'نو' و 'کهنه' دارند
نقدی بر مقالهء آقای عبدالستار دوشوکی
مهدی رضایی- تازیک
این
'نوشته' نقدی ست بر مقالهء آقای عبد الستار دوشوکی که در تاریخ
دوشنبه، چهارم مهر ماه 1390 در سایت 'سکولاریسم نو' باز تکثیر شده
است. آقای دوشوکی بدون آنکه در آغاز به تعریف 'سکولاریسم نو'
بپردازند، مدعی آن می شوند که "سکولاریسم و دموکراسی نسخه 'نو' و
'کهنه' ندارند". من در آغاز، مفید و مختصر، به تعریف 'سکولاریسم'،
'سکولاریسم نو' و بعد به اثبات این مهم می پردازم که هر دوی این
واژه ها دارای نسخهء "نو" و "کهنه" اند؛ یعنی اینکه این دستاوردهای
بزرگ بشری در بسترهای مختلف معناهای مختلفی را در ذهن آدمی متبادر
می نموده اند. این واژه ها همیشه در حال تحول بوده اند. من به
تاریخ واژه ها می پردازم، تا کهنه و نو بودن شان را ثابت کنم.>>>

|