دربارۀ ما | تماس | آرشيو صفحه اول | جستجو | فيلترشکن | کوتاه و گويا | عکس و مکث | عکس انتخابی | ويدئوها | کتابخانه | زنان | گروه ها | اسناد | نامه ها درباره سکولاريسم | فهرست نام نويسندگان | سال دوم ـ شماره 699 ـ جمعه 15 آبان 1388 ـ 6 نوامبر 2009 | فهرست کليهء مقالات | English Section |
||
پائين کشيدن تصويرهای يک ديکتاتور بی مجسمه! >>>
سکولاريسم نو: سيزدهم آبان هم، بگونهء ورق ديگری در تاريخ مبارزات آزاديخواهانهء ايران، و ريشه دوانده در صد سال اخير، شصت سال گذشته، سی سال حکومت اسلامی، و چهار ماهی که از انتخابات اخير می گذرد، آمد و رفت و جای پای خود را بر سواحل حافظهء تاريخی ما باقی نهاد. زمان زمان قضاوت نهائی نيست؛ زمان انديشيدن و دريافت معناها و پيام ها است. جنبشی که هنوز هدف سياسی معينی ندارد و شرکت کنندگانش با يکديگر فرصت تبادل نظر و تعاطی افکار در يک مقياس ملی را نيافته اند تنها بر اثر تابش خورشيد آگاهی ناشی از تجربه های نامطلوب و دوست نداشتنی و پس زدنی براه می افتد، ممکنات و مقدورات خود را نمی شناسد، هنوز ديوارهای ارتجاع و استبداد و سرکوب ضخامت خود را نشانش نداده اند و نيز رخنه هائی را که در خود دارند آشکار نساخته اند. اين رودخانه محکوم است که بستر خود، شيب حرکت خود و ـ در آخرين پيچ ها ـ مقصد خود را تنها به تجربه دريابد. اما آنچه در همه احوال با او است گريز شتابنده ای است که از مبداء دورش می کند. اکنون رودخانه از چاله های برفی کوه های حکومت مذهبی مزاحم و پر اخم و تکبر و سرکوب فاصله گرفته است و هرچه می تازد قوی تر و خروشان تر می شود. بگذاريد شکيبا و هوشيار سفرش را رصد کرده و هر کجا که سد راه و دربندی يافتيم با صدائی برآمده از عشق و احترام خبرش کنيم. نيمای يوشيج را به ياد آوريم که چند سالی پس از انقلاب مشروطه، در «افسانه» ی جوانی اش سرود: « تو بر آن بسته ای دل که باقی است؟ من بر آن عاشقم که رونده است». اين رود هم سرچشمه های روندگی مآلاً سکولارش را از همانجا می گيرد که نيما گرفته بود؛ چرا که در سر خيال حوصلهء بحرهای آزاد را می پزد، و نمی خواهد محال انديشی را بپذيرد. ================ این نوشتار را درحالی به پایان می برم که خبرهای تظاهرات پرشکوه سيزده آبان بر صفحه رایانه از برابر چشمانم رژه می روند و نشان ازآن دارند که خوشبختانه رستاخیز خردگرای ایران که به اراده و همّت والای شیرزنان و جوانان دلاور هر روز توان و صلابتی بیش از پیش می یابد و اردوی آشفته خودکامگی را به کنج ناتوانی و درماندگی می راند، این نوید امید برانگیز را می دهد که در آینده ای نه چندان دور، شرط مبهم و کشدار "به شرط آنکه مخلّ به مبانی اسلام نباشد" از پیشانی قوانین پاک و شرایطی فراهم گردد که با قوانینی عرفی، صریح و شفّاف هیچ چیز نتواند مخلّ مبانی زندگی انسانی گردد! ================
جنبش سبز البته بزرگتر از اصلاحطلبانی است که اکنون رهبری آن را به عهده گرفتهاند. بسیاری از کسانی که در انتخابات شرکت کردند و به یکی از دو نامزد اصلاحطلب آقایان کروبی و موسوی رأی دادند خواهان تغییرات بنیادین در نظام حاکم بر کشور هستند. علاوه بر این، بسیاری در جنبش سبز حضور دارند که در انتخابات شرکت نداشتند. این واقعیتها از شعارهای جنبش، و از تنوع هویت دستگیر شدگان و قربانیان سرکوب حکومتی کاملا هویدا است. در عین حال، شجاعت و پایداری دو نامزد اصلاحطلب در برابر فشارها و تهدیدهای رژیم کمک بزرگی به ادامه حیات جنبش کرده است. رژیم فعلی ایران آیندهای ندارد و در مسیر اضمحلال خود افتاده است. جنبش سبز از چنان توان بالقوهای برخوردار است که به احتمال زیاد تا استقرار کامل دموکراسی به راه خود ادامه دهد.
اگرچه طرح شعار جمهوري ايراني ميتواند از سوي هر دو طيف مخالفان كلاسيك اين نظام مطرح شود، اما از يك سو سلطنت طلبها و لاييكها در طي اين ساليان توفيق و اقبال چنداني در عرصهي عمومي نيافتهاند كه بخواهند مطالبات و منويات خويش را به نحوي جدي و فراگير در جنبش سبز جاري سازند و از سوي ديگر، قدرتگيري روزافزون مدافعان حكومت اسلامي در دولت آقاي احمدي نژاد ميتواند امكان و احتمال طرح چنين تقابلي را از سوي اين طيف بيشتر تقويت كند. اما در هر صورت، تجربهي عيني وقايع پس از خرداد هفتاد و شش نيز اثبات ميكند كه دو جرياني كه در خارج و يا داخل كشور، نظام جمهوري اسلامي را غيرقابل اصلاح و يا بينياز از اصلاحات معرفي ميكردند، همواره مانند دو لبهي قيچي در راستاي يك هدف مشترك عمل كردهاند... ====== سبزی مورد نظر دوستان سرخی می زند
آنان جنبش سبز را مرحله ای و مقدمه ای برای انقلابی تازه تلقی می کنند که در یک کلام بساط جمهوری اسلامی را بر خواهد چید. از دید آنان آقایان موسوی و کروبی و خاتمی هم رهبران مرحله ای هستند و ملت ایران از آنان گذر خواهد کرد. این سخن تازه ای نبوده و نیست. سی سال است که مجاهدین خلق و سلطنت طلبان بر همین موضع پای فشرده اند. در واقع آنان سرخند. در واقع سرخ ها جنبش سبز را فرصتی دیده اند که بر این موج بنشینند و به مقصدی که می پسندند، راه یابند. شعار جمهوری ایرانی در حقیقت شعار این گروه می تواند تلقی شود. می خواهند در آینده دیگر نام و نشانی از اسلام و انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی باقی نماند. (همراه با توضيحی از سکولاريسم نو)
موسوی تنها ضامن «تغيير» در عين «تداوم» است عبدالله شهبازی سايت «پیک نت» نوشته است که «عبدالله شهبازی»، محققی که دستی در عالی ترین ارگان های اطلاعاتی داشته و شاید همچنان نیز داشته باشد و با بسیاری از مقامات درجه اول نظامی و غیر نظامی کشور هم نشین بوده و شاید همچنان نیز باشد،(از جمله دیدارهائی که خود وی اشاره می کند با رهبر داشته و شاید هنوز هم داشته باشد!) در جدیدترین مطلبی که در وبلاگ خود منتشر کرده، آینده ای تیره را برای ایران پیش بینی می کند. البته با قید لجاجت در ادامه سیاست حاکم. او می نویسد: در میان معاشران و آشنایان کسی را نمیبینم که وضع کنونی را باثبات بداند. گروهی به گمان خود هنوز حکومت میکنند ولی مردم بهگونهای هشداردهنده در لاک خویشاند. از هر منفذ بخارهایی بیرون میزند و از انفجاری قریبالوقوع خبر میدهد. حوادث اخیر در نمایشگاه مطبوعات جدیدترین نمونه است. میرحسین موسوی هوادارانش را به پرهیز از شعارهای افراطی و تفرقه برانگیز فراخوانده است. نمیدانم جوانان نومید و سرخورده از وضع موجود را، که بخش اعظم معترضان را شکل میدهند، چگونه میتوان کنترل کرد. فقط میدانم که میرحسین هنوز بسیار محبوب است و تنها نیرویی است که میتواند «تغییر» در عین «تداوم» را، یعنی تحول فارغ از «ساختارشکنی» را، رقم زند. ای کاش میرحسین را قدر میشناختند و جایگاهش را پاس میداشتند.
================ |
جنبش خودجوش سبز و حاکميت ايرانی براستی، اين چه «مشوق» ويژه ای است که در جنبش های خودجوش اصلاح طلب و برانداز را در کنار هم بحرکت در می آورد و فضائی ايجاد می کند که آنها، بدور از چشم مدعيان رهبری، و به هنگام پياده روی و شعار دادن و گاز اشگ آور و باتوم خوردن و در دود گلوله محصور شدن، با هم به زبانی شگفت گفتگو می کنند، از هم با خبر می شوند، بسوی هم گرايش می يابند، و اختلافات خويش را موجبی برای متفرق شدن نمی بينند؟
جمهوری ایرانی یعنی چه؟ ژیلا بنی یعقوب این روزها بحث های زیادی در فضای وب در باره شعار جمهوری ایرانی شده است. موافقان این شعار آن را به معنای ایران برای همه ایرانیان دانسته اند و آن را عامل وحدت میان گروهها، اقشار و اقلیت های مختلف جامعه ایران توصیف کرده اند. مخالفان نیز می گویند : این شعار موجب ایجاد شکاف میان طرفداران جنبش سبز می شود.کسانی نیز آن را یک شعار ساختار شکنانه دانسته اند که می تواند موجب واکنش های غیرمنطقی و تندتر بخشی از حاکمیت شود. من قصد ندارم پاسخ موافقان و مخالفان این شعار را بدهم؛ فقط چند سوال ذهنم را رها نمی کند: جمهوری ایرانی اساسا یعنی چه؟ آیا هر مردمی در هر کجای دنیا که کشورشان را برای همه مردم آن جامعه می خواهند جمهوری شان را با نام کشورشان توصیف می کنند؟ مثلاً، می گویند جمهوری آلمانی،جمهوری فرانسوی، جمهوری آفریقایی و یا جمهوری گواتمالایی؟ احساسات کسانی که بر شعار جمهوری ایرانی تاکید می ورزند قابل درک است و این اصرارها تا حد زیادی عشق شان را به ایران نشان می دهد اما ناخود آگاه من را یاد کسانی می اندازد که اصرار داشتند و دارند به همه دستاوردهای مشترک بشری هرجور شده صفت اسلامی بدهند: اقتصاداسلامی، جامعه شناسی اسلامی، حقوق بشر اسلامی، سینمای اسلامی و خیلی چیزهای دیگر. همچنان که اصرار کسانی را برای اسلامی کردن حقوق بشر نمی فهمم، اصرار کسانی دیگر را برای ایرانی کردن جمهوری نمی فهمم. مگر نه این است که حقوق بشر مفهومی مشترک برای همه مردم جهان است ،همچنان که جمهوری دستاورد هزاران ساله بشر است؟ گفته می شود مخالفان جنبش سبز به دلایلی به رواج شعار جمهوری ایرانی دلخوش کرده اند، چرا که می دانند این شعار باعث ایجادشکاف در میان طرفداران این جنبش خواهد شد؛ شکافی که حتی می تواند میان بخشی از بدنه جنبش سبز و سران جنبش نیز فاصله گذاری کند. آیا مخالفان جنبش از این فاصله بهره برداری تبلیغاتی نخواهند کرد؟ آیا کمترین تبلیغ شان این نخواهد بود که سران جنبش سبز نفوذی در میان طرفداران خود ندارند؟ چرا که آنها در این مدت بارها در خواست کرده اند که شعارهای اختلاف برانگیز سر ندهند اما همچنان طرفدارانشان بر این شعار تاکید می کنند. آیا شک داریم که این فاصله گذاری و شکاف فقط مخالفان جنبش سبز را شاد خواهد کرد؟ بهتر نیست در این مقطع زمانی از طرح شعارهایی که می تواند ما را از هم جدا کند بپرهیزیم؟ آیا انشعاب در جنبش سبز به نفع جنبش است یا مخالفان جنبش؟ برگرفته از صفحهء يادداشت های «راه سبز اميد» در فيس بوک >>>
شعار ساختار شکن حتماً، شعار عکس العملی هرگز! آنچه راز بقای تاکنونی و بعد از تاکنونی جنبش است، موضع تهاجمی آن است؛ و ادامه ی حضور هر کسی و هر نیرویی در این جنبش، مستقیماً در پیوند با همین، تعیین سرنوشت می شود. من فکر نمی کنم که کروبی و موسوی، نیازی داشته باشند که پیوسته از «امام راحل»، برای اثبات خود ـ که در واقع، چیزی به جز دفاع از خود در برابر تهاجم دشمن نیست ـ مثال بیاورند و نقل قول کنند، و با این «دفاعیات»، به «تبرئه» ی خود بپردازند. این ها، در موضع تدافعی نیستند اگر با مردم باشند و ـ همانگونه که خود نیز گفته اند ـ با مردم حرکت کنند، و نه جدا از آن ها...
جمهوری
ايرانی، مظهر سكولار دمكراسی شعار «جمهوري ايراني»، كه بروشني تاكيدي بر دمكراسي مبتني بر سكولاريسم مي باشد، نه از سوي احزاب وگروه ها و نخبگان سياسي بلكه از قضا از بطن راهپيمايي هاي مردمي مطرح شده است. پس اين خود گواه آن است كه جنبش سبز هم آمادگي اين شعار را دارد و هم اين خواست عمومي را بر زبان رانده است. شعارهايي كه در راهپيمايي «روز ايران» (قدس سابق) سر داده شد ـ از جمله «نه غزه، نه لبنان، جانم فداي ايران» و شعاري كه از آن پس مطرح شد و راه حل اين بحران را رفراندوم دانست متمم همان شعار «جمهوري ايراني» است.
«جمهوری ایرانی» معلوم نیست چه صیغهای است نگاهی به نقد آقای تقی مختار بر گفتههای آقای عطاءالله مهاجرانی >> لازمهء کار سیاسی بیان دقیق خواستههای سیاسی و نشان دادن راه حلهاست نه فقط بیان دردها. از جمله شعار بیمعنی «جمهوری ایرانی» که معلوم نیست چه صیغهای است جز آن که یعنی «جمهوری اسلامی» نیست و یک شعار برای دهنکجی به حکومت است و نه ارایه یک مفهوم. همانطور که شعر «گنجشگک اشی مشی ـ سر بوم ما نشین» و یا شعر تصنیف «یک عالم نفت توشه» برای نسل ما همینگونه معانی دهن کجی به حکومت شاه را داشت؛ بیان سمبلیک درد نه ارایهء راه حل سیاسی.
تکوین جنبش سبز و شعارهای ساختار شکن در یک جنبش ملی و یا جبههء واحد نانوشته، شامل افراد و یا احزاب و سازمان های مختلف با نظرات و استراتژی های متفاوت، تنها می توان بر زمینهء یک سری خواست های حداقلی که مخرج مشترک (تأکید بر مخرج مشترک است) کلیهء این نیرو ها باشد وحدت نمود. اگر آقایان موسوی و کروبی معتقدند که شعار "جمهوری ایرانی" بمثابه یک شعار استراتژیک برای پاره ای از شرکت کنندگان در جنبش سبز (طرفداران نظام اسلامی) قابل قبول نیست، باید بپذیرند که شعار "جمهوری اسلامی" و یا حرکت در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی (شامل ولایت فقیه) نیز برای بسیاری (تأکید روی بسیار است) از نیروهای شرکت کننده در جنبش سبز نیز قابل قبول نیست...
«ایرانیان سکولار طرفدار آزادی و دمکراسی - برلن»>>> ======= توضيح سکولاريسم نو: اين اطلاعيه به همين صورت به دست ما رسيده و با کمال تأسف نام مؤسسان و گردانندگان اين تشکيلات اعلام نشده و بر ما روشن نيست. بنظر ما، تا زمانی که شخصيت هائی حقيقی که شهامت اعلام نام خود را دارند قدم به صحنهء مبارزات نگذارند اينگونه تشکيلات بيشتر شبيه محافل دوستانهء سياسی خواهند بود. اميدواريم در مورد اين تشکيلات چنين نشود و نباشد و گردانندگان آن چهره های خود را آشکار کنند. ما از تشکيل اينگونه انجمن ها در سراسر جهان استقبال می کنيم و آرزومنديم که در زمانی نه چندان دور کنفدراسيونی از آنها آغاز بکار کند.
باز ديد خامنه ای از گروگان های سفارت آمريکا در سه دهه پيش اين فيلم بوسيلهء سايت خود خامنه ای، در آستانهء سالگرد اشغال سفارت
تعریف نخبه و توسعه باید عوض شود هذيان های يک رئيس جمهور بی.بی.سی: محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری ایران در سفر به مشهد، در جمع گروهی که "نخبگان و فرهیختگان" معرفی شده اند، بعد از پرسش هایی در بارهء این که نخبه چیست و چطوری یک نفر نخبه می شود، تعریف خود را نیز ارائه داده و گفت که «تعریف نخبه باید عوض شود زیرا تعریف نخبه در رسانه ها درست نبوده و "کسانی که نخبه هستند مرز دوست و دشمن را می شناسند... هر کس مرز دوست و دشمن را خلط کند، نخبه نیست. هر کس که باهوش تر و دارای استعداد است لزوما نخبه نیست… نخبگی یعنی جامع نگری، کسانی که جزیی نگر باشند نخبه نیستند و اگر کسی امور را با هم نبیند و با هم مرتبط نکند، دچار یاس و اشتباه می شود... کسی که سمت های شلیک خود را درست انتخاب نمی کند، چطور می تواند نخبه باشد؟» آقای احمدی نژاد در اين نشست با "نخبگان و فرهیختگان" مشهدی همچنین گفت: «چرا عده ای در داخل تقسیم بندی غربی ها در باره "توسعه یافته، در حال توسعه و توسعه نیافته" را پذیرفته اند؟.. غربی ها این تئوری را جا انداخته اند و بر اساس این تئوری جهان را تقسیم کرده و اسم خود را گذاشته اند کشورهای توسعه یافته و کشورهایی مثل ما را در حال توسعه و برخی دیگر از کشورها را توسعه نیافته... غربی ها این مطالب را تحت عنوان علم در جامعه مطرح و بعضا به جوامع تحمیل کرده اند" و متاسفانه بخشی از نیروهای فکری ما نیز این موضوع را باور کرده اند ... دلیل این مسئله هم این است که "ما خودمان طراحی انجام نداده ایم و یا طراحی های ناقصی انجام داده ایم و باید این ضعف را برطرف کنیم."
آرشيو روزانهء مقالات يک هفتهء گذشته:
شماره 697 ـ چهار شنبه 13 آبان 1388 ـ 4 نوامبر 2009
شعار ساختار شکن حتماً، شعار عکس العملی هرگز!
جمهوري ايراني همان جمهوري اسلامي است
سبزی مورد نظر دوستان سرخی می زند
موسوی تنها ضامن «تغيير» در عين «تداوم» است عبدالله شهبازی
شماره 696 ـ سه شنبه 12 آبان 1388 ـ 3 نوامبر 2009
چگونه با «فتنهء سبز» روبرو می شويم؟
موسوی و کروبی هم جمهوری ايرانی نمی خواهند
مریم بهروزی
محاکمه میرحسین موسوی ، مهم ترین کار بر زمین مانده مملکت!
مارماهی ها در نمايشگاه مطبوعات سايت عصر ايران
شماره 695 ـ دو شنبه 11 آبان 1388 ـ 2 نوامبر 2009
جنبش سبز علوی در برابر جنبش سبز اعتراضی
اهميت فرهنگی ِ توجه به ايران باستان بخش 23 برنامهء يک ساعتهء راديو تلويزيونی «جستاری در فرهنگ شناسی»
وبلاگی برای ثبت خاطرات دههء شصت
آیت الله های بر باد رفته و دلبرم دلبر!
دوشنبه ها: مکتوبات فدوی فرمايشات بيضوی و برائت از مشرکين
ساختن آينده از طريق مهرورزى امكان پذير است از شطحيات مولانا محمود احمدى نژاد
سخنان آيت الله خامنه ای در 1364 در مورد آيت الله منتظری
سخنان آيت االه منتظری در 1388 در مورد آيت الله خامنه ای>>>>
شماره 694 ـ يک شنبه 10 آبان 1388 ـ 1 نوامبر 2009
هجوم سکولاریسم و پدیدهء دختر کلهر
چهار دلیل محکم برای اثبات اينکه اینها رفتنی هستند
شماره 693 ـ شنبه 9 آبان 1388 ـ 31 اکتبر 2009
آقای کدیور! حجاب از خود برگیرید!
حمايت شورای همبستگی از تظاهرات 13 آبان
ما باید از اقدامات امام رضا در مواجهه با تهاجم فرهنگی درس بگیريم
|
================ ================ ================ ================ ================
پيوند به نسخهء رايگان اينترنتی>>>> ================ ================ ================ ================ ================ ================ =========== =========== =========== ============= کميته بين المللی نجات پاسارگاد =========== =========== =========== =========== ============= ========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== ============= =========== ============= ============= ============ =========== =========== ========== ============= =========== =========== =========== ============ =========== =========== =========== =========== =========== ===========
مخالفان خود را بشناسيم دولت نهم روند بسيار خطرناک غربزدگی و گرايش های سکولاريستی را که متأسفانه در حال نفوذ در بدنه مديريتی کشور بود، سد کرده است. ======
سکولارها در ایران جایگاهی ندارند! حضور پر شور ملت ایران در بيست و دوم بهمن عامل شکست کامل سکولارها در کشور است. ======
اسلام با فرهنگ لائيك و بى دينى مخالف است. دشمنان با استفاده از ترويج فرهنگ لائيك درصدند تا زنان را از خط عفاف و حجاب و كرامت منحرف كرده و سنت هاى اصيل اسلامى را از بين ببرند. ====== آيتالله مکارم شيرازی
نقش تلويزيون در ايجاد تحولات سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي بسيار مهم است. هر چند که در ساليان اخير برنامههاي ديني و مذهبي در تلويزيون گسترش يافته ولي کساني در آنجا لانه کردهاند تلويزيون را به سوي سکولاريسم سوق مي دهند». ======
====== ====== |
© 2009 ـ New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |