|
||||||
پيوندها | مطالب شمارهء قبل | سال چهارم ـ شماره 974 ـ دوشنبه 9 اسفند 1389 ـ 28 فوريه 2011 | ||||
پيوند به نسخهء رايگان اينترنتی>>>>
=========== =========== نژادپرستی و تبعيض (حاوی پيوندها) =========== ============= ========== ========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== ============= =========== ============= ============= ============= ============ =========== ============= ============= =========== =========== =========== ============ =========== =========== =========== =========== =========== ===========
|
گردانندهء محترم سايت ايران ليبرال. با درود به ایران و تمام ایرانیان آزاداندیش. نوشتهء بسیار سخیف «هپلی» را در خصوص سکولارهای سبز و آقای نوری علا خواندم. بنده قبلاً در خصوص یکی از نوشته های جدی جناب کامران چندین ایمیل به یکی از مسئولین سایت لیبرال دمکرات نوشته ام که در آن هم، در کنار جویا شدن دلایل خصومت این سایت، به مسائل دیگری اشاره کرده ام که هرگز جوابی در خور در یافت نکرده ام...
اين دشمنی از کجا سرچشمه می گيرد؟ اخيراً سايت ايران ليبرال، متعلق به تشکل سياسی آفريده شده به دست زنده ياد دکتر شاپور بختيار، يعنی «نهضت مقاومت ملی» ايران، که موضع خود را چنين بيان می کند: «ایران لیبرال خانهء آن گروه از پیروان مصدق است که خواستار براندازی نظام سیاسی موجود ایران هستند و جایگزینی آن با نظامی دمکراتیک و لیبرال و لائیک»، و همواره هم مورد احترام گردانندگان سکولاريسم نو و شبکه سکولارهای سبز ايران بوده است، حملاتی غيردوستانه و ناجوانمردانه را به اين تشکل و شخص اسماعيل نوری علا آغاز کرده است >>>
>>>
چاپ واشنگتن (فايل پی.دی.اف)>>>
20 بهمن 1389 مذاکرات هيئت اعزامی شورای هماهنگی شبکه با شخصيت های سياسی در زمينهء فراهم کردن مقدمات تشکيل کنگرهء ملی ايرانيان آغاز شد تفصيل اين خبر بزودی منتشر خواهد شد
شبکهء جهانی سکولارهای سبز ایران
گزارش انتخابات داخلی شورای هماهنگی شبکهء سکولارهای سبز>>>
اسماعيل نوری علا سکولار سبز چه کسی است؟
ويدئو، فايل کوچک صدا
مراحل نظری وعملی آلترناتيوسازی (ويدئو)
انقلاب زمزمه یا زمزمهء انقلاب؛ رژیم قادر نیست که از بحران های موجود رهایی پیدا کند اما بدون داشتن شناخت مناسب از آنچه در حال وقوع است و دریافت شیوه مناسب و نوین برای مبارزه، امید بستن به پیروزی چندان خردمندانه بنظر نمی رسد. نظام حاکم برایران با سی سال تجربه در سرکوب و ایجاد ابزارهای سرکوب مضاعف از توسل به هیچ شیوه رذیلانه ای برای ادامه حیات خود چشم پوشی نخواهد کرد. >>>
اتفاقات شگرف تونس و آنچه که اینک در مصر می گذرد چند هفته ای است که چشمان جهانیان را خیره کرده است. در روزهای نخست بسیاری از نگاه ها با تردید و از روی کنجکاوی روند شتابان حوادث را دنبال می کرد، ولی خیلی زود احساس همدلی با مردم آن منطقه، همه گیر شد. اگر چه بسیاری از فعالان و تحلیل گران سیاسی در ابتدا تردید داشتند این رویدادها را در قالب بخشی از روند عام انقلاب های سیاسی ارزیابی کنند و هنوز هم بخشی از این تردیدها با دلایل موجهی به قوه خود باقی است، اما وجه مسلم آن است که این حوادث امیدهای زیادی را به تغییر «وضع موجود» برانگیخته است؛ امیدهایی نه تنها در میان فرودستان کشورهای عرب و بخش هایی از خاورمیانه، بلکه حتی در میان مردم بخش های به ظاهر «برخوردار» یا آن حوزه های جغرافیای سیاسی که به «دنیای آزاد» موسومند.>>>
از دکتر محمود مرادخانی (تهرانی)، جناب آقای عبدالکريم سروش. بسيار مسرورم که بالاخره شما و امثال شما به ماهيت خبيث سردمداران رژيم جمهوری اسلامی واقف آمديد. نامه اخير شما را خواندم. چه خوب که پس از انتظارها، خواست ما بر شديد الحن شدن نوشتههای شما تا مقداری برآورده شد.
گردانندهء محترم سايت ايران ليبرال. با درود به ایران و تمام ایرانیان آزاداندیش. نوشتهء بسیار سخیف «هپلی» را در خصوص سکولارهای سبز و آقای نوری علا خواندم. بنده قبلاً در خصوص یکی از نوشته های جدی جناب کامران چندین ایمیل به یکی از مسئولین سایت لیبرال دمکرات نوشته ام که در آن هم، در کنار جویا شدن دلایل خصومت این سایت، به مسائل دیگری اشاره کرده ام که هرگز جوابی در خور در یافت نکرده ام...
تقاضای کمک حسن داعی از مردم(پيام ويدئوئی)>>>
|
اخبار پينوکيوئی به نوشتۀ خبرگزاری ايرنا، محمود احمدی نژاد، روز چهارشنبه در پايان جلسه هيات دولت، در باره تحولات اخير منطقه، گفت: "به سران اين کشورها اکيداً توصيه میکنم که اجازه دهند مردم کشورهايشان حرف خود را بزنند و تابع نظر ملتها باشند". وی افزود: "چگونه ممکن است حاکم يک کشور، مردم خود را به رگبار مسلسل، توپ و تانک ببندد و آنها را بکشد و بعد اعلام کند که هرکس حرفی بزند، او را خواهد کشت؟"... احمدینژاد با اظهار تعجب از رفتار بد حکومت ليبی در قبال مردمش، گفت: "همه بايد به خواست مردم خود تن دهند و در غير اين صورت نتيجه شان از قبل مشخص است". وی تأکيد کرد که "مقاومت در برابر خواستهء ملتها نتيجهای نخواهد داشت" و سپس به مسئولان کشورها توصيه کرد که "با مردم همراهی و گفتوگو کنند و حرفهای آنان را بشنوند". احمدینژاد گفت: "چرا بايد اينقدر بد عمل کنند که مردم خواستار انجام اصلاحات شوند و عليه حکومت قيام کنند؟"
رنجنامه فرزندان موسوی و رهنورد سايت کلمه: فرزندان میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، از رهبران جنبش اعتراضی سبز، در نامه ای شرح درد و رنجی را که در این دو هفته بی خبری از پدر و مادر بر آنها رفته، روایت کرده اند. آنها در نامه خود توضیح داده اند که آخرین تماس با پدر و مارشان مربوط به غروب 25 بهمن ماه بوده است و از آن روز بارها و بارها به کوچه اختر که خانه پدری شان در آن واقع است رفته اند و جویای سلامت پدر و مادر خود شده اند اما جز توهین، پرخاشگری، فحاشی و یا بی اعتنایی ندیده اند. >>>
خارج کشور، پايگاه اصلی سکولارها است انتقال فعاليت های سياسی اصلاح طلبان مذهبی وابسته به «راه سبز اميد» به سرزمين های فرا مرز، مهمترين معنائی که می تواند داشته باشد پی بردن آنان به صحت اين سخن سکولارهای سبز خارج کشور است که «با انسداد کامل فضای سياسی داخل کشور وظيفهء سخنگوئی جنبش به خارج منتقل شده است». اين اصلاح طلبان، در واقع، هوشيارانه آمده اند تا به اجرائی کردن تئوری هائی بپردازند که در دو سه سال اخير از جانب سکولارهای خارج کشور مطرح شده اند و، طبيعی است که، در مقابله با صاحبان اصلی فکر، هدف کوشش شان هم آن باشد که اول آنها را بی اعتبار سازند تا سپس خود به «آلترناتيو سازی مذهبی» مطلوب خويش دست بزنند.>>> برنامهء ويدئوئی>>>
متن بازبينی شدهء «منشور جنبش سبز»، که دو روز پيش ــ سوم اسفند 1389 ــ در سايت «کلمه» منتشر شد، نسبت به نسخهء پيشين آن حاکی از فهم درست تری از چند صدايی بودن جنبش دموکراتيک حقوق مدنی و سياسی مردم است اما هنوز روحيهء محافظه کاری به تمامی از آن رخت برنبسته است، با زبانی انشاوار و مملو از جمله های طولاني ِ دوپهلو و صفت های زائد نوشته شده، و در مجموع هنوز ديدگاههای جناح مذهبی و اصلاح طلبان محافظه کار ِ درون جنبش سبز را نمايندگی می کند. >>>
برقراری آزادی و برابری از اهداف انکارناپذیر انقلاب اسلامی مردم ایران در سال 1357 است. پوشیده نیست که جنبش سبز نیز بر ضرورت دستیابی به آن اهداف والا تأکید دارد. نفی هرگونه انحصارطلبی فکری، رسانه ای و سیاسی و نیز مبارزه با حذف فیزیکی هر اندیشه و دیدگاه در سرلوحهء اهداف جنبش سبز قرار دارد. ضروری است در این جهت، برای رهایی مردم از هرگونه سلطهء سیاسی (استبداد، یکه سالاری و انحصارطلبی)، سلطهء اجتماعی (تبعیض و نابرابری های اجتماعی) و سلطهء فرهنگی (وابستگی و تقید فکری) تلاش شود. بر همین اساس جنبش سبز بر حمایت از حقوق زنان، نفی هرگونه تبعیض جنسیتی و احترام به حقوق اقوام و مذاهب مختلف ایرانی تأکید ویژه دارد. >>>
جلوه های گوناگون دروغ دولت نامشروع کودتا چنان بر پیر و جوان، زن و مرد، روستایی و شهرنشین، کارگر و کشاورز، دانشجو و طلبه، استاد دانشگاه و عالم دینی و حتی بخش قابل توجهی از نظامیان، آشکار شده که بسیاری از افراد کم اطلاع که تا دیروز نسبت به ماهیت غیردینی و غیراخلاقی دولت در شک و تردید بودند، از همراهی و همسازی با آن سرباز می زنند. >>>
در سه دهه گذشته همواره مجهولی به نام «خواست مردم» در معادلات سیاسی وجود داشته است. ولی در یک محاسبه ساده، اگر جنبش به راه افتاده در کشورهای عربی برای آزادی و دموکراسی است، پس خواست مردم ایران که برای پشتیبانی از اعراب به خیابان آمدهاند، نمیتواند درجا زدن در جمهوری اسلامی و «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» یک دیکتاتوری دینی باشد! با این همه همین روزها آن بزنگاه تاریخی است که دمکراتهای ایران باید التزام عملی خود را به حقوق بشر، با دفاع از امنیت جانی و سیاسی آقایان موسوی و کروبی ثابت کنند. >>>
دیکتاتورها، که حاکمیت خود را برپایه های برقراری فضای اختناق و ارعاب استوار می کنند، و در نهایت خود نیز گروگان دستگاه اطلاعات و امنیتی ساخته و پرداخته خویش می شوند، از داشتن گوش شنوا برای این گفته خردمندانه نلسون ماندلا باز می مانند که: «خشونت حکومت، تنها می تواند یک نتیجه در بر داشته باشد و آن به بار آوردن خشونت متقابل است... حکومت با توسّل مستمر به زور، خشونت متقابل را در کشور و در میان مردم رواج خواهد داد تا – چنانچه هیچ طلیعه ای از برسر عقل آمدن حکومت احساس نشود – سرانجام درگیری میان دو طرف با توسّل به خشونت و زور پایان پذیرد». >>>
|
آقایان سروش و گنجی و دوستان همراه و همفکرشان با آن که مدعی «تحول» و «تغییر» در اندیشه و باورهای گذشتهء خود هستند، با آن که هر کدام سالهاست که در کشورهای آزاد و پیشرفته دنیا زندگی میکنند، و با آن که از قول دهها فیلسوف و متفکر و جامعهشناس بینالمللی مسایل جاری مملکت را تفسیر و تبیین میکنند، هنوز و اکنون نیز، که سی و دو سال از برپایی یک چنین حکومت ستمگر، ننگین، فاجعهآمیز و سراسر جهل و جنون میگذرد، بین «خودشان» و «دیگران» خط قرمز میکشند و مخالفت و دعوای «خودشان» با رژیم اسلامی را متفاوت از مخالفت و دعوای «دیگران» با آن مینمایند و همچنان اصرار میورزند که مشکل رژیم اسلامی در «سلطانی بودن» و «فقیه سالاری» آن است و به محض این که کلک «رهبر معظم» و «ولی فقیه عالیقدر» کنده شود، همین بساط چیده (و اکنون بر هم ریخته) را میتوان نظم و ترتیب داد و جمهوری مبتنی بر «شریعت نو شده» اسلام را، با مدد گرفتن از «دموکراسی اسلامی»، بازسازی کرد!>>>
گذار از جمهوری اسلامی و جدایی دین و دولت از دیدگاه مدیریت اجتماعی و مدیریت کلان در تاریخ ایران دخالت دین در دولت و دولت در دین و عدم جدایی این دو از هم، بویژه در یکصد سال اخیر، یعنی از انقلاب مشروطیت به این سو، صدمات سهمگین و غیر قابل جبرانی به حقوق مردم ایران وارد آورده است. وانگهی در سی سال اخیر که حاکمیت دین و مذهب شیعه بر ایران فرمان می راند، رژیم جمهوریِ اسلامی به معنای واقعی کلمه تسمه از گرده ملت ما کشیده است. امروز بیش از هر زمان دیگر ضرورت دارد که نه تنها تمامی مردم بطور یک صدا خواستار جدائی دین و دولت شوند و برای استقرار آن مسأعدت کنند، بلکه همینطور باید در امر ایجاد روابط و ضوابط لازم برای لأیسیته (سکولاريسم) که مقوله ای فرا تر از مفهوم جدایی دین و دولت است غافل نمانند و کوشش برای بدست آوردن آن را در سر لوحه مبارزات خود قرار دهند.>>>
اجرای بی کم و کاست قانون اساسی، به دموکراسی نخواهد انجامید نامه سرگشاده به ميرحسين موسوی و مهدی کروبی شما در آن ویرایش نخست چنین ارزریابی کرده بودید که هرآینه زمامداران جمهوری اسلامی به اجرای بی کم و کاست (بی تنازل) قانون اساسی تن در دهند و یا رفتار چیره در دوران ده سالهء نخست انقلاب را در پیش گیرند، راه برای دستیابی به دموکراسی و حقوق بشر در ایران هموار خواهد گردید. ما با این امید خواندن «ویراست دوم» را آغاز کردیم که شما با ارزیابی از یک سال و هشت ماه گذشته، اینک از آن داوری عبور کرده و چشم انداز دیگری را به رهروان جنبش سبز بشارت دهید. شوربختا که خواندن «ویراست دوم»، آب سردی بود بر امید ما و بی گمان بر امید بسیاری دیگر از ایرانیانی که با دست خالی، و از جمله در پاسخ به دعوت شما، در روزهای گذشته به خیابان ها بازگشتند و خواهان رفتن آقای سید علی خامنه ای و برچیدن نظام ولایت فقیه شدند.>>> فرض محالی که محال نيست! بی آن که از کیسه خلیفه ببخشم، کاری به این امر ندارم که این آقایان و یارانشان، سی سال، بخشی از رژیم اسلامی بودند و آنقدر محبوب نظام، که به مقام نامزدی ریاست جمهوری نیز رسیدند. با مقایسه آنان با شخصیت های مؤثری مثلن آکینو در فلیپین، که با رژیم دیکتاتوری مارکوس همکاری می کرد، و سرانجام عامل اصلی براندازی و فروپاشی رژیم او شد، خودم را در پذیرفتنشان به عنوان کسانی که پس از انحلال رژیم اسلامی، می توانند خود را کاندیدای ریاست جمهوری کنند، قانع می کنم. اما مشکل من ( و فکر می کنم مشکل کسانی که نمی توانند از آنان حمایت کنند) با مواضع سیاسی این آقایان است.>>>
قابل درك است كه ايراني هاي بسياري از جمهوري اسلامي متنفرند؛ به سربازان پياده و سواره ي امروز يا ديروزش اعتماد ندارند؛ از قانون اساسي آن بيزارند و رد پاي بسياري از فجايع ديروز و امروز را در بندهاي مختلف اين ميراث نامبارك مي بينند؛ قابل درك است كه انبوهي از ايرانيان، قانون را در اين زندان بزرگ، توري مي دانند كه براي شكار شهربندان پهن شده است و از اين رو تغيير قانون اساسي را از الويت هاي هرگونه تغيير معناداري در اين رژيم مي دانند؛ حتا قابل درك است كه بسياري از ايراني ها عطاي اسلام را به لقايش بخشيده اند و دسته دسته از اسلام – يا دست كم از اسلام جمهوري اسلامي – كوچيده اند؛ با اين وجود بايد بين "امر معقول" و "امر عقلاني" تفاوت گذاشت! >>>
سکولاریزم و زمامداری بازخواست پذیر>>> نشستی با حضور اسماعیل نوری علا، احمد تقوایی و آرام حسامی
دورهی تماميتخواهان به سر رسيده و حال دور، دورِ مصلحت طلبان است. هنوز ما نمیدانيم که مسيری را که آنان پس از ورشکستگی حيثيتی تماميتگرايان در آن پا نهادهاند، بازگشتپذير است يا نه. از همين رو نمیتوان مطمئن بود که رژيمی که احياناً آنان برپا کنند − و در آغاز برپايی آن لابد وعده میدهند که ديگر داستان آن برادران دينی خود را تکرار نخواهند کرد − سرپل تماميتخواهی نخواهد شد. دموکراسی بايستی بتواند از خود دفاع کند. يک شرط آن اين است که راهی قانونی برای تعرض به خود نگشايد. بدين جهت هدف دموکراسیخواهان بايد اين باشد که در قانون اساسی، جدايی نهاد دين و دولت به شکل روشنی تقرير و تثبيت شود. >>>
مشخصات يک حکومت و دولت سکولار (لائيک) ويدئوی يک سخنرانی کوتاه از ابوالحسن بنی صدر شنبه شب بيست و دوم بهمن 1389 نشستی با عنوان "گذار از جمهوری اسلامی و جدایی دین و دولت در ایران" توسط جنبش جمهوری خواهان دمکرات و لائیک ایران در پاریس برگزار شد. در این نشست آقای ابوالحسن بنی صدر، اولین رئیس جمهوری اسلامی ایران، سخنرانی کوتاهی داشت.>>>
کتاب سبز قذافی، تو زرد از آب درآمد در سيستم مورد نظر قذافی، شرکت های کوچک به شکل خصوصی اداره میشد و در مقابل، دولت بر کمپانی های بزرگ نظارت داشت. قذافی در کتاب سبز طوری وانمود کرده که میخواهد دموکراسی واقعی را به مردم معرفی کند، لذا تمام مظاهر دموکراسی امروزی را به باد انتقاد گرفته و می گويد: «رياست جمهوری که به اساس رای گيری پنجاه و يک درصد انتخاب میگردد، ديکتاتوری است، چرا که اين رئيس جمهور را چهل و نه در صد مردم قبول ندارند، پس حاکميت مردم متحقق نمی شود». او شورای ملی و پارلمان را نيز دماغ در نمی آورَد و میگويد با شورای ملی و پارلمان، حاکميت از مردم نشده، بلکه عده ای که به پارلمان راه میيابند، آنرا تصاحب میکنند.>>> میزان، توپولوف است! ـ و پنج قطعهء ديگر... یکی از تخصص های بی چون و چرای برادران، کثرالله امثالهم، طرح مسائل مُستبعد است. در این ارتباط، فدوی نیاز چندانی به ذکر مثال های متعدد ندارد و تورقی کوتاه در رساله های حضرات آیات عظام، از کافی تا خمینی(ل)، شمار مبسوطی از این دست استبعاد را، که حتا در کُرات دیگر نیز رخ نمی دهد، به آسانی بدست داده و فهم خوانندگان را، شدیداً بالا می برد! نمونهء تازه تر اگر بخواهید، فدوی دنده اش نرم، چشم اش کور، مورد زیر را که تازه خیلی هم مجلسی ست (یعنی قابل ذکر یا نقل!- م)، لامحاله تقدیم می کند: «آيت الله العظمي مکارم شيرازي گفت: به گردن داشتن صليب در نماز و غير نماز حرام است!»>>> سروش ِ دولتِ دین بوده ای و توبه گری کنون برو به جدایی ِ دولت و دین کوش سحر ز هاتف غیبش نمی رسد سخنی خوشا وجود ِ پُر از آتش و لب ِ خاموش (بقيه>>>)
سروش لوتر اسلام پروتستانيزه است من می خوام به شما وابسته های سیاسی فراماسونری مارکسیست روسی درجه بدم ، اما نمیشه ، یک روز اخبار روز از همه حرامزاده تر میشه ، روز دیگه خودنویس ، روز بعد زمانه روز بعد ..... حالا یک «ممبینی ِ» اتحاد جمهوری خواه پوتینیست استالینیست پیدا شده به همهء شما « سبزها@جیمیل دات کام» سور زده در کلکی. این بابا که دیده قذافی بد جوری گیر افتاده، کاسترو پیر کفتار ریده به الک از ترس کون گهی اشتراکی ش از قذافی حمایت کرده، مش چاوز هم گفته در لیبی جنگ داخلیه ( بین قذافی و مزدورانی که از کوبا و صربستان و ونزوئلا میاره و ملت بد بخت اسیر )، اورتگای قهرمان حقوق بشر فدایی ها (خاک بر سر هودار جمهوری اسلامی) هم از قذافی حمایت کرده ، روسیه به ایران گفته اورانیوم را بکش بیرون که خیلی اوضاع قذافی خیطه، آمده از دست بالا، خیلی بالا، یقهء دکتر سروش را گرفته! ها ها ها؟ کاسترو + قذافی + چاوز + پوتین + توده ای ها + فدائی ها + نوری علا و بچه مرشد هاش = عبدالکریم سروش؟ بابا اين سروش یک بار حال طبری را گرفت، شما چقدر عقده دارین؟ درد شما با این چیز ها درمون نمیشه. دیکتاتور ها باید بروند؛ چه روسی، چه آمریکایی چه اسلامی. دین اما می ماند، دینی که در حکومت نباشد. بله، سروش لوتر اسلام پروتستانيزه است و اسلام واقعی را زنده نگه خواهد داشت. مثل ترکیه. شما از اندیشهء او در هراسید. وگرنه چرا به افکار و حرف های موسوی و مطهری و رفسنجانی و علی لاریجانی و ولایت فقیه سبز قذافی و .... حساسیت ندارید؟
|
|||
© 2007 ـ New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |