اخلاق
سیاسی
پرویز دستمالچی
وظیفهء
«سیاست» سازماندهی و تنظیم امور واحدهای اجتماعی است تا همه بتوانند، با
حقوقی یکسان، در کنار
هم
زندگی کنند. اگر زمانی برتری خواهی یک گروه دینی- مذهبی یا…، در
شرایطی که در
ارتباط با دیگران نبود، ممکن بود (زیرا همه کم و بیش دارای یک مرام و مذهب
بودند و چیز دیگری نمی شناختند) امروز این امر دیگر
ممکن نیست. زیرا رشد جمعیت، تمرکز درشهرها و کوچک شدن دنیا از راه ارتباطات
و رسانههای گروهی و… هزاران"حقیقت" را در
کنار و در برابر
هم
نهاده است. اگر قرار باشد هرگروهی برای تحقق "حقیقت"
مورد نظرش "جهاد" کند، در آن
صورت جنگ همه با همه است و پیروز نه "حقیقت"، که نیروی "قوی" تر خواهد بود.◄
حلقهء مفقودهء اپوزیسیون
حسن بهگر
وقتی
مجاهدین به استخدام صدام در می آیند و در داخل شهرهای ایران بمب می گذارند
چه کسی ادعای وطن پرستی آنها را می پذیرد؟ وقتی رضاپهلوی کودتای بيست و
هشتم مرداد را افسانه می شمرد چه کسی مستقل بودن و دموکرات بودن او را باور
می کند؟ وقتی گروه های هوادار عدالت اجتماعی اول از همه به تجزیه و پاره
پاره شدن ایران می اندیشند چه کسی به آنها اعتماد می کند؟ وقتی سازمان و
نیروهای سیاسی از خود انتقاد نمی کنند و از گذشتهء خود انتقاد نمی نمایند و
انتخابات دموکراتیک در میان خود ندارند نمی توانند جایی در دایرهء اعتماد
مردم داشته باشند، حالا هی بگویند که سکولار و دمکراتیم.◄
سرمایه
ملی چیست و کیست؟
مهدی ذوالفقاری
پرسش این
است که آقای رضا پهلوی کدامین حرکتی در نشان دادن اینکه ایشان "بهترین های
تاریخ و فرهنگ ما باشد" را به جهانیان شناسانده است؟ اگر مقصود شما از
"تمام جهان" پیرمردها و پیرزنانی که در خانه های خود مشغول تماشای سریال
های تلویزیونی و داستان های پادشاهان قدیمی را نگاه می کنند که باز هم آدرس
غلط به مردم می دهید و ما را گمراه می فرمایید، وگرنه چگونه پادشاهان پهلوی
معرف فرهنگ ما هستند؟ معرف فرهنگ ما، حکیم عمر خیام، ابن سینا، حافظ، سعدی،
و فردوسی، ستارخان، باقرخان، دهخدا، صوراسرافیل و دکتر محمد مصدق می باشند
که برای نشان دادن به جهانیان مشتی هستند نمونهء خروار، نه رضا شاه و
محمدرضا شاه بی سواد و مستبد، فرهنگ کش و کشنده شعرا و نویسندگان ایران.◄
براستی بايد
کدام نیمهء
لیوان را دید؟
(در تقدیر از دکتر مجید مشیدی)
مهدی رضایی- تازیک
در چند سالهء
اخیر، در جامعه ایرانیان برون مرز شاهد تابوشکنی های فرهنگی بوده ام. دیده
ام که مردممان چه گونه از
يک
جامعه شناس، زنده یاد مهرداد مشایخی، قبل از مرگ
اش
تقدیر کرده اند؛ و یا دیده ام که چگونه از بهروز وثوقی؛ او که،
به عقیدهء عده ایی از هنرمندان،
اسطوره سینمای قبل از انقلاب است، تقدیر به عمل آمده. (بهروز وثوقی
خوشبختانه زنده است.) خلاصه،
عده ای از ایرانیان از سنت "مرده پرستی" گذشته اند و به این نتیجه رسیده
اند که
لازم است از "سرمایه های ملی" تا زمانی که در قید حیات هستند م تقدیر کرد. به
این دلیل من تصمیم گرفته ام که از شخصی که الفبای سیاست را به من آموخته
است و تاثیرش به روی من موجب شده
تا کینه ام را نسبت به حکومت اسلامی هر روز صیقل بزنم، قدر دانی کنم.◄
تکذيب فدوی و اکاذيب
ديگر...
حمیدرضا رحیمی
این روزها
چیزهائی از فدوی نقل می شود، که روح اش هم از آنها خبردار نیست و البته در
حاشیه هم حیرت می کند که ناقلان اخبار و راوایان آثار و طوطیان شکرشکن
شیرین گفتار، چرا ملاحظهء روحیات وی را نمی کنند و او را در شرایطی قرار
می دهند که چندان هم مطلوب نیست و ممکن است که همهء جای او را با شاخ گاو،
ُمدّ ظله العالی، در بیاندازند! باری - فدوی دیدگاه هایش را پیرامون
منطقهء شگفت انگیز و امام (ل) آفرين و پیامبر(ص)خیز خاور میانه پیش ازاین
ابراز کرده و دیگر مکرر نمی کند؛ لکن درب دیزی اسلامی باز است، حیای گربهء
اسلامی، که همان گربهء مرتضاعلی(ع) باشد، چه می شود؟ به مطلب زیر که
بوسيلهء خبرگزاری وابستهء فارس از قول «فدوی» نقل شده و در آن يک عنوان
«سردار» را نيز به نام حقير افزوده اند، نگاه کنید تا به عرض او برسید...◄
|