نوروزتان خجسته باد؛
به نام انسانیت، آزادی، استقلال، عدالت و حقوقمداری
«همبستگی
ملی جمهوریخواهان ایران»
در فرهنگ کهن ما، نوروز بر اساس دو اصل بنیادی و جهانشمول جوامع بشری
آفریده شد، یکی وحدت قومی و دیگری قیام طبیعت و مردم علیه تاریکی و سرما و
اهریمن ستم و استبداد. این دو اصل در طول تاریخ همواره راهنمای اقوام
ایرانی بوده است. امروز که میهن ما ایران و مردم ستمدیده ی آن زیر سيطرهء
استبداد مذهبى و احکام ستمگرانهء
ولایت فقیه، و سوء استفاده قدرت های بزرگ از شرائط نا بسامان موجود، یکی
از بدترین دوران زندگی خود را میگذراند بکارگیری این دو اصل، یعنی کوشش در
فراهم آوردن وحدت ملی و مبارزه بیامان علیه استبداد و تبعیض بیش از پیش در
سرلوحهء
فعالیتهای "همبستگی ملی جمهوریخواهان ایران" قرار می گیرد.◄
درسی از نوروز
اسماعيل نوری علا
دعای آغاز
سال ما ايرانی ها چيست؟ وقت «تحويل» که می شود از هر راديو و تلويزيونی اين
ناله بلند می شود که: «ای دگرگون سازندهء قلب ها و ديده ها، ای تغيير
دهندهء حالات و چگونگی ها، حال ما را به بهترين حال مبدل ساز!» و اين يعنی
ما اراده ای در آغاز کردن کاری نداريم و تنها آن موجود نامرئی که زمين و
زمان و ما را می گرداند و می تواند احوال ما را بد تر و خوب تر کند است که
بايد مورد خطاب ما باشد و التماس اش کنيم که حال ما را خوش بگرداند!
اينگونه است که برای ما تشيع زدگان، در حقيقت اصلاً «آغاز»ی وجود ندارد چرا
که همهء زندگی ما بسا پيش از لحظهء اکنونی شروع شده و آينده مان نيز در
همان گذشته معين گشته است. و اين يعنی که ما محکومان ِ «سر نوشت» يا
«پيشانی نوشت» خويشيم.◄
برای شنيدن و دانلود
فايل صوتی
با صدای سعيد بهبهبانی
◄
توکای
سیاه و خروس سحری
در
بيشه زار
شکيبای
شبکهء سکولارهای سبز
محسن ذاکری
می
خواهم در مناسبت با ایام نوروزی قدری از شبکه ای که در آن عضو هستم برایتان
بنویسم. از بزرگان و عزیزان و هموندانی بنویسم که در این دو سال و اندی "
افتخار" داشته ام و، عمری باشد، داشته باشم تا در کنارشان بیاموزم. می
خواهم از این بنویسم که به ورطهء امید و ناامیدی، انتظار و حسرت، غلطیدن چه
بر روح و روان انسان می نشاند. اما این وسط، چرا من؟ من مگر سر پیازم و یا
ته پیاز! راست می گوید اين پرسندهء بی نشان، اما من یک تفاوت با بسیاری از
فعالین شبکه دارم که همین تفاوت می تواند با بسیاری هم وجه مشترک باشد. من
تا به امروز به جز رضا حسین بر، مهدی حاذق اعظم، آرام حسامی و یار جدا گشته
از شبکه فرحناز عمادی هیچ کس دیگری را رو در رو ندیده ام. شاید هم نبینم.
در فنلاند هستم و اگر قسمت شود می خواهم امسال تابستان لذت دیدار با چند از
فعالین در اسکاندیناوی را بخود بدهم.
◄
سيد خندان و آخوند شيک پوش: برگ بازندهء اصلاح طلبی؟
سران
«النهضه»ی تونس وقتی ديدند در چارچوب دولت وقت نمیتوانند به جايی
برسند يا مهاجرت کردند يا کنار نشستند تا روزی که دولت سقوط کند و
آنها بتوانند در انتخابات پيروز شوند. اين امر حدود 15 سال طول
کشيد. کنار نشستن ضرورتاً به معنای خواست بازگشت با حملهء نظامی و
سوريهای شدن شرايط سياسی نيست، چنان که برخی از اصلاحطلبان ضد
امپرياليست میگويند. چرا مخالفان ولايت فقيه يا مخالفان خامنهای
چنين صبری را از خود نشان نمیدهند؟ بديل يک حکومت بودن و خواست
برکناری آن از طريق انتخابات آزاد ضرورتاً به معنای مشارکت در
فرايندهای سياسی موجود نيست. اين طور نيست که اگر يک دسته و گروه
با انديشههای خاصی دورهای کنار بنشينند و انتقاد کنند مردم آنها
را فراموش کنند. اما ترس از فراموشی در ميان اصلاح طلبان مذهبی در
ايران باعث اقدام به خودکشی آنها می شود.◄
میر
حسین موسوی؛ صادق اما ارتجاعی
(نقدی بر مقالهء آقای کشتگر)
مهدی رضایی- تازیک
غم،
به قول شاعر،
به وسعت یک دریا در دل انسان می نشیند مادامی که آقای کشتگر می
گوید: «حصر او [میر حسین موسوی]
نه با حصر آيت اله منتظری بلکه اگر قرار بر مقايسه باشد بايد با
حصر دکتر مصدق مقايسه کرد. چرا که اين هر دو صرفنظر از تفاوت های
عقيدتی و پيشينهء سياسی آنها (که مصدق را به عنوان يک رهبر سکولار و دموکرات
ملی و يک چهرهء بين المللی از موسوی متمايز می کند)، بخاطر آن که رأی
اکثريت مردم را داشتند و بر مواضع خود در برابر ديکتاتور ايستادند
به حصر محکوم شدند!»
چقدر
دلم به حال پیر مرد مصدق می
سوزد!..◄
|