سرازير شدن پول نفت به عريان شدن استبداد و بي عدالتى هاى جامعه در وسبح ترين
ابعاد خود انجاميد و، متأسفانه،
اين امر باعث شد که، بجای درک ابعاد دهشتناک عقب ماندگي سيستم اجنماعى، خود
«پيشرفت» مقصر دانسته شود. خود بخود، مدرنبزاسبون در انظار مردم نبز هر چه
ببشتر بمثابه مسئول اصلیبى
عدالتي هاى جامعه
جلوه گر شد. باور نکردني است کهحتى
پاره اي انديشه ورزان روشفکر ايران نيز از نظر فکري ضديت
با سلطنت را مترادف ضديت با پيشرفت تصور مي کردند.
اگر در حوزه نظری بدنبال چیستی دموکراسی باشیم و این چیستی را به
صورت یک بسته کالایی در نظر بگیریم که از سوی نخبگان (عرضه کنندگان)
به عامه مردم (تقاضا کنندگان) عرضه می شود در حقیقت قادر خواهیم بود
که در این حیطه، بازاری را برای دموکراسی تعریف کنیم که ضمانت وجود
این بسته به دوام این بازار است. بازاری که می تواند به شکل کتاب،
روزنامه و رسانه های ارتباطی مختلف بروز یابد. در حقیقت در چنین
جامعه ای مابین مردم و نخبگان بازارهایی تشکیل می شود که کالای مورد
مبادله یک بسته فکری در مورد چیستی دموکراسی است.
«خردستيزی»، به
عنوان اصلی ترين تعيين کننده در روانشناسی و فرهنگ عمومی جامعهء
ايرانی، همواره آثار مخرب خود را داشته و با تکيه بر عواملی چون
اصالت بخشی به ناخودآگاه و انگيزش منطقی، مانع پيگيری منطقی و تحليل
پديده های نظری و فلسفی بوده. نشانه های اين خرد ستيزی را در دخالت
مداوم عناصر متافيزيکی (از قبل تقدير و معجزه) و عوامل برانگيزانندهء
ناخودآگاه (مثل الکوهای طبقاتی و جغرافيائی از يکسو، و الگوهای
اجباری خارج از سير نمايشی فيلم ـ مثل ايثار يا انتقام، از سوی ديگر)
به شکلی گسترده و آشکار می بينيم.
دوست می داشتم، منی
که روزگاری چپ اندر قیچی بوده ام، و اکنون ایران، ملیت ایرانی، هویت ایرانی،
ایرانشهری، حقوق بشر، آزادی، دموکراسی، سکولاریسم و لائیسیته روان و اندیشه ام
را آکنده اند، می توانستم بی شرمزدگی سر بالا کنم و بگویم «با آن که سلطنت طلب
نیستم، اما از این شاهزادهء شجاع و ایران دوست پشتیبانی می کنم و هرچه دارم ـ
از جمله جانم ـ را در راه آرمان ایرانی آزاد و آباد و دموکراتیک می گذارم.»
…اما به من بگوئید این شاهزادهء خیالی من
کجاست؟!
شماره
113 ـ يکشنبه 11 فروردين 1387 ـ
30 مارس 2008
جبههء حقير مبارزه
با «تهاجم فرهنگی»، روی پشت بام
ها...
من تصور میکنم که مساله ایران به انتخابات آمریکا نکشد. حدوداً 9 تا 10 ماه،
ریاست جمهور کنونی بر سر کار خواهد بود و تا لحظه آخر میتواند تصمیم بگیرد و
انجام بدهد. به ویژه این ریاست جمهوری که خیلی قاطعانه عمل میکند. من تصور
میکنم که چون همین نگرانیها هم در جامعه آمریکا وجود دارد که اگر شخصی مثل
آقای اوباما بیاید ممکن است به ایران آوانس بدهد؛ خود همین دولت کنونی آمریکا
به عقیده من تلاش خواهد کرد که در همین دو سه ماه آینده، مساله ایران را به یک
سرانجام دلخواه برساند.
مرگ تاريخ نويسی که تاريخ را زنده کرد(سه مقاله:
123)
به گزارش خبرگزاری مهر، فریدون آدمیت، پدر تاریخ نگاری ایران و مورخ برجسته
مشروطیت ایران، بعد از تحمل یک دوره بیماری، ساعت 15 ديروز (10 اسفند) در
بیمارستان تهران کلینیک و در سن 87 سالگی درگذشت... به نظر آدمیت، بنیادهای
مدنی غرب، ارزندهترین مظاهر و متعلقات مدنیت انسانی را میسازد و از این رو
باید از آن اقتباس نمود. در پیوند با این مساله، آدمیت كسانی را كه شعار بازگشت
به خویشتن را مطرح میكنند، شدیدا مورد انتقاد قرار داده و تاكید میكند كه
شرق، چیزی جز طاعون «استبداد آسیایی» ندارد و هرچه در قلمروی حكمتٍ سیاسی عقلی
و مترقی است، حاصل اندیشه و تجربه مغرب زمین میباشد.
هر تلاشي براي يکي کردن
حوزه خصوصي و حوزه عمومي به خشونت و از بين رفتن دموکراسي منجر خواهد شد، چون
به محض اينکه آن نهادها و آن تفکري که معتقد به حقيقت مطلق متافيزيک است چه از
طرف سنت و چه از طرف دين و چه از نظر هر نوع تفکر ديگر به محض اينکه به حوزه
سياست و به حوزه عمومي بيايد مي خواهد خودش را غالب کند و چون هميشه حقايق
ديگري است که در مقابل آن ظاهر مي شود، به جنگ و خشونت و قهر و از بين رفتن
دموکراسي منجر مي شود.
مثال بارز (عقب ناندگی) مسئلهء بازگشت
به اسلام و موج جديد اسلامگرائی است. ظرف قريب به هفت سالی که از يازده سپتامبر
می گذرد، اساتيد علوم انسانی ما حتی يک صفحه ارژينال در خصوص پديدهء اسلامگرائی
و خيزش آن در جهان اسلام نتوانسته اند به رشتهء تحرير در آورند. هرچه در اين
حوزه ها بوده کار غربی ها بوده که ما دست و پا شکسته آنها را ترجمه کرده ايم.
البته در عرصهء تحولات سياسی بين المللی و منطقه ما مطالب غير ترجمه ای داشته
ايم اما محتوای آنها حکايتی است. کفتمان غالب در مطالب وطنی که توليد می کنيم
همان نگاه رنگ و رو رفته، ور شکسته و تکراری «دائی جان ناپلئونی» و «توهم
توطئه» است.
سال گذشته چند واقعهء بزرگ در حوزهء فرهنگ داشيم: پاک سازی کتاب خانه های عمومی
که شش ماه پيش از اصفهان شروع شد و به اين ترتيب تصميم دارند که تمام کتابخانه
ها ی عمومی را از کتاب هايی که خودشان به کتابخانه ها داده بودند پاک سازی
کنند. همچنين ايران در زمينه سه هنر داستان، تئاتر وشعر، در دوران جمهوری
اسلامی با بزرگ ترين بحران خود در صد سال گذشته روبه رو بوده است. در داخل کشور
متأسفانه نمی توان به اثری اشاره کرد که با آثار خوب گذشته قابل مقايسه باشد،..
به دليل سانسور گسترده ای است که در اين زمينه وجود دارد.
دولت
های عربی باید قبول کنند که عراق کشوری عربی نمیباشد و ایرانینژادها در آن اکثریت دارند. پس باید از کمک به تروریستهای سنی دست بردارند.
اما
حل اساسی مساله عراق در گرو حل مساله ایران است. تا روزی که رژیم فعلی در ایران
سرکار است در عراق خشونت و تروریسم از سوی گروههای رادیکال شیعه وجود دارد. بهدلیل
ضعف فرهنگی و اقتصادی شدید در شیعیان، روحانیون میان مردم دارای نفوذ بسیاری
هستند. دولت عراق باید بدونتوجه به منافع زودگذر گروهی در رفع این تنگناها
بکوشد.
پديده های «حکومت اسلامی» و «ولايت فقيه» می توانند ساختار سياسی «دولت های
ملی» را به موجودی تبديل کنند با دو سر جدا از هم اما قرار گرفته بر يک بدن، که
در ابتدا هيچ يک با ديگری همخوانی و هماهنگی و همراهی ندارند و در تعارض دائم
بسر می برند؛ و عاقبت هم چاره ای نيست جز اينکه سر خوش خيال تر و بی برنامه تر
مقهور سری شود که مکر و غدعه و دروغ را در شريعت خويش نهادينه کرده است.
فرهنگ سیاسی مجموعهء نگرش ها و ارزش هایی است که به فرایند ها و زنده گی سیاسی
معنا می بخشند. در سه دهه ی گذشته، به رغم فراز و نشیب های بسیار ما شاهد
دگرگونی عمیقی در فرهنگ سیاسی مردم ایران بوده ایم. دیگر گفتمان های اسلام
سیاسی و پوپولیستی و جهان سوم گرایی و بازگشت به خویشتن و سنت گرایی ایده
ئولوژیک و ایده ئولوژی های سنتی خریداری ندارند. مردم دیگر نه از آزادی می
هراسند و نه از فرهنگ و اندیشه ی مدرن بیگانه و گریزانند. دیگر خبری از عصر بی
خبری مردم نیست.
بحث تبعیض بین زنان و مردان در بازار کار از موضوعات جذاب برای جامعه شناسان و
فعالین اجتماعی است که گاهی به مبحث جهانی شدن هم پیوند زده می شود.
من نمی خواهم وارد جزییات بحث بشوم ولی شاید تذکر این نکته مفید باشد که برای
اقتصاد دان ها مسئلهء تبعیض یکی از موضوعات جالب است. تا جایی که من می فهمم می
توان بین دو نوع کاملا متفاوت تبعیض در یک جامعه تمایز
قایل شد، هرچند ظاهر آن ها شبیه هم باشد. این تمایز نظری کمک بسیار مهمی برای
تحلیل
درست مساله در دنیای واقعی است هرچند معمولا رعایت نمی شود...
معنای لغوی آپارتايد
جداسازی است۔ اما نظام مبتنی بر آپارتاید یک جدا سازی صرف نیست. تحت چنین نظامی
یک نژاد، جنس یا یک گروه اجتماعی در مکان ممتاز و برتر قرار میگیرد و سایرین از
حقوق برابر محروم میشوند. همانطور که در آفريقای جنوبی اين جداسازی نتيجه یک
سیاست راسیستی شدید و سرکوبگر بود که بر تبعيض و بي حقوقی عریان نژادی مبتنی
بود، در ایران تحت حاکمیت نظام اسلامی، این جدا سازی بر مبنای جنسیت اعمال
میشود و زنان گروه بی حقوق و محروم را تشکیل میدهند.
شماره
110 ـ پنج شنبه 8 فروردين 1387 ـ
27 مارس 2008
تحويل سال، در کنار آرامگاه
بنياگزار وطن
(عکس از سايت نجات پاسارگاد>>>)
شما امسال را سال نوآوری و شکوفايی اعلام کرديد. ما سال هاست که با نوآوری و
شکوفايی زندگی می کنيم و احتمالا جناب عالی دير خبر شده ايد. مثلا پدر يک
خانواده با نوآوری های بسيار توانسته است دويست و پنجاه هزار تومان درآمد را با
هفتصد هزار تومان هزينه سر به سر کند. نوآوری های مادر خانواده هم در مديريت
اقتصادی منزل کم از پدر خانواده نيست و بيشتر به معجزه شبيه است.
در زمينه ی فرهنگ نيز همگی در حال نوآوری هستيم و اين نوآوری باعث شکوفايی ما
شده است. مثلا طی ۲۵
سال گذشته در حذف و خودسانسوری، به پله های بلند ترقی رسيده ايم.
بسيارند اَنان که شادی را فرزند اَزادی ودموکراسی و امنيت درهمه ی عرصه های
زندگی می دانند ، خواست هائی که در کم ترجائی در جهان وجود دارد، و اگر باشد
وجودی ست ناقص و کج و معوج . ترديدی نيست که ساخت و بافت يک جامعه، گروه و
خانواده بر ذهن اَدمی تاثير گذار است. ساخت استبدادی، به ويژه استبداد دينی و
مجموعه ی ضوابط و امکانات اش قاتلين شادی در جامعه هستند... مذاهب در حکومت
شادی کش ترين نوع حکومت اند.
امام جمعه تبریز گفته است که "شرکت گسترده مردم در انتخابات لبیک به
مقام عظمای ولایت بود"، و استاندار آذربایجانشرقی نیز اعلام کرد که"انتخابات هشتم مجلس شورای اسلامی رفراندوم مشروعیت نظام بود!"از آنجا که استفاده از چنین تعابیری
جزء شعارهای مرسوم بسیاری از مسئولین است، لذا حتی اگر چنین ادعاهائی را هم
مبنای داوری قرار دهیم، در اینصورت مفهوم مخالف استدلال فوق این خواهد شد که
نظام جمهوری اسلامی در میان
53/23
در صد مردم کشور، و
73/26
درصد مردم تهران، و
51/8
درصد مردم آذربایجانشرقی، و
70/8
درصد حوزه
انتخابیه تبریز و حومه... فاقد مشروعیت می باشد!
این لايحه را مجلس هشتم مورد بررسی و رای قرار خواهد داد. با
توجه به ساختار مجلس هشتم احتمال تصویب این لايحه بسیار زیاد
است. در صورت تصویب و قانونی شدن این قانون امنیت جانی
ایرانیان را بیش از پیش در معرض خطر قرار خواهد داد. آزادی
وجدان و عقیده از اصول مهم جامعۀ امروزی جهانی است. پیشنهاد
مجازات اعدام و حد شرعی مرگ برای تغییر عقیده واکنشی است به
اسلام ستیزی مفرط ایرانیان در نتیجه سیاست
های غلط و خشن نظام ایران و سرکوب هرگونه فعالیت فکری و
سیاسی و اجتماعی که رايحۀ اندیشۀ دگراندیشی را بدهد.
شماره
109 ـ چهار شنبه
7 فروردين 1387 ـ
26 مارس 2008
تا ما خود را ايرانی می دانيم، جمشیدی که بدون کاربرد ترس و وحشت و ارهاب و
انذار، و بر پایهء «خرد خندان» و «اصل بزم»، بهشت خردادی را می سازد هنوز در ما
زنده است و تنها لازم است که ديگر باره برانگیخته شود. يعنی، درک مبتنی بر
«خوشی و عيش نقد»، که گرانیگاه سکولاریته است، در فرهنگ ایران و در پیوندِ
«جمشید» با «زن ـ خدای خرداد» بیان می شود و ما که این اندیشه های ژرف فرهنگ
ایران را فراموش کرده ایم، با ژرف بینی و دقت، می توانیم این پیوند با جمشيد را
بازسازی کنیم.
تاريخي نگري
دشمن تعصب است. غور در تاريخ و تبار ايدهها و عقيدهها يعني کشف محدوديتهاي
نظري و عملي آدمي و نيز اثرپذيري و اثرگذاري متقابل عقيده و شرايط تاريخي –
سياسي، اجتماعي و اقتصادي. بنيادگرايان دشمنان تاريخينگري هستند، زيرا عقيده
را موجودي ماوراطبيعي و مجرد و منزه مي پندارند و آن را وراي اثرپذيري از
شرايط انساني و تاريخي ميشمرند. تقابل ميان نگرش الاهياتي و نگرش تاريخي،
رويارويي بنياديني است که در عمل، به دو نظام اجتماعي و سياسي يکسر متفاوتِ
خودکامه يا مداراگر ميانجامد.
در تازه ترين نظرخواهي توسط «بنياد مطالعات اقتصادي و اجتماعي ترکيه»،
۴۵
درصد
از مردم خود را در وهلهء اول «مسلمان» و سپس «ترک» به حساب آورده اند. اين رقمي
است
که از سال
۱۹۹۹
، افزايشي نُه درصدي داشته است. اما همزمان، حمايت از قوانين شريعت
از
۲۱
درصد به
۹
درصد کاهش پيدا کرده است. درصد زناني که هنوز حجاب اسلامي را برمي
گزينند يک چهارم کمتر شده و به يازده درصد رسيده است. همسران رهبران حزب حاکم
همچنان با حجاب اسلامي در جامعه ظاهر مي شوند.
اين شيوه از «سکولار» شدن يا «ليبرال» شدنِ عادات و رفتار ديني حاصل چيست؟
ارژنگ بامشاد:
در این جا یک سئوال کلیدی پیش می آید: آیا اصلاً در شرایط حاکمیت دیکتاتوری می
توان فیلم ساخت؟ و یا به دیگر فعالیت های هنری و ادبی همت گماشت؟
بصير نصيبی:
بله در شرایط دیکتاتوری می شود فیلم ساخت. من از این هم فراتر می روم و می گویم
که یک فیلمساز خلاق هم می تواند در دیکتاتوری شاهکار بسازد، همان گونه که لنی
ریفنشتال، خلاق ترین مستند سار فاشیست، توانست دو مستند برجسته خلق کند:
«پیروزی اراده» و «المپیک» ـ هر دو فیلم هم در جهت تقویت پایه های فاشیسم
هیتلری.
کمال به نخست وزير نوشت: «من کاملا می دانم که ما چقدر ناتوان و ضعيف هستيم اما
اين واقعيت اعتقاد مرا نسبت به اين که بايد در مورد حدود فداکاری هايي که دولت
ناگزير به پذيرش آن هاست تصميم گيری کنيم عوض نمی کند. اگر ما، که به خاطر
جنگيدن در کنار آلمان ها اين گونه شکست خورده ايم، داوطلبانه به انگليس ها کمک
کنيم تا آنچه را که بدون کمک ما نيز می توانند داشته باشند به دست آورند، در
واقع، بدست خود صفحهء سياه ديگری به تاريخ سياسی و عمومی عثمانی، و بخصوص دولت
کنونی آن، افزوده ايم».
شادروان بختیار، خطاب به اعضای هیئت مدیرهء سندیکا گفت: "من، از فردا نخست وزیر
این کشورم. هرچه دلتان می خواهد و با هر زبانی که صلاح می دانید، از من انتقاد
کنید. من، در سراسر زندگی ام، نه تنها در ایران، که حتی در فرانسه، به خاطر
استقرار آزادی مبارزه کرده ام و در این سال های دراز هیچ پستی را در دستگاه
استبداد سلطنتی ایران نپذیرفتم. امروز، اما سکان این کشتی توفان زده را به دست
می گیرم، زیرا عمیقا می دانم که نعلین ملاها حتی از چکمهء نظامیان خطرناک تر
است".
توضيح سکولاريسم نو: دکتر هوشنگ امیر
احمدی،
استاد
دانشگاه ايالتی راتگرز در نيو
جرسی آمريکا، و مدير مرکز مطالعات خاورميانه اين مؤسسه، که چند سالی است خود را
«رییس شورای ایرانیان آمریکا» می خواند و در ظل اين عنوان بی محتوا در راستای
برقراری روابط بين ايران و آمريکا می کوشد،
اخيراً به دعوت محمود احمدی نژاد، رئيس دولت حکومت اسلامی، به تهران سفر کرده و
با او ديدار و گفتگو داشته است. اين سفر در پی آمدن احمدی نژاد به نيويورک در
شهريور ماه گذشته و سخنرانی او در دانشگاه کلمبيا و ديداری که با هوشنگ
امیراحمدی داشت صورت گرفته است. نشريهء «ديپلماسی ايران» در مورد ديدار شهريور
ماه اين دو تن با هوشنگ امیراحمدی مصاحبه ای انجام داده که در اينجا نقل می
شود.
سمت
و سوی اصلی مبارزهء دکتر مصدق عليه سياست و عملکرد دولت استعمارگر انگليس بود
و، در واقع، بيشتر يک مبارزه سياسی بود تا اقتصادی. همانطور که
دکتر مصدق بدرستی بيان کرده بود، شرکت نفت انگليس به حکومتی در حکومت ايران
تبديل شده بود. با توجه به اين واقعيت است که بايد بطور صريح بيان داشت که،
ملی شدن صنعت نفت برهبری دکتر محمد مصدق، پيروزی ملت ايران بر سياست هژمونی
طلبانه دولت استعمارگر انگليس بود. ملت ايران توانست در اثر آن مبارزات ،
استقلال و حاکميت ملی خود را مجددأ کسب نمايد.
شماره
107 ـ دو شنبه 5 فروردين 1387 ـ
24 مارس 2008
آيت الله جوادی
آملی:
من سکولاريسم را مثل کف
دستم می شناسم!
(فرستنده: علی از تهران)
رساله ای که از اين پس، بصورت مقالاتی بهم پيوسته، در نشريهء اينترنتی
«سکولاريسم نو» منتشر خواهد شد، ويرايش نوين متن اوليه و منتشر شده ای است که
مطالب آمده در آن را همچنان معتبر می انگارم. در اين رساله، نگاهی اصلی من، شکل
گرفته در مکتب «آينده نگری»، معطوف ويژگی های جامعهء آينده ای است که در فراسوی
«جامعهء صنعتی» کنونی در حال شکل گرفتن است و، خود بخود، برای متحقق شدن، با
همين جامعهء کنونی در حال گفتگو، داد و ستد، و کنش و واکنش است. و از اين منظر
که نگاه می کنيم متوجه می شويم که بسياری از نظريه ها و حوادث را تنها بر متن
همين کنش و واکنش است که می توان درک کرد.
سياست فرهنگی اين چند دهه که بر ادبيات اعمال شده اکنون حاصل خود را نشان می
دهد ـ در نگرانی های منتقدان ادبی، بيانيه های داوران جشنواره ها و اظهارات
مسئولان فرهنگی. حرکتی که از دههء پنجاه برای سمت و سو دادن به ادبيات نسبتاً
رسمی و دولتی آغاز شد نتايج ناگواری به بار آورد که در فضای حاضر به صورت
پريشان ذهنی غالب توليدکنندگان و بی علاقگی و سر در گمی مخاطبان ادبيات ظاهر می
شود. از فحوای بيانيه های داوران ادبی اين سال ها بر می آيد که زبان ورزی و
تخيل و ابداع تصاوير و ارتباط گيری با مسائل مردم و جامعه در حد بسيار پائينی
برقرار شده است.
بحث غربزدگي و بومي گرايي براي اولين بار از سوي جلال آل احمد مطرح نشد...
اولين بار واژه «اروپاگرايي» توسط احمد کسروي مطرح شد. او به طور مدون در يک
کتاب (آيين) در سال 1312 ...انتقادات شديدي به اروپاگرايي مطرح کرد. کسروي در
اين کتاب عنوان مي کند ما اگر روش ها و سنت ها و راه و رسم زندگي خود را
بپذيريم خيلي بهتر از اروپاگرايي است... اين تفکرات در سيدجمال هم نمود داشت.
بعد از کسروي نيز دکتر شادمان در سال 1326 به طرح مجدد اين مباحث پرداخت و تجدد
را به نقد کشيد.
انسان ملزومات زیستی و فیزیولوژیک مختص به خود را داشته و بیش از هر ایده و
اندیشه ای،
این ویژگی مهم و بنیادین را باید مبنای تعریف انسان و تصمیم گیری در مورد وی
قرار داد.
این ویژگی، که در لیبرالیسم کلاسیک و تفکر مدرن با نام «حقوق طبیعی» پا به عرصه
گذاشت، بر این فرض استوار است که انسان
ها دارای ویژگی
هایی مشترک هستند که این ویژگی
ها قبل از اینکه محصول دین، فرهنگ و یا تصمیم گیری خاصی باشند، ریشه در ویژگی
های انسان به مثابه موجودی فرا تاریخی و فرامذهبی دارند و نمی توان این شاخصه
ها را در هیچ دورانی و با هیچ استدلالی از انسان گرفت.
آقای حاج سید جوادی!
انکار سرشت تامگرای
"اسلامیسم" به بهانهی استعمار غرب، گره
کور بسیاری از "روشنفکرانی" است که در مذهب، سرچشمهء
هویتی خلق ستمدیده را میجویند و از این رو، اسلام گرایی را ـ به مثابه ابزار
مبارزهء خلق بر ضد امپریالیسم و صهیونیسم ـ توجیه و تطهیر میکنند. این طرز
فکر که خطابیه شما آکنده از آن است، در به قدرت رسیدن خمینی در ایران نقش
غیرقابل انکاری داشت.
ممکن است گفته شود که جوهر ميراث سنت همان حقيقتی است که در دنيای مدرن وجود
دارد (چيزی که کرحوم بازرگان عنوان می نمود). ممکن است فرض کنيم که در ميراث
سرمايه هائی هست که بايد دوران مدرن را با آن تعالی بخشيد (سخنی که شريعتی می
گفت)، يا آنکه دين و ميراث را بايد به نحوی بخوانيم که با دنيای مدرن سازگاری
يدا کند (مفهومی که دکتر سروش عنوان می کند). همهء اينها به نحوی در پارادايم
دوگانه ساز مفهوم «سنت» و مفهوم «مدرن» قرار می گيرند.
تمامی
نظام های توتالیتر با هم یک نقطهی اشتراک دارند: درهم شکستن تمامی
شکل های اظهار و ابراز وجود سیاسی مگر تملق از خود رژیم، که باعث میشود هرچیزی جنبهء سیاسی پیدا کند. در کره شمالی چیزی به عنوان ورزش
یا فرهنگ غیرسیاسی وجود ندارد. بنابراین،
تردیدی وجود ندارد که دعوت از ارکستر فیلارمونیک نیویورک به معنای صیقل دادن
اعتبار و جایگاه رژیمی بود که توسط «رهبر عزیز»، کیم جونگ ایل، حکومت می شود؛
کسی
که جایگاهش چنان نازل است که حتی در کشور همسایهء چین نیازمند هر نوع برق
انداختنی است که برایش ممکن باشد.
در آرشیو موسیقی ام، دو آهنگ زیبا به مناسبت بهار یافتم: يکی
آمد نو بهار
از زنده یاد دلکش (که به قول یکی از دوستان عزیزم 35 سال نوروز را با این ترانه
آغاز کرده است) و ديگری
بهارم، دخترم، آغوش وا کن، که شعر آن از زنده
یاد فریدون مشیری است و با صدای گرم و دلنشین خانم مرضیه اجرا شده است. این دو
موسیقی زیبا را پیوست کرده ام.
و ترانهء «بهار» استاد مشیری را هم تقدیم می کنم به بهار، دختری که در
شيراز، همین نزدیکی های ما، ولی در همسایگی فقر زندگی می کند. شاید بهار ما،
این دخترک زیبا که فرزند ایران بانوست، نوروز را با لباس های کهنه و مندرس و با
گرسنگی آغاز کرده باشد، اما باور کنید دلش خیلی بزرگ است.
شماره
105 ـ شنبه 3 فروردين 1387 ـ
22 مارس 2008
انتخابات اسلامی ـ عکس از علی شايگان
(خبرگزاری فارس)
در میان تحریم کنندگان در درون ایران، مبارزان خوش نام از نیروهای گوناگون ملی
ـ مذهبی، دموکرات و لاییک که خواستار جدایی دین از قدرت و حکومت هستند، این بار
بسیار برجسته بود. عباس امیر انتظام، محمد ملکی، کوروش زعیم، حشمت الله طبرزدی
(که هم اکنون و با وجود سر کردن
۷
سال در زندان، باز هم بی هیچ گناه سه ماه است که در بند رژیم است) همراه با
یارانش در شورای مرکزی جبهه دموکراتیک ایران، تشکل های مبارز دانشجویی و... با
افشاگری و اعتراض هابه انتخابات قلابی و فرمایشی از شرکت در انتخابات خود داری
نمودند.
اگر چه ايدهء سكولاريسم پديده اى غربى، و خاستگاه معرفت شناختى آن مغرب زمين
است، اما پس از پيدايى و نضج گرفتن در ساير ممالك نيز سر بر آورد. بديهى است كه
اين تفكر براى ورود به جوامع اسلامى، به ويژه ايران كه از مكتب غنى تشيّع
بهرهمند است و جدايى دنيا و آخرت در آن مطرود بوده و در بر دارنده آموزه هايى
چون «من لامعاش له لامعاد له» است، نياز به «حاملان» ى داشته و دارد تا بار اين
«كالاى وارداتى» را بر دوش گرفته و به تبليغ آن در جامعه بپردازند. «روشنفكران
وابسته» از جمله حاملانى هستند كه مقالهء حاضر سعى دارد تا به نحو اختصار به
فعاليت
هاى آنها در ايران اشاره كند.
آخوند زاده جزو اولين سنت شكنان تاريخ نگاری
ايران است. آخوندزاده جزو مبلغين و مروجين اوليه ي مشروطيت عقلي و عرفي براساس
حقوق طبيعي، از پيگيرترين مخالفين استبداد و مبلغين جدايي ديانت از سياست،
مبتكر فكر اصلاح دين كه خود آن را “پروتستانيسم اسلامي“ مي خواند، مبتكر تغيير
الفبا و اصلاح خط در جوامع اسلامي، نظريه پرداز ناسيوناليسم ايراني است، از
هواداران پر و پا قرص آزادي زن و برابري حقوقي زنان با مردان است و از مهمترين
بانيان فكر سكولار است در ميان همگنان خود. افكار و اثار او نسبت به ديگر
انديشه پردازان مشروطه از نظم و سيستم و انسجام بيشتري برخوردار است.
تجربهء هفت هزار ساله به ما می گويد که اگر نوروز يک عيد و جشن مذهبی بود در
همان نخستين خم کوچهء تاريخ از ميان رفته بود. اما نوروز، تنومند و با شکوه و
زيبا ـ تکيه زده بر عصای ستبر جداسری (جدائی از ايدئولوژی و مذهب) ـ از راه
بندان همهء مذاهب رد شده است تا امروز نيز در مقابل اين پهلوان پنبهء خرافات
زدهء حکومت اسلامی بايستد و بگذارد تا نوکران حکومتی تملق اش را بگويند، تاريخ
و هويتش را معوج و مکرر باز گويند و، در لحظهء تحويل سال، بسوی «عرش الهی» شان
دست بگشايند و، در عيدی ايرانی، به زبان عربی التماس کنند که: «يا مقلب القلوب
و الابصار...»
ايكاش به ضحاك فكر میكرديم ، به ضحاكی كه نتيجه شرك است و اهريمن كه معلم
اوست. ايكاش میدانستيم مارهايی كه بر دوش ضحاك رستند به معنی چيست؟ مارهای
وسوسه انگيز دستگاههای تبليغاتی حكومتهای دغلكار و دروغزنی كه مغز مردم ساده
انديش به ويژه مغز جوانان جامعه را میخورند تا زندگی شيطانی او را چند صباحی
بيشتر كنند. و ايكاش به كاوه آهنگر و قيامش و لباس چرمين و درفشش فكر میكرديم.
چنين قيامی است كه مردمی است و چنين درفشی است كه مظهر آرمانهای اجتماعی است.
ساتراپی، در تلفیقی دقیق،
روایت بستهء بومی فرهنگ خود را به روایت باز جهانی پیوند میزند. نمونه های از
نمادهایی از زیبایی شناسی سیاسی در پرسپولیس: سرکوب و حذف بدن سیاسی شده زن،
هم سنگ ِ اعدامهای سیاسی قرار گرفته شده اند.
استفاده از گفتگو به عنوان عامل دراماتیک در درون خانواده.
بکار گرفتن مونولوگ (صدای راوی) ـ متافور تنهایی ـ در سراسر فیلم به عنوان حضور
و تاکید بر مستند گونگی روایت… اعدام زندانیان سیاسی که مانند برگ درختان فرو
میریزند بدون شنیدن صدای گلوله. این نمونه ها بیانگر گفتمان دیدن ـ و دیده شدن
در زیبایی شناسی سیاسی سینما هستند که به خوبی در فیلم بکار گرفته شده اند.
پيوند به نسخه کامل فيلم >>>
وقتي كه فضاي سياسي و اجتماعي چنان خراب شود كه حتي گزارههاي روشن و قطعي هم
به گوش افراد نرود، بايد از آن فضا ترسيد، گويي مصداق آن گفته خداوند ميشويم
كه گوش هايي دارند كه نميشنود، چشمهايي دارند كه نميبيند و... و صفت امروز
جامعه ما بيشباهت به اين نيست. براي اثبات آن كافيست ارقام موجود در يادداشت
حاضر را با اندكي دقت مطالعه كنيم تا قضايا دستمان بيايد.
شماره
103 ـ پنج شنبه اول فروردين 1387 ـ
20 مارس 2008
آغاز سال جدید یعنی
بزرگداشت اعتدالِ خجستهء بهاری و تجدید حیاتِ طبیعت! پس جشن نوروز، از همان
نخستین روزهای پیدایشِ خود، به دور از هرگونه رابطهء نمادین با آئین های روزگار
باستان بوده و ریشه و خاستگاهی بیرون از باور های دینی قدیم ـ از ادیان
انیمیستی روزگاران کهن و پرستش اصنام و ایزدان و خدایان گرفته تا مذاهب
مونوتئیستی و تک خدایی داشته است! در اوستا هم نامی از نوروز نیست و همین نکته
گواه بر آن است که از سوی هیچ دینی تحمیل نشده و هیچ مسلک و آئینی هم (پیش از
حملهء عرب ها و سلطهء اسلام) آن را تحدید یا تهدید نکرده بوده است!
همهی نشانهها، و حتی افسانهها، نشان میدهند که اين عيد نه تنها هيچوقت مورد
توجه جدی مذاهب و قدرتمندان آن نبوده که، برعکس، در طول تاريخ، از سوی مدعيان
مذاهب همواره تلاشی خستگی ناپذير انجام گرفته تا يا آن را از بين ببرند و يا
بهر صورت شده آن را در دستگاه مذهبی هضم کرده و به آن هويتی از مذهب خود
ببخشند. اما تاريخ نشان میدهد که هيچکدام اين گزينهها ممکن نشده و نوروز
هيچوقت بصورت جشنی مذهبی درنيامده است.
زمان، زنجیرهء به هم بستهء عروسی و زادن، عشق و آفرینندگی ست. و این، درست همان
غایتی است که «جنبش سکولاریته» می خواهد به آن برسد. سکولاریته می کوشد بر
مفهوم «فنای زمان»، که آن را ادیان نوری در فکر و روان و ضمیر مردمان جا
انداخته اند، چیره گردد. تا این مفهوم دگرگون نشود، نمی توان در گیتی بهشت
ساخت. ملتی می تواند گیتی را تبدیل به جشنگاه کند که مفهوم زمانش را در فکر و
در روان و در ضمیر خود دگرگون سازد. به همین علت، تغییر مفهوم «جشن نوروز» نقش
بزرگی در آباد کردن جهان و در جهان آرائی (= سیاست) دارد.
در شرایط ممنوعیت ایام تبلیغات، صدا و سیما، چندین بار (حتی در روز جمعه
برگزاری انتخابات) با انتشار تصاویر و بیانات جنابعالی، زمینه های طرفداری از
شما را بجد به نمایش گذاشت و رقیبان جنابعالی، از جمله اینجانب، را از شرایط
مساوی با شما، محروم ساخت. وزارت کشور (نيز) کلمه سید را از پیشوند نام اینجانب
از لیست سرصندوق ها حذف کرد...
شماره
102 ـ چهار شنبه
29 اسفند 1386ـ
19 مارس 2008
مراسم نوروزی در کاخ «پارسه»، مقر
سازمان ملل سرزمين ايران
«کميته بين المللی برای نجات محوطه های باستانی دشت پاسارگاد» پيشنهاد کرده است
که سال 2547 ايراني، که از بيستم ماه مارچ 2008 ميلادی آغاز می شود، «سال ميراث
های فرهنگي و طبيعی ايران» خوانده شود. اين کميته همهء شهروندان علاقمند را
فرا خوانده است تا در شراکتی نوگرايانه، ريشه ای و عمومی، دست به دست هم داده و
توجهات و تحقيقات را متوجه ميراث های فرهنگي ايران کنند. قصد و هدف اين کميته
آن است که مردمان سراسر جهان با سرچشمه ها و دست آوردهای فرهنگ بشری آشنا شوند.
دولت بريتانيا، كه زياده به خود مطمئن بود سياست «كجدار و مريز» را پيش گرفت
بالأخره نخستوزير كه نگران بود مبادا حضور انگليسيها در محل اوضاع را بغرنج
كند، اخطاريهای برای مدير عامل شركت در آبادان فرستاد: «يك هفته به شما مهلت
داده ميشود كه خود را كارمند شركت ملي نفت ايران اعلام كنيد. اگر تا انقضای
اين مدت جوابي از شما نرسد، ناگزير ورقهٌ اقامت شما در ايران باطل خواهد شد.»
انگلستان يك ناو جنگي را در آبهاي ايران مستقر كرد و دست به تهديد برداشت، اما
بالأخره حضرات تا آخرين نفر خاك ايران را ترك كردند.
نوروز يکی از بزرگ ترين و
باشکوه نرين جشن های ملی ايرانيان باستان بوده است؛ ارزش و اهميت اين اعتبار و
تداوم آن تا به بدان حد است که اين آئين باشکوه تا خارج از مرزهای ايران کنونی
نيز پيروانی پر و پا قرص و ماندگار پيدا کرده است. در واقع نوروز جشنی است که
از مرزهای ايران بسی فراتر می رود، در شرق افغانستان و تاجيکستان را در می
نوردد و تا پامير می رود. در غرب بين کردها و ترک ها و قفقازيان گرامی داشته می
شود و به همين اتبار توانسته است خود را از پس تندباد قرون و اعصار بی گزند به
امروز برساند.
توی ماشين به اين فكری كه سال بعد تعطيلات عيد رو بری تايلند تا يه سری به
حوریها و فرشتههای اونور آب بزنی و ببينی تن و بدن چشم بادومیها چه مزهايی
داره، بعدش يهويی میبينی يه حاجیفيروز كه يه كمی مُسنتر از حاجیفيروزهای
هميشگی هستش و چهرهاش خيلی شبيه آقای مرادی، دبير بازنشسته همسايهتون هست و
اتفاقاً مثل همون آقای مرادی هم يه پاش يه كمی میلنگه و واسه صدتومن
دويستتومن داره اونجوری وسط خيابون شيلنگ تخته ميندازه و سرخی صورتش از زير
اون همه دوده و واكس، بد جوری توی چشم ميزنه...
اکنون، برای اولين بار، قوای ترک برای دفاع از سرزمين اعراب نمی جنگيد و با
مستقر بودن در مرزهای طبيعی خود از خاک خويش دفاع می کرد. با اين همه پايان کار
چندان دور نبود. و کمال به خوبی نسبت به اين مساله آگاه بود که ديگر چيزی به
نام امپراتوری عثمانی وجود ندارد. جنگ های بالکان متصرفات اروپايي امپراتوری
عثمانی را از دستش گرفته بود و اکنون جنگ جهانی آن را از متصرفات عربی خود
محروم می ساخت. کمال اگرچه شکست را دوست نمی داشت. اما از آنچه بر امپراتوری
عثمانی می گذشت تاسفی نمی خورد…
در فقه ما یک مبنای اساسیمحوریت دارد و آن هم حفظ
نظام اجتماعی است. یعنی اگر نظام اجتماعی با کنار گذاشتننماز
حفظ شود، باید این واجب را که از فروع دین است، ترک کرد و حفظ نظام اجتماعی،وجوب
نماز را باطل می کند. در زمان برقراری حکومت اسلامی نیز اولین وظیفه حاکم، حفظنظام
اجتماعی است و در این مرحله حکم حکومتی موضوعیت پیدا می کند.
کدام تضاد پیش برنده منافع اصلی مردم محروم جامعه ایران است؟ با توجه به شرایط
اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، و فرهنگی ایران، کدام بخش از تضادها عمده و اصلی و
کدام بخش فرعی است؟ و آیا اساسا می توان در شرایط کنونی این تضادها را- داخلي
وخارجي - علی السویه فرض نموده و گرایشی هم سو نسبت به آنها در کل جامعه ایجاد
نمود؟ از آنجا که رشد آتی جامعه ایران با گذار از این موقعیت بغرنج و نحوه حل
این تضادها بستگی دارد، پاسخ به این پرسش باید بعنوان اصلی ترین وظیفه ملی و
دموکراتیک نیروهای مترقی در دستور كار قرار گیرد.
ما انسانها كه مجبور به انتخاب ميان جمعيت اندك يا تلاش برای افزايش توليد غذا
بوديم، مورد آخری را برگزيديم و سرانجام كارمان به گرسنگی، جنگ و استبداد كشيده
شد. اما اين گروههای شكارچی ـ جمع آوری كنندهی خوراك بودند كه موفقيت آميز
ترين و با دوام ترين شيوهی زندگی در تاريخ بشر را به كار گرفتند. بر خلاف آنها
ما هنوز هم با مخمصهای دست و پنجه نرم میكنيم كه كشاورزی ما را به درون آن هل
داده است و روشن نيست كه هرگز بتوانيم از آن خلاصی يابيم.
موضوع بحث من در اين نوشته نگرشي است که ايران را بخشي از جهان سوم مي بيند و
هميشه مسائل مبتلابه و اصلي جامعهء ايران را نظير مسائل يک جامعه استعماري
ارزيابي ميکند و، در نتيجه، نيروهاي واپسگراي جامعه را متحد جنبش های مترقي فرض
ميکند و می خواهد تا تجربهء انقلاب 1357 را دوباره و چند باره ـ به شکل هائي
ديگر ـ تکرار کند.
قرار است
مطلبی در باب اينکه چرا احزاب در ايران پا نمی گيرند بنويسم. نمی دانم چه چيز
در ايران به سادگی پا می گيرد و ماندگار می شود که احزاب مورد دوم آن باشد؟
بهتر ديدم کمی با هم رو راست تر باشيم و علت العلل را واقعاً چنان که هست به
جستجو بنشينيم، از شعار دادن پرهيز کنيم و فرد غايب را متهم و بعد محکوم نکنيم
تا خود راضی برگرديم. گرچه ما استاد آزمون و خطا شده ايم و تجربهء کسی را قبول
نداريم و به تجربه های خود اخم غالباً عمل نمی کنيم.
در
قوانين انتخاباتي کشورهای صاحب دموکراسی، صلاحيت كانديداها موضوعيت آنچنانی
ندارد. بلكه داشتن شرايط نامزدها براي ورود بهعرصه انتخابات مهم است. برای نمونه در كشور فرانسه شرايطي براي
افرادی كه قرار است نامزد انتخابات باشند،منظور شده
است... اما اين شرايط اعتقادي و ايدئولوژيك نيست، چنانکهكمونيست ها نيز كه با نظام سياسي حاكم فرانسه مخالفند، حق
دارند در انتخابات حضوريابند و با ديگر احزاب و
نامزدها رقابت و حتی ائتلاف كنند.
در حال حاضر قيمت هر متر آپارتمان در اين ساختمان ۲ ميليون و چهارصد هزار تومان
تعيين شده که به ازای هر طبقه بالاتر 40 تا 60 هزار تومان به آن اضافه می شود.
هر کدام از واحدهای برج عموما بيشتر از 170 متر مساحت دارند، ولی ۱۱ واحد
بالايی آن که در طبقات 48 تا 50 به صورت پنت هاوس تريپلکس ساخته شده، از 280 تا
580 متر مساحت دارند که هر واحد آن تقريبا از يک و نيم تا سه و نيم ميليارد
تومان پيش فروش میشود.
ارزشهای امروز را به دل ديروز بردن، و از ديروزيان انتظار نگاه امروزينه داشتن
محض بیروشی و بد داوری است. بدينمنظور اولاً حوادث جمعی را بايد به نحو جمعی
بررسی کرد. ثانياً افراد مختار را بايد به تناسب دادههايی که در اختيار
داشتهاند مورد مدح و ذمّ قرار داد. ثالثاً ترک حسنه را نبايد عين سيئه دانست.
رابعاً کارنامه دراز آهنگ آدميان را در مقام داوری بايد پيش چشم داشت.
اصلاح يک نظام سياسی به هر حال ارائهء نوعی سرويس است در جهت بقای آن، حالا چه
بايد کرد اگر آن نظام اساسا مايل به استخدام کسی برای اصلاح نباشد؟ چه بايد کرد
وقتی هم آن چيزی که ما در انديشهء
خود «تحت واژهء کلی نظام» خود را موظف به اصلاح آن می دانيم، از فرآيند اصلاحی
ما - چيزی جز تهديد براندازانهء امنيتی استشمام نکند؟
من در مقاله ای انقلاب ایران را پیروزی منبر بر رادیو و تلویزیون دانستم. نظام
سلطنتی رادیو و تلویزیون را صد درصد در دست داشت و منبر در دست روحانیون بود.
از یک سو رادیو و تلویزیون شاید در دسترس همه نیست و مهمتر از همه بدلیل دولتی
بودن همان اعتبار را دارد که دولت، چه دولت شاهنشاهي و چه دولت اسلامي. از سوی
ديگر مردم در گوشه و کنار کشور به مسجد میروند، پای منبر میشینند و روحانی محل
را میشناسند. در واقع فرهنگ گفتاری در ایران مهمتر از فرهنگ نوشتاری و ديداري
است. این موضوع مهمی برای شناختن جامعه ماست.
وقتی مردم را در دو راهی قرار می دهند که یا اسلام و یا دمکراسی را باید قبول
کنند؛ طبیعی است که نتیجه این سئوال هم مشخص است. زیرا اگر [افرادی] بگویند که
ما اسلام را نمی خواهیم و دمکراسی را می خواهیم، در این صورت حکومت می تواند
آنان را بعنوان مرتد از میان بردارد. بنابراین افراد دمکرات بایستی دنبال راه
حل دیگری بگردند؛ و آن راه حل اینست که ثابت بکنند که میان اسلام و دمکراسی
مخالفتی وجود ندارد.
اگر حكومت و دولتي خود را برآمده از مردم و مردمسالار بداند، براي خود شأن
هدايتي قايل نميشود، زيرا چنين حكومتي نماينده مردم خود است و نماينده
نميتواند خود را برتر از انتخابكننده دانسته و سنگيني رسالت هدايت او را بر
دوشهاي نحيف خود حس كند. بعلاوه ماهيت و ويژگي هدايت و تربيت به گونهاي است
كه با ويژگي قدرت كه اعمال زور است در تباين ميباشد. دولت مردمسالار اگر
وظيفه هدايت جامعه و فرهنگسازي آن را عهدهدار باشد، به معناي آن است كه قصد
دارد مردم و جامعه را به جاي خاصي ببرد، كه آن مردم و جامعه يا بياطلاع از اين
مقصد هستند يا علاقهمند به رفتن در اين راه نيستند...
اعلام استقلال کوزوو باعث ایجاد یک کشور جدید در اروپا شده که
90
درصد جمعیت آن مسلمان است. با اینحال، «اسلام» در خط و مشیهای سیاسی این کشور
نقش و تاثیری ندارد. کارشناس مسائل بالکان و کوزوو «کونراد کلوینگ» توضیح
میدهد که چرا چنین است.
اگر بپرسيم که چرا «مرتد» (يا «از مذهب و مکتب برگشته») را بايد کشت؟
ايدئولوژی، بخصوص نوع مذهبی آن، برايمان توضيح خواهد داد که: «هر فرد مرتد، با
اين عمل آگاهانه و عامدانهء خود، از مقام آدميت و انسانيت فرو افتاده و ديگر
فقط به حکم ظاهر انسان است اما، اگر چشم باطن بين داشته باشی و نگاهش کنی، می
بينی که او ديگر انسان نيست؛ خوک است و سگ و حشره؛ حيوان نجسی است که بايد خونش
را ريخت و جانش را گرفت تا ـ همچون همهء "مفسدان فی الارض" ـ زمين از لوث وجود
ناپاکش پاک شود».
احزابی که از هريور 1320، و بخصوص
دهه های 30 و 40 بوجود آمدند، بر مبنای ايدئولوژی های مورد قبول خود، به سه
گروه عمده تقسيم شدند: مذهبی، ملی، مارکسيستی. هنوز اين سه نو طرز تفکر بين
احزاب و سازمان های موجودی که به صورت علنی، نيمه علنی و مخفی فعاليت می کنند
وجود داد ولی هيچ يک هنوز نتوانسته اند به دلايل مختلف صورت واقعی حزبی، آن
چنان که در غرب وجود دارد، به خود بگيرند.
تنها راه،
شايد،بازسازی اعتماد از دست رفته در میان مردم و سازماندهی آرا و بسیج
عمومی بر اساس یک برنامه روشن سیاسی برای گذار به دمکراسی بر پایه حذف هرگونه
تبعیض در کشور باشد. اعتماد از دست رفته را نمی توان با عقب نشینی و کرنش به
گرایش راست حاکم بازسازی کرد. باید به جلو گام برداشت.وحدت و
همراهی با مجموعه نیروهای دمکراسی خواه را نباید فدای حضور چند نماینده ساکت و
بی تاثیر در مجلس کرد. زمانی که گرایش رقیب شرکت در انتخابات را واجب شرعی می
داند و اکثر نیروهای دمکراسی خواه رغبتی به شرکت در انتخابات ندارند، نباید
به هر قیمتی در تنور انتخابات دمید.
آنجا که حوزه شناخت فردی مجال رشد می یابد ، خدا و شناخت خدا از کتاب مشخص
و
صحافی شده بیرون می آید و، متکی بر علوم روز ، خود را بازسازی می کند. به این
معنی که خدا و تصوری از او داشتن، وابسته به شناخت فردی و توسعه علوم و، در
نتیجه، در حال تغییر می شود. در این وضعیت، تعریفی که با تکیه بر علم و روش
علمی می دهیم، «تعریفی از واقعیت» است و نه «تعریفی برای واقعیت»، به معنی
تعریفی که ما بر تن حقیقت و واقعیت می پوشانیم.
شماره 95 و 96 ـ پنج
شنبه
23 اسفند 1386ـ
13 مارس 2008
(چهارشنبه منتشر نشد)
با تشکر از دوستانی که از طريق ایميل و فکس
بابت از کار افتادن سايت اظهار
نگرانی و محبت کرده بودند، خوشبختانه
مشکل، هرچه بود، رفع شد. مطلب امروز
با چند ساعت تأخير منتشر ميشود و قرار ما صبح
جمعه 24 اسفند
خواهد بود
سايت نوروز مدعی است که گفتگوئی تلفني با آقاي منصور اسالو، رئيس هيئت مديره
سنديكاي كارگران شركت واحد اتوبوسراني تهران و حومه، انجام داده است. گفتگو
کننده (گان) اما، از تمامی مشکلات و مصائب دامن گیر ِ کار و کارگر و محرومیت
از حق ِ حقه ِ تشکل و اتحادیه و سندیکا و حقوق زندانی ِ سیاسی گذشته و ... به
وظایفِ شهروند ایرانی، آنهم سر بزنگاه انتخابات، و لاجرم ترغیب و تهییج برای
این مشارکت... می پردازد.
از «کارشناس!» پرسیدم حتما این پرونده حاوی مجموعهء سخنرانی ها و نطق ها و
مصاحبه های بنده است؟ پاسخ داد بله، مواضع مثبت و منفی شما در اینجا گرد آمده
است. گفتم پس دادگاه انگیزاسیون و تفتیش عقاید به راه انداخته اید! سپس کارشناس
شروع کرد به قرائت حدود 12 الی 14 بخش علامت گذاری شده از سخنرانی ها و نطق
هایم که به زعم آنها دلیل عدم صلاحیتم محسوب می شد. 7- 8 مورد آن آنقدر سطحی و
بی اساس و پیش پا افتاده بود که حتی آقای کعبی باو گفت اینها که اهمیتی ندارد
بروید سراغ اصل مطالب!
بسياری
از افراد و احزاب و سازمان های اپوزيسيون براين نظرند که بخاطر برقراری « نظام
دمکراسی» بايد در جهت سرنگونی نظام جمهوری اسلامی مبارزه کرد و يا برخی از آن
نيروها اگر شعار سرنگونی را مطرح نمی کنند، ولی براين نظرند که «قيام مردم»
بخاطر پايان دادن به اين وضع ناهنجار حاکم بر وطنمان در مرحله کنونی بايد در
دستور تبليغات سياسی سازمان های اپوزيسيون قرارگيرد! البته اين هموطنان و
سازمان های سياسی تا کنون روشن نکرده اند که پس از قيام مردم و سرنگونی رژيم
جمهوری اسلامی، از چه طريقی می خواهند «نظام دمکراسی» را بر وطنمان ايران متحقق
کنند؟
بایستی مقایسه کرد مواضع سکولاریستی احمد کسروی، ایرج میرزا، عارف قزوینی و
میرزاده عشقی... و شعرا و نویسندگان عصر مشروطیت را با شعرا و نویسندگانی که
امروز هم در کنار سیاست استحاله رفسنجانی و هم در کنار سیاست گفتگوی تمدن های
خاتمی و هم در کنار سیاست های ضد امریکائی و ضد صهیونیستی احمدی نژاد بیتوته
کرده اند و سنگ بمب اتم را بعنوان پروژه ملی به سینه می
کوبند و نه تنها از حماس و جهاد اسلامی که برای حزب الله لبنان و القاعده نیز
در خدمت به سیاست های رژیم اسلامی کم نمی گذارند.
کمال که از فاصله ای اين گفتگو را می شنيد خشمگين دخالت کرده و گفت: «پاشا، من
هم يک سرباز هستم و همچنين در اين ارتش فرمانده بوده ام. سرباز ترک فرار نمی
کند. حتی نمی داند که فرار چه معنا دارد. اگر شما او را پشت به دشمن ديده ايد
یقيناً بدان خاطر بوده که فرمانده اش زودتر از او پا به فرار گذاشته است. اين
بی عدالتی است که شما سرباز ترک را شرمندهء فرار خودتان بکنيد».
در ایران راه پیموده شده در نهادینه کردن تفکر و ارزشهای دینی و انجام فرائض از
مجاری حکومتی به گونه ای آمرانه بوده است (دین دولتی) که فضای چندانی برای
دگراندیشان و سبک های مختلف زندگی باقی نمی گذارد اما در ترکیه راه طی شده عمق
بخشی به اندیشه و ارزشهای دینی و انجام فرائض از درون جامعه به شیوه داوطلبانه
بوده است (دولت دینی) که در عین حال حق ابراز نظر برای دگراندیشان و سبک متفاوت
زندگی را به رسمیت می شناسد و اینرا می توان از عنوان «آزادی پوشش» بر مصوبه
اخیر اسلامگرایان حاکم در ترکیه در باره حجاب زنان به خوبی دریافت.
شرکت
در انتخابات شراکت در استمرار وضع موجود است
اسماعيل نوری علا در گفتگو با راديو اسرائيل
پيرامون انتخابات مجلس در ايران و سکولاريسم نو
اگر نسل من
مرتباً بخاطر انقلاب 1357 سرزنش می شود، نسل کنونی نيز با شرکت در انتخابات و
مشروعيت بخشی به رژيم ولايت فقيه در ديد آيندگان مسئوول اين خودکشی سياسی جديد
شناخته خواهد شد.
بدون تغییر در شرایط اجتماعی، سکولاریست ها نمی توانند امیدی به فتح ذهن ها و
دل های توده ها داشته باشند، اما پیام آنها مکتوب و گسترده شده و به دست
خوانندگان بیشمار می رسد. بازنویسی و بازخوانی تاریخ اسلام، از جمله جنبه های
سکولار آن، با چنان ابعادی در سراسر جهان عرب و اسلامی در جریان است که هرگز در
تاریخ معاصر سابقه نداشته است. اسلامگرایان باید علاوه بر مقابله با این جنبش
رو به گسترش، با آرایه ای از چالش های دیگر نیز مواجه شوند: ناخرسندی فزاینده
از "حکومت اسلامی"،
از سنخ عربستان سعودی، ایران و سودان.
امروزه، در آمريکا و اروپا، ده ها فرقهء مسيحي و مسلمان سعي می کنند نهادهاي
سکولار را به نهادهاي مذهبي تبديل... و موضوعاتي همچون اجباری کردن دعاي
صبحگاهي در مدارس تا تدريس خلقت در کنار تئوري تکامل را دنبال مي کنند... در
کشورهاي مدرن تر خاورميانه، نظير ترکيه، نيز می توان جريان مشابهي را مشاهده
کرد که در طی آن فرقه هاي نوگراي مذهبي ـ نه به شکل طالبانيسم بلکه به شکل
تجاوز به عرصهء سکولار مدارس و دانشگاه ها ـ ظهور کرده اند.
گویا پیروان دین بهایی و حقوق شهروندی آنان از سوی حکومت و قانون جمهوری
اسلامی قابل انکار هستند به این دلیل که دین بهایی به رسمیت شناخته نشده است.
در یک مورد تصادف اتومبیل در سال ۱۳۸۳
که منجر به کشته شدن یک نفر شد، رانندهی مقصر از پرداخت دیهی مقتول معاف شد
زیرا که مقتول بهایی بود! در سال
۱۳۷۸
یک افسر ارتش با شلیک گلوله یک سرباز بهائی را به قتل رساند، و نه تنها هیچ
مرجعی وی را به عنوان قاتل متهم نکرد، بلکه مسئولین خانواده مقتول را مجبور
کردند که بهای گلوله را بپردازند.
صد
سال پیش از این، با تصویب متمم قانون اساسی و به دنبال استقرار حکومت مشروطه،
بر اساس اختیارات مجلس منتخب مردم و حاکمیت مطلق قانون، تمام امتیازهای طبقاتی،
اجتماعی و گروهی لغو و تمام مردم ایران از هر قشر و طبقهء اجتماعی، به موجبقانون و در برابر قانون، دارای حقوق مساوی شناخته شدند.
رفته رفته، از ساعت يك و نيم تا ساعت دو بعدازظهر همه هيأت نمايندگان اتاق
بازرگاني تهران در طبقه پنجم جمع ميشوند. چهل نفر نماينده بخش خصوصي و بیست
نفر نماينده دولت. اين جمع درباره اقتصاد ايران تصميم ميگيرد. دور هم جمع می
شوند و می گویند و حساب می کنند، ماشین حساب حتما لازم هست چون براي كساني كه
به صندليهاي هيأت نمايندگان اين اتاق تكيه زدند رقمهايي كه جلويشان دست و پا
می زند یازده تا دوازده صفر دارد.
هرگز قرار نبود اين نظام، که جمهوريت و اسلاميت دو وجه جدا
نشدنی آن است،
با قرائتی اقتدارگرا و متحجرانه از دين مضمون مردمی و آزاد خود را از دست
بدهد... ما در اين انتخابات اساس را بر آن گذاشتهايم که در کنار خاتمی که نماد
انديشه و گفتمان و مشی اصلاحات است... به حداقلهای ممکن در سياست اکتفا
کنيم... ما با تمام توان خود... از نامزدهای معرفی شده توسط ائتلاف اصلاح
طلبان (ياران خاتمی)حمايت می کنيم و از مردم عزيز، نجيب و شريف ايران می خواهيم
تا در حوزههايی که اين ائتلاف کانديدا معرفی کرده است حضوری پرشور داشته باشند
و... وفاداری خود را به آرمانهای امام و انقلاب و پيشبرد روند دموکراسی در
ايران ابراز دارند.
با افزوده شدن تبصره ای به قانون فعلی مطبوعات، شورای عالی امنیت ملی اکنون
مجاز است دیدگاه خود در مورد مسائلی که در حیطه
امنیت ملی می داند را به مطبوعات و رسانه ها دیکته کند و آنها را از نوشتن
درباره برخی امور منع یا به نوشتن درباره دیگر مسائل ترغیب کند.
آنچه اثبات شده این واقعیت است که همیشه در شرایط برابر، زنان بهتر از مردان
عمل کرده اند. اکنون این حاکمیت کنونی ماست که در برابر زنان ایران احساس حقارت
می کند و از رقابت با آنها می ترسد، زیرا می داند که در عرصهM
مقایسه شایستگی و خرد، خود بسیار نادان و ناشایسته جلوه خواهد کرد. پس، زنان مارا
آزار می دهد، به زندان می اندازند، انسانیت او را انکار می کنند، برابری او را
و حقوق شهروندی او را انکار می کند.
اکنون که دو انقلاب حقوقی و فرهنگی مغرب زمين از انسان معاصر «توهم زدایی» کرده
اند، بشريت با آرامش خيال می تواند به تفاوت های فيزيکی و طبيعی زن و مرد نگاه
کند و اين تفاوت ها را بی هيچ پيش داوری و تبعيض و نابرابری بشناسد و بسنجد.
اين تفاوت ها اکنون همچون تفاوت دو گل، دو ستاره، دو رود، زيبايند؛
بی آنکه يکی ديگری را تحقير کند و خود را برتر بشمارد.
وقایع نگاری آنچه بر زنان در سال گذشته رفته دشوار است و
دشوارتر از آن مرور به یکباره آن، درست در آستانه روز جهانی زن. از اندک
اتفاقات خوب که بگذریم، سال 86، به حق سال زنان دربند بوده، سال هر روز یک
بحران در خیابان، سال زنان زیر چکمه و.... اعضای گروه میدان زنان سعی کرده
اند به مناسبت فرارسیدن 8 مارس، روز جهانی زن، وقایع مربوط به
زنان را از زوایای مختلف مرور و ارزیابی کنند.
سئوالی که مدام در حاشیه این زنده ترین و عمومی ترین گفت و گوی اجتماعی هرساله
در مورد زنان مطرح می شود این است: چرا جنبش زنان کاری درباره حجاب نمی کند؟ در
واقع در دل این سئوال به ظاهر ساده، سئوال مفصل تری وجود دارد: از جمله اینکه
اگر شما مدعی هستید جنبشی فراگیر، زنده و پویا تحت نام جنبش زنان وجود دارد،
چرا در مورد عمومی ترین و فراگیر ترین مساله زنان در ایران واکنشی در خور،
فراتر از یکی دو بیانیه، سخنرانی و مقاله های پراکنده نشان نمی دهد؟
همانگونه
كه در زندگينامه ي هر يك از اين زنان مي بينيم، بزرگترين مخالفين پيشرفت، حركت
و حضور اجتماعي آنان ، روحانيون قشري و جامعه اي نا آگاه و شديدا متعصب بودند.
تمامي اين زنان و همچنين عده اي از شاعران و نويسندگان مرد، از ميرزاده عشقي
گرفته تا ايرج ميرزا، از ملك الشعراي بهار گرفته تا يحيي دولت آبادي و عارف
قزويني ، بر اين اعتقاد بودند كه چادر و روبنده مانعي بزرگ در راه حضور اجتماعي
زنان در عرصه هاي گوناگون است و با آن مخالف بوده اند.
در ایران چند
دهه است كه ایدئولوژی رسمی کشور
مبتنی
بر تقویت
اقتدار دینی، زن ستیزی و تجدد ستیزی است. زنان، با درس آموزی از تجربه انقلاب
اسلامی و شرایط حاکم بر جامعه، با اشتیاق بیشتری به چالش علیه سنت و ایدئولوژی
رسمی
جامعه روی آورده و بیش از هر زمان و
بیش از
گروه های دیگر
از
گذار به مدرنیته، سكولاریسم و دموكراسی استقبال میكنند. دیگر آن كه، طی همین
چند دهه، روند جهانی شدن شتابی
بیمانند به خود گرفته است ـ امری كه امكان آشنائی و بهرهجوئی زنان ایرانی از
دست آوردهای جهانی زنان
را افزایش داده است.
در هر حرکت اجتماعی لازم است که علاوه بر اصلاح وضع موجود به نقدبنیادی و رادیکال نظم نابرابر موجود نیز پرداخته شود. پرداختن
به مسآلهی حقوق زناندر واقع به نوعی اصلاح ظاهری نظام
زن ستیزاست که اگر با نقد بنیادهایاقتصادی و فرهنگی
نظام زن ستیز همراه نباشد، همیشه راه را برای بازتولید نظم موجود بازخواهدگذاشت. هر چند که ممکن است با تغییر قوانین زن ستیز،
اندک بهبودی در وضعیتزنان ایجاد شود اما نظام سلطهء زن
ستیز قطعاً سلطهء خود را به شيوهء ديگری بازتوليد خواهد کرد.
از
آنجا که رأی دهندهء آمريکائی نشان داه است که ديگر نه جنسيت و نه نژاد و نه
مذهب کانديداهايش را بهنگام رأی دادن در نظر می گيرد و بيشتر به برنامهء آنها
است که رأی می دهد، می توان پذيرفت که اگر آقای اوباما مآلاً اين انتخابات را
ببازد نمی تواند ادعا کند که باختش بخاطر رنگ پوست و يا مذهب پدرش بوده است؛
همانگونه که خانم کلينتون نيز نمی تواند باخت احتمالی خود را به پای زن بودنش
بنويسد.
«دو ملته» شدن قانون اساسی فعلی نتیجهء مستقیم و منطقی معماری قدرت در جمهوری
اسلامی است و در نهایت از یكی شمرده شدن دو قدرت سیاسی و مذهبی كه تجانسی با هم
ندارد، نشأت میگیرد. در عرف ایران معاصر كه از دل مشروطیت سر برآورده مشروعیت
قدرت سیاسی از ملت برمیخیزد و مشروعیت قدرت مذهبی از خدا. این ترتیب عقلانی و
معقول كار است كه با تجدد در همهٌ دنیا گسترش یافته و به ایران هم رسیده و كلاً
شاید بتوان گفت كه در همه جا (لااقل اسماً) پذیرفته است...
ترکیه، با تصویب قانون اخیر در مورد لغو ممنوعیت حجاب در مراکز آموزشی، گام
مثبتی را برداشت که ادامه آن می تواند جدی گرفتن حقوق اقلیت ها باشد. دولت با
خردورزی بستری را فراهم کرد که زمینهء حقوقی قانون های اصلاحی در ترکیه ایجاد
شد. این تغییر با هر نگاهی مثبت تلقی می شود. هر چند ممکن است در نظر برخی از
تندروهای غربی حاضر شدن زنان محجبه در مراکز آموزشی و ادارات نشانهء بازگشت به
عقب و حاکمیت استبدادی حکام دینی باشد اما، بالواقع، مرزبندی های عقیدتی خلاف
آزادی و اصول دموکراتیک است و حق تحصیل در دانشگاه و پست های دولتی نباید
متناسب با عقیده های مذهبی باشد.
این امر را باید به صورت امری مسلم و موجود پذیرفت که با فقدان آزادی
در جامعه همه اشکال زندگی از نشاط «بودن» بی بهره خواهند بود و نیازهای بشری
محدود و منحصر به نادرستی و دروغ خواهد شد. در جامعه ای که انسان ها بهره ای از
آزادی نمی برند، به آسانی می توان نشانه ای از گرایش های ویران کننده و انکار
واقعیت زندگانی را مشاهده نمود. هنوز هم باید در اندیشه آن بود که آزادی فکر و
آزادی گفتار متعلق به فضیلت های انسان ها می باشد که در اعصار تاریخ تمدن برای
رسیدن به آن مبارزات جانفرسائی را دامن زده اند.
امروز جهان عرب ميان دولت
هاي اقتدارگرا از يكسو و جوامع غيرليبرالي از سوي ديگر گرفتار آمده است كه اين
دو هيچ يك زمين حاصلخيزي براي دموكراسي ليبرال به حساب نميآيد. كش و قوس ميان
اين دو نيرو به خشونت و سركوب گري ميانجامد و هرچه دولت سركوب گرتر ميشود
مخالفتهاي درون جامعه هم بيشتر ميشود و همين امر دولت را به اعمال شدت عملي
بيشتر وادار ميكند. اين روند به ديكتاتوري انجاميده و ديكتاتوري هم تروريسم
پرورانده است.
29 سال بعد از استقرار جمهوری اسلامی برای نخستین بار یک نامه اعتراض از جانب
45 سینماگر منتشر شد که سر وصدای بسیاری را باعث شد. اولین سئوال اینست که
سینماگران از چه زمانی فهمیدند که وزارت ارشاد سیاست هایش مخرب است و سینمای
اندیشمندان را حذف می کند؟ آیا قبل از اینکه رهبر میلش به احمدی نژاد بکشد و
دزدان و قاتل ها اعضای کابینه اش بشوند، در جمهوری اسلامی سانسور باب نبود؟ مگر
فیلم «شاید وقت دیگر» بیضایی در دوران احمدی نژاد بود که بدست سانسورچیان
جمهوری اسلامی قیمه، قیمه شد؟
جنبش طالبان در يك زمينهء بحران داخلي و در شرايط رقابتهاي شديد قدرتهاي بزرگ و منطقهاي و
همسايه به وجود آمد و پاكستان آن را پشتيباني كرد. اين جنبش از ابتدا مسلحانه و
بهشدت سياسي بود.
تحليل تاريخي عوامل پيدايش بحران
هاي زمينهساز آن به تركيب
قومي ـ نژادي و مذهبي مردم افغانستان بر ميگردد. اساسيترين عامل بحراني شدن
اوضاع داخلي، یورش ارتشسرخ به افغانستان بود. در اثر اتحاد استراتژيك غرب و
عربستان، مقابله با اين هجوم از طريق پاكستان آغاز شد و در نهايت به پيروزي
مجاهدين و تسريع فروپاشي شوروي و رشد
اسلامگرايي
انجاميد.
پس
از دوم خرداد بسیاری از جوانان دانشگاهی، گروه های سیاسی حاکم را متهم به
طالبانگیری کردند. این مفهوم ضمن اشاره به موقعیت طالبان در افغانستان، به
انتقاد از روش های نامطلوبی در داخل می پرداخت که تحت لوای مذهب حکومتی محدودیت
های رفتاری و فرهنگی و حتا سیاسی را در سراسر کشور تبلیغ می کرد. طالبانیگری
یعنی به کار گرفتن روش ها و شیوه های سرکوبگر در زمینه ی فرهنگ و سیاست ؛ یعنی
مقاومت در برابر نوآوری و طرد عناصر فرهنگی ناآشنا؛ یعنی برافراشتن پرچم مبارزه
با تهاجم فرهنگی به منظور رویارویی با دشمنی ناشناخته و گاه موهوم…
تنش
و کشمکش میان «برتری داشتن خوش بودن در گیتی» و «احساس فانی بودن گیتی»، انسان
را از زندگی خالص سکولار، باز می دارد.
در نتيجه، گامی که حافظ در راه دوستی گیتی برداشته استنیاز به برداشتن گامی دیگر دارد تا ما
به زندگی سکولار نزدیک شویم.
پس از واقعه دل خراش و جانسوز کربلا نه تنها تداوم مسیر ریزش نداشت که پس از
قرن ها دایره جمعیت هفت ده تایی را به دایره ای ده ها میلیون نفری گسترش داد و
صدها میلیون نفر از ملل مختلف، آزاد مردی و آزادیخواهی حسین را میستایند.
اما پس از پیروزی و استحکام نهضت خمینی این یاران، اطرافیان و حتی خانواده
خمینی (رهبر و سردار قیام) بودند که یکی پس از دیگری از دایره قدرت و حاکمیت
نهضت ریزش پیدا می کنند!
با موضوع بدعت و پدید آمدن مسائلی از قبیل «ولایت فقیه»، اشاعه خرافه پرستی و
شرک و گمراهی (از قبیل چاه جمکران و امزاده سازی و ....) و ظهور افرادی از قبیل
احمدی نژاد و امثالهم حتمی است. احمدی نژاد پدیده ای نیست که از خارج وجود شما
« آقایان» آمده باشد. او از خود شماست. او و امثالهم جزو بدنهء
اصلی «جمهوری اسلامی» و «ولایت فقیه» به حساب می آیند. با همراهی ایشان و رهبری
شما است که «جمهوری اسلامی» شکل گرفته و با آن «دین خدا» نابوده شده و جامعه ما
در منجلاب فساد و گمراهی فرو رفته است.
ایرج پزشکزاد با «گلگشت خاطرات» یک بار دیگر نشان میدهد
که در صدر طنزپردازانی
قرار دارد که مسائل اجتماعی را در کندوکاو آدم هایی که همه و هر روز با بکدیگر
سر و کار دارند، پی میگیرد و آنها را با زبان ساده طنز تصویر میکند تا
آئینهای باشند برای شناخت ما و جامعهء ما. آنها کسانی نیستند که «ما»
درباره شان بخوانیم و «به آنها» بخندیم. آنها خود ما هستیم. اگر میخندیم، به
خود و جامعه خود میخندیم.
کمال در اين گزارش نوشته بود: «ديگر در بين دولت فعلی و مردم پيوندی وجود
ندارد... ماشين ديوانسالاری فاقد قدرت رهبری است، زندگی عمومی دستخوش هرج و مرج
است و هر قدم تازه از جانب دولت بر ميزان نفرت عمومی نسبت به آن می افزايد.
همهء افسران رشوه گيرند و هر گونه فساد و بد عملی از آن ها برمی آيد. ماشين
عدالت کلاً شکسته و از کار افتاده است. نيروی پليس کار نمی کند، و وضعيت
اقتصادی با سرعتی بسيار زياد در حال فرو ريزی است. نه مردم عادی و نه کارمندان
دولت، هيچ يک، اعتمادی به آيندهء خود ندارند. و تلاش برای معاش حتی بهترين و
شريف ترين مردمان را از هر گونه ايمان خالی کرده است».
این
نسل کسروی، فروغی، مصدق، صدیقی، و بختیار خود را خواهد یافت و خواهد ساخت. او
اکنون در حال دریافت این واقعیت است که کلید گشودن این قفل در دست خود اوست ـ
نه در دست آمریکا و نه در دست خارج نشینان. این نسل مایه و پایه اش بسیار بیشتر
و سترگ تر از آن است که به دنبال رهنمودهای این و آنی باشد که هنور در کوچه
های ایدئولوژیک پیش از انقلاب درمانده و از این هزارتو راهی به بیرون پیدا نمی
کنند.
خواست من شخصا، نظامی است سکولار که در آن جدایی دین از دولت به طور واضح و
مشخص صورت پذیرفته باشد؛ نظامی مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر. شکل نظام آینده
را، می خواهد پادشاهی پارلمانی باشد یا جمهوری، مردم ایران تعیین خواهند کرد.
تا آن جا که به من مربوط می شود، فکر می کنم که نظام پادشاهی مدرن می تواند به
نهادینه کردن دموکراسی در کشوری همچون ایران کمک کند.
به
نظر من، تغيير ريشه ای در ايران بايستي با تفکری کاملاً متفاوت شروع شود. در
واقع، تا وقتي که فرد آماده نباشد تا از «وضع موجود» گسست جدي بکند، اصلاً
ميزان فداکاري براي انجام انقلاب يا رفرم اهميت و تأثيری پيدا نمی کند. در
اينجا البته منظور من تغيير شخصي نيست؛ امری که حتي در غرب هم اتفاق نميافتد.
آنچه منظور من است پديد آمدن تغيير اساسي در ذهن ايرانی است.
پايه گذاری سياست اتحاد دين و دولت در
ايران قبل از اسلام به اردشير ساسانی نسبت داده شده است. برطبق روايت طبری،
خاندان اردشير متولی آتشکدهء ناهيد در استخر فارس بوده اند و طبيعی است هنگامی
که اردشير بقدرت رسيد در پی اين بوده باشد که دين «مزديسنی» را، که در زمان
اشکانيان در کنار حکومت قرار داشت، با حکومت يکی سازد و از آن به عنوان حربهء
سياسی بهره برد. عامل اجرای اين سياست از زمان اردشير به بعد موبدی زردشتی به
نام «کرتير» بود.
فیدل کاسترو هنوز در چشم بسیاری اسطورهای است بجا مانده از دورانی پرآشوب که
قهرمانان آرمانها و آرزوهای فرودستان را یکتنه به دوش میکشیدند و هیبت و
جذبه آنان، تودهها را مجذوب و مسحور خود میکرد. در دوران پسامدرن اما بسیاری
اسطورهها را زنده نمیخواهند. اسطورههای زنده، دیر یا زود فرو میریزند.
اسطوره قهرمانی فیدل کاسترو نیز درهم شکسته است، در حالی که ارنستو چه گوارا با
"مرگ بهنگام" به اسطورهای تبدیل شده است.
با اوجگیری اعتبار
لیبرالیسم، ديگر بد گفتن به مصدق و بورژوا خواندنش از موضع چپگرایی رادیكال،
دروغ پراكنی از مقام طرفداری حكومت پهلوی، و عوامفریب شمردن ولامذهب قلمداد كردن و
تكفیرش از مسند مذهبی، خریدار چندانی ندارد و، به همین دلیل، عرضه كنندگان این
سخن ها باید به حرف هاشان قدری چاشنی آزادیخواهی بزنند تا بلكه كسی نیمنگاهی به آنها بیاندازد.
برخی، تأکیدات مقام معظم رهبری را به معنای توسعه فعالیت های فرهنگی در زمینه
موسیقی و رقص محلی و افزایش کرسی زبان فارسی در اروپا می دانند، اما ایشان
تصریح کرده اند که منظور من از فرهنگ، حقایق و اخلاق است... تغییر محتوای کتاب
ها از دوران ایران باستان به زمان معاصر همان ملی گرایی جدید است... باید
اسلامی شدن دروس و کتاب ها به صورت صحیح و واقعی شناخته شود تا به بیراهه
نرویم.
بی گمان پس از فرو
ریختن رژیم اسلامی و ضد ایرانی، میلیون
ها ایرانی از اسلام خارج خواهند شد. از هم اکنون - و زیر گلوله ها و شلاق
های آخوندی- این روند آغاز شده است و آخوندها را وحشت فراگرفته که اگر دیربجنبند، با دشواری
بزرگ و تازه ی دیگری رو
در
رو خواهند شد. از همین رو، در تدارک کشتار ایرانیانی هستند که دریافته اند
اسلام دین آنها نیست و رژیم اسلامی جز نکبت و عقب ماندگی و بی آبروئی در جهان
سودی برای ایران و ایرانی ندارد.
اختصاص ماده ای مستقل به تعريف و انواع ارتداد و مجازات مرتد در لايحه قانون
مجازات عمومی، که برای تصويب به مجلس ايران پيشنهاد شده است، بار ديگر يکی از
حساس ترين مسائل فقهی، حقوقی، سياسی و فرهنگی ايران گذشته و حال را به موضوع
روز بدل و اين پرسش را مطرح کرده است که چه ضرورتی جمهوری اسلامی را به قانونی
کردن مجازات مرگ عليه مسلمان زادگانی که از اسلام بر می گردند، وادار کرده است.
غسل تعميد روشنفکری دينی تحت نام
«امری سياسی» دلايلی دارد و دليل اول به اهميت اين جريان بر می گردد. اگر
روشنفکری دينی را سياسی بررسی نکنيم اصولاً انگيزه ای برای پرداختن به آن
نخواهيم داشت؛ چرا که به سرعت به مجموعه ای از پروژه های نظری ـ فرهنگی تجزيه
می شود که فقط «شباهتی خانوادگی» با هم دارند و به رهبری چند چهرهء خاص و محافل
دور و برشان پيگيری می شوند.
آرامش دوستدار ، فيلسوف ايراني مقيم آلمان ، اين فرضيه را پيش نهاده است که
فلسفهء يوناني در تقليب اسلامي خود، ويژگي اصلي اش را که همان پرسشگري باشد، از
دست مي دهد و تسليم جزم انديشي يا «دين خويي» مي گردد. فلسفه، براي آنکه فلسفه
باقي بماند، مي بايد همواره پرسشگر، کاونده، و شکاک باشد. آنچه در جهان اسلام
به
نام «فلسفهء اسلامي» شناخته مي شود، طبق باور آرامش دوستدار، از همان ابتداي
کار
ويژگي اصلي فلسفي بودن را از خود سلب مي کند.
تلاش جمالزاده در پاسخ به پرسش "مجله مسائل ایران" از خواست آن مجله بسیار
فراتر می رود و او به عنوان یکی از اندیشه ورزان و روشنفکران روزگار خویش، با
نگاهی ژرف به این پرسش می نگرد و پرسش های دیگری را پیش روی می نهد و هشدار می
دهد که این ویژگی های ناپسند یکی ازعلل و شاید مهمترین علت عقب ماندگی ایران
است و تا زمانیکه به آنها آگاه نباشیم و این ایرادهای اخلاقی را نشناسیم و
نپذیریم، در راه بر طرف کردن و مبارزه با آنها پیروز نخواهیم شد.