فهرست مقالات | صفحات اول | دربارهء سکولاريسم نو | دربارهء نشريهء ما |
گفتگوهای اختصاصی | آرشيو عکس و کاريکاتور | آرشيو عکس و مکث | آرشيو کوتاه و گويا | آرشيو جمعه گردی ها |
فهرست مطالب ماه مه 2012 |
شماره 1164 ـ چهارشنبه 10 خرداد 1391 ـ 30 ماه مه 2012
بر همهء گروه های سیاسی و فکری مخالف حکومت دینی فرض است که حفظ جان و حیثیت انسان ها را – فارغ از هر گرایش فکری - بر هر مصلحت سیاسی و گروهی ارجح بدانند. تهدید جانی شاهین نجفی تهدید همهء مخالفان جمهوری اسلامی است. در پروسهء تضعیف حکومت دینی و ایجاد تغییرات بنیادین اجتماعی، ما ناگزیر به نقد «مقدسات» هستیم. با این وصف معلوم نیست مرتد بعدی چه کسی خواهد بود؟ جمهوری اسلامی با صدور احکام ارتداد و قتل مخالفین و وادار ساختن آنها به روی آوردن به زندگی مخفی و تحت حفاظت پلیس، در واقع زندان های خود را به قلب اروپا آورده است.در این شرایط ، غیرعادی نخواهد بود اگر شاهد خودسانسوری نویسندگان و متفکران و فعالان سیاسی ایرانی حتی در کشورهای آزاد دنیا باشیم.>>>
چگونه می توان هم منتقد اسلام سیاسی و جمهوری اسلامی بود و هم راه برونشد از فاجعه را پیشاپیش با اخته کردن نواندیشان مسلمان بست؟ چگونه می توان منتقد ارتداد و فتوا بود و همزمان با فتوا، ارتداد حاملان ورژن غیر سیاسی و رحمانی از اسلام را که تلاش دارند جای مناسب اسلام را در جهان جدید تعریف کنند، صادر کرد؟ نظام شهربندی انگار بدون فتوا کارش پیش نمی رود. (آنان که زندان را تجربه کرده اند، می دانند که در زندان، مسایل زندان با فتوا حل و فصل می شود.) به نظر می رسد با کاریکاتوری از ایده ی درخشان و قابل تامل «امتناع تفکر در فرهنگ دینی» روبروییم. کسانی مثل مهران جنگلی مقدم، جلال ایجادی و الهه ی بقراط به امتناع تفکر و اصلاح در فرهنگ اسلامی رسیده اند. مبارک است!>>>
نگرش به دین و دموکراسی در پنج کشور اسلامی یکسال پس از بهار عربی و در آستانه اولین انتخابات آزاد ریاست جمهوری در مصر، این سوال بیش از پیش مطرح است که چشم انداز تغییرات دموکراتیک در کشورهای مسلمان چیست؟ در این مقاله با استفاده از یک تحلیل مقایسه ای، سعی می شود تا پاسخی به پرسش بالا داده شود. کشورهای مورد مطالعه دارای پیشینه متفاوت فرهنگی، منطقه ای و سیاسی هستند و شامل دو کشور برخوردار از دموکراسی نسبی (ترکیه و اندونزی)، دو کشور در حال گذار به دموکراسی ( مصر و تونس) و یک کشور در حال مبارزه برای کسب دموکراسی (ایران) می باشد.>>>
خاتمی؛ پای طاووسی که زیبا نیست سيد محمد خاتمی به عنوان یک انسان، شاید از دوستداشتنی ترین کسانی باشد که دیدهام. اما در مقام سیاستمدار و مدیر، نادیده گرفتن خطاها و کوتاهیها و فرصتسوزیهایش را یک خطای بزرگ میدانم. خاتمی از بسیاری از قولهایی که داد، کوتاه آمد. قرار بود پرونده قتلهای زنجیرهای را به سرانجام برساند. به عنوان مجری قانون اساسی، در مقابل نقض گستردهء حقوق بشر و قانون اساسی کوتاه آمد. معتقدم خاتمی انسان نسبتاً خوبی بود که مدیریت نمیدانست و گروهی از روزنامهنگاران، از جمله خودم، هیچگاه به مسئولیت خودمان در سالهای دههء هفتاد عمل نکردیم و از هر گونه برخورد سختگیرانه با خاتمی خودداری کردیم.>>>
آخرين کوشش جمعی ایرانیان برای گذار به دموکراسی، پس از انتخابات سال هشتاد و هشت به سرنوشت دیگر جنبشهای آزادی خواهانه ایران دچار شده است. "بیعملی و انفعال" بارزترین ویژگی معترضان پس از گذشت نزدیک به سه سال از آخرین انتخابات ریاست جمهوری در ایران است. دربارهء علل و چرایی این وضعیت میتوان "سرکوب گسترده حاکمیت" و "ناتوانی معترضان" در مقابله با این مساله را اصلیترین عوامل برشمرد. اما سوال این است که چرا معترضان علیرغم گستردگی شان توان مقابله با سرکوبهای حکومتی را نداشته و ندارند؟ چه عاملی سبب زمینگیر شدن جنبش در پشت سد سرکوب حکومت شده است؟>>>
«هیولایی» به نام ساختار پادشاهی ما می توانیم با چشم بستن بر درد و رنج مردم ایران، و ندیده گرفتن اُولویت های امروزین آنها که دگرگونی بیدرنگ سیاسی است، و خطر تازش رزمیِ بیگانگان به ایران و تجزیۀِ کشور، برای سه دههء دیگر گفتگو دربارهء این پُرسش را ادامه بدهیم که «آیا ساختار پادشاهی خوب است یا جُمهوری؟»، ولی راستی این است که اگر شُما به «حاکمیت ملی ِ» مردم ایران باور می داشتید، بایستی می پذیرفتید که تجلی گاهِ اين حاکمیت ملی صندوق های رای و نمایندگانِ برگُزیدهء مردم در مَهِستان بُنیانگذاران (مجلس موسسان) هستند که ساختار کشورداری آیندهء ایران را روشن خواهند کرد.>>>
من با مشکل ژنيتکی کار نمی توانم بکنم!
در کارگاه هپلی؛ متعلق به سايت ايران ليبرال>>>
شماره 1163 ـ دوشنبه 8 خرداد 1391 ـ 28 ماه مه 2012
حشمت اله طبرزدی - از زندان رجایی شهر بدلیل طولانی شدن دوره حبس و بویژه انفرادی ها که جمعا دوره های انفرادی من به سه سال میرسد و نبودن امکانات بهداشتی و رفاهی و نیز تغذیه نامناسب و فشارهای روحی. جسم من به مرور پس از سيزده سال فرسوده شده و دچار بیماری های گوناگون شدهام، که در زندان یا بیمارستان اما بصورت تحت الحفظ، امکان مداوای آنها نیست... حکومت جمهوری اسلامی و رهبران آن یعنی سیدعلی خامنه ای و محمود احمدی نژاد که ادعا میکنند طرفدار قانون و عدالت هستند و ریاکارانه از زندانیان بحرین و عربستان و فلسطین دفاع میکنند سالیانی است که من و امثال من را زیر فشار و شکنجه و زندان قرار داده اند. >>>
هنر واقعی در اين نيست که مرزهای ديگری را به مرزهای موجود بيافزايم. هنر واقعی در اين است که تأثيرات مخرب مرزهای کنونی را نيز کاهش دهيم و اين تنها با استقرار نظام های دمکراتيک و غير ناسيوناليستی ميسر است. آری، زمانی طرح خواست استقلال گريز ناپذير است، آن هم آن هنگام که يک) مشارکت در زندگی سياسی کل کشور و مديريت منطقهای در چهارچوب يک کشور ناممکن گردانيده شوند و تبعيضات به بهانههای متفاوت استمرار يابند، دو) تنش قومی در جامعهای تودهای و همهگير شود و، سه) خلقی خارج از دو فاکتور فوق مصالح خود را در جدايی بيابد. من بالشخصه اميدم را به برقراری نظامی که مانع از شق اولی شود، از دست ندادهام. تنشی ميان قومی نيز در ايران نمیبينم. به ويژه تا جايی که به کردستان مربوط میگردد، اين خطه مصالح خود را در جدايی نمیبيند. اين سخن ابتدا و انتهای احزاب کردستان بوده است.>>>
جنبش صلح طلبی، رمانتیک و بدون راهبرد مخالفت با ناتو و گردهمایی آن در شیکاگو مخالفت کور با نهادهای نظامی است که نقش اصلی آنها دفاع از کشورهاست… جنبش صلح طلبی تهدیدات جدیای مثل تهدید اسلامگرایان را برای امنیت جهانی به طور کلی نادیده می گیرد… از غیر روشمند و بی چشم انداز ترین جنبشهای اجتماعی در کشورهای غربی جنبش صلح خواهی یا صلح طلبی است. این جنبش نه دیدگاه راهبردی و نه نگاه بلند مدت به چالشهای امنیتی جهان امروز دارد.>>>
یکی از بزرگترین موانع ما در راه رسیدن به دمکراسی، جوزدگی است. اگر بتوانیم این مشکل را رفع کنیم، اگر نگویم بزرگترین مانع، میتوانم بگویم یکی از بزرگترین گامها را در رفع مشکلات کشور عزیزمان برداشته ایم. در چند روز اخیر، که موزیک "نقی" از "شاهین نجفی" خواننده ای که در چند سال اخیر با موسیقی اعتراضی، خود را بیشتر به جامعه ایرانی شناسانده است، منتشر شد، با موجی از موافقت ها و مخالفت ها در فضای مجازی رو به رو شد. اینگونه مخالفت ها و موافقت ها که بیشتر بر پایه احساسات صورت میگیرد، چند روزی فضا را به خود اختصاص میدهد و پس از چندی بدون هیچ نتیجه ای فضا به حالت عادی باز میگردد تا خوراک جدیدی ایجاد شود و مجدداً جو فضای مجازی را متشنج کند. اینگونه فضاها که یه روز با حرکتی از "گلشیفته فراهانی"، روز دیگر با سفر "محمود احمدی نژاد" به جزایر ایرانی خلیج همیشه پارس و امروز با موزیک "نقی"، "شاهین نجفی" به صورت مکرر افکار عمومی را دست خوش خود قرار میدهد و افراد جامعه را از فضای خردگرایی خارج میکند و به محیطی احساسی سوق میدهد خطرات بسیاری را میتواند از جوانب مختلف به همراه داشته باشد. علاوه بر این که در فضای فوران احساسات هیچ مشکلی را به صورت ریشه ای و منطقی نمیتوان رفع کرد و مشکل پس از چندی بر اساس خستگی ناشی از تکرار مکررات به فراموشی موقت سپرده میشود، خطر سو استفاده سود جویان از جو ایجاد شده بسیار زیاد و حتی طبیعی مینماید. بنابر این از دیدگاه اینجانب، با احترام به عقاید مختلف و حق آزادی بیانی که برای همگان قائل هستم دوری جستن از این فضای متشنج و بازگشت به فضای منطقی را به نفع جنبش دمکراسی خواهی در ایران می دانم. آرشيو
خوانندگان محترم ضد انقلاب مقدمتاً به اين خبر، که طنز نیست، توجه فرمایند: «واردات چینی در ازای ارز دولتی: میخ و پونز، شلنگ پلاستیکی، بند شلوار!» فدوی نمی داند که برای شما خوانندگان بی مبالات ضد انقلاب، از میان :میخ، پونز، شلنگ و بند شلوار کدام مهمتر است؟..فدوی البته، چندان هم پرت نیست و می داند که شما برای دستیابی به پاسخ درست به پرسش دشوار فوق، به مبالغ هنگفتی زمان نیاز دارید تا آن را از مرجع تقلید خود، ضاعف الله اشراقه، استفتاء فرمائید... >>>
اينترنت محيط بسيار خوبی ست برای سنجش دمکراسی خواهی اين گروه و فردايی که اگر اين ها بر سر کار بيايند پيش روی ماست. شما مراجعه کنيد به سايت "بالاترين" ببينيد چه بر سر غير خودی ها و مخالفان پادشاهی می آورند و چه جوری نوشته ی آن ها را بايکوت می کنند. فدايت شوم، آقای دکتر نوری علا! مملکت را که آقای پهلوی تنهايی اداره نخواهد کرد، بل که همين اطرافيان هستند که امور را در دست خواهند گرفت و آقا رضا را خون به جگر و مردم را بدبخت خواهند کرد.>>>
غلامعلی بیگدلی، دکتر در حقوق از دانشگاه تولوز فرانسه نوری علا، در تنگنا قرار گرفته است، بسیاری از کسانی که در آغاز سناریوی سکولار سبز! وی را یاری می کردند و رهبری وی را پذیرفته بودند ، با گذشت زمان و روشن شدن بسیاری از پشت پرده ها، وی را ترک کردند و به گفته معروف؛ اسماعیل ماند و حوض سبز رنگش!>>>
مشروطه خواهان و جمهوری خواهان؛ عملکرد و اهداف جمعه گردی های آقای نوری علاء را مانند همیشه خواندم. در جمعه گردی پنجم خراد 91 اشاره داشتند به مطلبی نوشتهء آقای فرهنگ قاسمی و همینطور مطرح کردن نکات بسیار مهمی که کمتر بدان ها توجه شده؛ در حالی که بنظر من شاه کلید حل بسیاری از مشکلات امروز ماست. با نکات زیادی از نوشته جناب نوری علاء موافقم اما با مواردی موافق نیستم و فکر میکنم نیاز به یاد آوری دارد.>>>
جناب آقای نوری علا؛ هنگامی که حدود دو هفته پیش در پاسخ به مقاله شما در حمایتِ مبرهن از «سلطنت» – که شما و دیگر هوادارانِ آقای پهلوی آن را «مشروطه» می نامید – و در حمله به جمهوری خواهان، مقاله «پادشاهی بالذات ناقض حقوق بشر است» را به نگارش درآوردم، با آگاهیِ کامل از سابقهء شما، این انتظار را داشتم که مطابقِ معمول با داستان- سرایی و منظومه- پردازی، سعی در تخطئهء مواضعِ طرفِ مقابل تان – که بنده باشم – کنید.>>>
کنفرانس های بی محتوا و به ابتذال کشيدن دموکراسی نيما فرمين؛ دکترای حقوق از دانشگاه مونت پليه ـ فرانسه! نوری علا، با ستودن خاتمی، از او فیلی ساخت و به هوا فرستاد، فیلی که باد وی با یک سوزن خوابانده شد و چهره ی نامردمی وی آشکار گردید... نوری علا در نشریه سکولار نو، به گونه ای دیگر همان سخنان آخوند ها را بازگو می کند. و با سرهم کردن دموکراسی و اسلام، که کمترین پیوندی با هم ندارند، بر آن است، پندارهای شیعه را به نام دموکراسی به مردم بقبولاند. از این رو سکولاریسم را با رنگ سبز آذین می کند. او سخن فرزانه ی مولانا را نمی داند که می گوید: «چون که بی رنگی اسیر رنگ شد / عیسئی با موسئی در جنگ شد».>>> همراه با تعريضی از اسماعيل نوری علا
شماره 1162 ـ جمعه 5 خرداد 1391 ـ 25 ماه مه 2012
اصلاً زنان در 1314 چقدر در جامعه حضور داشتند که بخشنامه کشف حجاب آنان را «مجبور» به برداشتن چادر از سر خود بکند! تقریباً هیچ! اتفاقاً! کشف حجاب برای این بود که راه زنان را بگشاید، و گشود! اگر زنان با همان حجاب در اجتماع فعال میبودند، چه بسا رضاشاه به این فکر نمیافتاد که به «کشف» آن بپردازد! و اگر قرار بود کشف حجاب نه به صورت قانونی و از «بالا» بلکه اختیاری و از «پایین» میبود، آخوندها همان دماری را از روزگار زنان و مردان طرفدار کشف حجاب در میآوردند که پس از هفتاد سال و هنوز از آنها در میآورند!>>>
در جستجوی کدام آینده برای میهنمان ایران؟ کلامی دارم با طرفداران جمهوریخواهی و آن اینکه اگر در جستجوی آینده بهتری برای میهنمان ایران با مخاطرات کمتر و با ثبات بیشتر هستیم، باید به طور منطقی و واقعبینانه با مسئله پادشاهی برخورد کنیم. متأسفانه در طیف جمهوریخواهان کسان زیادی را نمیشناسم که از مسئله پادشاهی در ایران امروز ابراز نگرانی کنند زیرا آن دفتر را بسته میدانند! عدهای از جمهوریخواهان در عطش بر زمین زدن جمهوری اسلامی گزینه « تعیین نوع رژیم، بعد از سرنگونی آن توسط رأی مردم » را پذیرفته اند...>>>
پیرامون «آینده نگری ِ» جناب فرهنگ قاسمی جناب فرهنگ قاسمی در نوشتاری تحت عنوان "در جستجوی کدام آینده برای میهنمان ایران" به نکاتی از نوشتار بنده تحت عنوان "فرض غیردموکراتیک بودن پادشاهی ناشی از ندانستن است" اشاره کرده که لازم است پاسخی اجمالی داده شود.>>>
ما جمهوری خواهان بايد کم کاری و نازائی خود را بپذيريم. ما اگر رضا پهلوی را بازماندهء دوران منقرض سلطنت پهلوی ها می بينيم، بايد به ياد داشته باشيم که هنوز هم در بين ما کسی برجستگی همآوردی با او را ندارد، آنگونه که اغلب مان آرزو می کنيم که رضا پهلوی جمهوری خواه شود و خود را کانديد رياست جمهوری کند! همچنانکه در بين جمهوری خواهان نيز کسی نمی تواند هيمنه ای را بخود بگيرد که ابوالحسن بنی صدری می گيرد که همجنان خود را نه «رئيس جمهور قبلی جمهوری اسلامی» که «رئيس جمهور منتخب مردم» می خواند. و يا مورد مريم رجوی را داريم که رياست جمهوری اش (حتی با قيد موقت بودن آن در آينده) اکنون بيشتر به شوخی تبديل شده است.>>>
محور مذاکرات بغداد چیست و طرفین از هم چه می خواهند؟ پاسخ این پرسش را تارنمای "بازتاب امروز" چنین گزارش می دهد: «در مذاکرات بغداد طرف های غربی خواستار "دسترسی کامل و سریع به پارچین"، "تحویل کل اورانیوم غنی شدهء بيست درصدی" و "تعلیق غنی سازی اورانیوم بیش از پنج درصد" هستند و در قبال این سه امتیاز "تنها قرار است یک امتیاز کوچک داده شود و آن هم تعویق در تحریم کامل نفتی خواهد بود"». بسیار بعید به نظرمی آید که از مذاکرات بغداد نتیجهء مثبت و روشنی بدست آید و به فرض هم چنین شود روی پایبندی نظام ولایت مطلقه فقیه به قول و قرار و تعهدهایش نمی توان حساب باز کرد. >>>
بازهم دربارهء درخواست "پرواز ممنوع" برای آسمان کردستان ایران با حسن نیت فراوان و اینکه "انشاالله گربه است" باید این خیالپردازی های آقای ایرانپور را بقول خودشان به حساب "مستقل" و دور بودن ایشان از حزب دمکرات کردستان ایران گذاشت و امیدوار بود که هموطنان کرد، در هر کجای ایران که هستند، در پیکار علیه استبداد ولایت فقیه، ارتجاع، فساد، تبعیض های فرهنگی، مذهبی و اقتصادی، و برای دستیابی به حقوق شهروندی، پیشرفت اقتصادی و عدالت اجتماعی با دیگر ایرانیان همراه و همگام شوند. همهء آحاد ملت ایران تشنهء آزادی، دمکراسی و زندگی شرافتمندانه در ایرانی امن، آباد و سربلند می باشند. جداکردن آنها از یکدیگر، بهر بهانه ای، به مبارزه همهء آنها آسیب می رساند.>>>
آقای کمال ارس! شما مختاريد ابدالدهر ساز قومپرستی خود بر اساس مذهب و زبان و تمرکز قدرت در دست خود را بزنيد و آن را "ناسيوناليسم" "ايرانی" بناميد. امثال بنده نيز در تلاش خواهند بود جامعهای عادلانه و دمکراتيک و عاری از هر گونه حق ويژه، حال تحت هر عنوانی که باشد، در ايران بنا کنند. نيروهايی هم هستند که سعادت را در استقلال (کرد، ترک، ...) میبينند. بالاخره يکی از اين سه طيف تفوق پيدا خواهند کرد. از نظر من تفوق طيف فکری شما در مرکز و قدرت سياسی نمیتواند تفوق طيف سومی را در مناطقی چون کردستان، آذربايجان، ترکمن صحرا، خوزستان و بلوچستان به دنبال نداشته باشد. و اتفاقاً اين است که نمیتواند پيامدی جز جنگ و مآلاً تجزيهء ايران را به دنبال نداشته باشد.>>>
اکونومیست>>> دولت ها در کشورهای ثروتمند تقریباً طی سه دهه گذشته همواره با کسر بودجه مواجه بوده اند. آدمی مایل است گمان ببرد که برای بحران اقتصادی اروپا راه حلی غیردردناک وجود دارد و مشکل تنها راضی کردن سیاستمداران سرسخت به اعمال آن است. فرانسوا اولاند به هنگام کمپین انتخاباتیاش این ایده را ترویج و تشویق میکرد. او به کرات تاکید کرد که در برابر «ریاضت اقتصادی» انتخاب او «رشد بیشتر» است. رأی دهندگان یونانی، کشوری که اینک در رکودی به سر می برد که میتواند برای سالها ادامه داشته باشد، مشتاق یک راه حل جایگزین هستند...بقيه در آرشيو
شماره 1161 ـ چهارشنبه 3 خرداد 1391 ـ 23 ماه مه 2012
دستور جدید وزارت اطلاعات برای كنترل بیشتر كلیساها
بيانيه دربارهء نقش فتوا در تهديد آزادی ها در جامعه ای که بر مدار «فتوا» می چرخد و قدرت حکومتی نيز بازوی اجرائی آن بشمار می آيد ديگر چه جای دم زدن از هرگونه قانون اساسی و مجلس شورا و انتخابات و رفراندوم است؟ حکومت اسلامی با ارادهء فقيه بوجود آمده و همهء کارهای اصلی خود را ـ چه در نوشتن قانون و چه در تعيين رهبری ـ از طريق «مجلس خبرگان» (بخوان مجلس فقيهان فتواگو) انجام داده، اجرای همهء قوانين مصوب مجلس را منوط به تصويب «شورای نگهبان» ـ که فقهای مجتهد در آن حاکمند ـ دانسته، و با مخالفان خود نيز، نه از طريق مجاری قانونی که با توسل به فتوا، روياروئی کرده است. کشتارهای روزهای نخستين پيروزی انقلاب، کشتارهای دگرانديشان خارج کشور، قتل عام زندانيان دههء شصت، و جريانی که اکنون با نام «قتل های زنجيره ای» شناخته می شود، همه و همه از طريق «صدور فتوا» از جانب فقهای مجتهد انجام گرفته است؛ قتل هائی که آشکارا ريشه در عمليات تروريستی همين مجتهدين در دوران پيش از انقلاب دارد و نمونهء بارز آن کشته شدن مورخ بزرگ ايران، احمد کسروی، به دست فدائيان اسلام است. بدون وجود پديدهء «فتوا» هيچکس نمی توانست قادر به اين همه کشتار مخالفان خود باشد.>>>ـ کاظم علمداری ـ شاهين نژاد ـ اسماعيل نوری علا و مخاطرات امنیتی اسلام سیاسی روحانيت شيعه در واکنش به يکی از آهنگهای شاهين نجفی و مراسم يوروويژن در کشور آذربايجان يکی از سياهترين هفتههای تاريخ خود را در اواخر اين ارديبهشت پشت سر گذارد. روحانيونی که از آنها معمولاً در رتبههای بالای مراتب اقتدار دينی در رسانههای دولتی و شبه دولتی ياد می شود (جعفر سبحانی، حسين نوری همدانی، ناصر مکارم شيرازی، محمدرضا مهدوی کنی و ديگر اعضای جامعهی روحانيت مبارز تهران) در واکنش به يک اثر هنری و يک مراسم هنری ديگر «چهرهی رحمانی اسلام» را به خوبی در معرض ديد همگان قرار دادند. کسانی که می خواهند حساب روحانيت و جمهوری اسلامی را از اسلام جدا کنند کارشان دشوارتر شده و برای ماله کشی باری بسيار سهمگينتر در انتظارشان است.>>>
در حکومت دینی دنبال دمکراسی نگردید گفتوگو با بوعالم صنصال، نویسنده الجزایری کشورهای عربی در معرض این خطرند که پا جای پای ما بگذارند و از روی سرمشق بد الجزایر مشق بنویسند. این وضع امروز در مصر پیش آمده. در مصر ارتش قدرتمندتر و قلدرتر از قبل شده، حتی با نفوذتر از زمان مبارک. ارتش صد سال سیاه حاضر نیست از قدرت اش دست بکشد. روزنامهنگاران و روشنفکران بازداشت میشوند. قبطیهای مسیحی، یهودیان، همجنسگرایان مورد تعقیب قرار میگیرند، زنهای بیحجاب را کتک میزنند، یا این که موهایشان را میکشند، دختر بچهها را از رفتن به مدرسه منع میکنند، کم کم دست دادن با زنها هم مجاز نخواهد بود. این وضع مصر. در لیبی گروههای مسلحی هستند که ایجاد رعب و وحشت میکنند و پایش بیافتد مردم را میکشند. در تونس هم به زنهایی که اسلامی لباس نپوشند، تف میاندازند. اسلامگراها در دانشگاه جولان میدهند و قصد دارند زنها را از مردها جدا کنند. رئیس دانشگاه تونس را اخراج کردند، چون زن بود. هر روز بساط مان همین است.>>>
شاهين نجفي يك ترانه سروده؛ همين!.. اين كه چه كاري را توهين حساب كنيم و چه رفتاري را اهانت به مذهب و مقدسات ديني، اين البته امري است مربوط به پذيرفتن ميزان هاي مدرن و مدرنيته، مربوط به فرهنگ و آداب مورد توجه و احترام خود ما. وگرنه خلط مبحث مي شود و هركس دنبال عقب ماندگی هاي خود در مي ماند. مثال: نزد جمعيت انبوه هندوآن (يك ميليارد يا بيشتر...) گاو موجود مقدسي است، (ضمنا نزد ايرانيان باستان هم نوعي تقدس داشت)، گاو را طبق اصول يا فروع دين هندوآن نبايد آزار داد، چه رسد به كشتن و خوردن گوشت آن. اما ميلياردها انسان غير هندو (از جمله ما ايرانيان) گاو را مي كشند، گوشتش را مي خورند و هيچ از اين توهين بزرگ به مذهب هندوآن باك شان هم نيست!>>>
بسیاری از مفسران دینی ما در نیم سدهی اخیر، با تزریق مفاهیم خودخواسته به کتاب های مقدس چون قرآن و اوستا، به سوءاستفاده ی آرمانی از این متون دست زدهاند. من اگر چه در کار پژوهش، “تحلیل” علمی و اندیشه ی انتقادی را بر تعبیر و “تأویل” شهودی ترجیح میدهم، ولی مخالف تفسیر متون ادبی، دینی و فلسفی نیستم، و خود نیز یکبار مقاله ای در تفسیر شعری که پس از شنیدن خبر قتل جنون آمیز داریوش و پروانه فروهر سرودم نوشته ام. با این همه، مانند متفکر آمریکایی اریک دونالد هرش (که بخشی از کتاب خود “اعتبار در تأویل” را به نقد نوشتههای تأویل شناس نامدار آلمانی هانسگئورگ گادامر اختصاص داده) معتقدم که تأویل باید نه سست، من درآوردی، نابجا و نابهنگام که قوی، معتبر، بجا و بهنگام باشد، وگرنه از هرگونه عینیت و سندیت بی بهره خواهد ماند.>>>
پيدايی و فرجام اصلاحات درون ساختاری بمناسبت پانزدهمين سالگرد واقعه دوم خرداد 1376پيشنهاد میکنم که همگان بهگونهای شفاف مسيرشان را مشخص کنند و کسانی که راه نجات ملت را در «تغيير ساختاری حاکميت» میدانند و به درانداختن طرحی نو باورمندند، صرفنظر از آرمانهای حزبی، گروهی و سازمانیشان و بهعنوان شهروندان صاحب حقوق، فرصت بيابند تا همراه با ديگر همميهنان، در حرکتی مسالمتآميز خواهان فراهم کردن شرايط انتخاباتی آزاد (همهپرسی) شوند که در آن سرنوشت کشورشان، بهگونهای که اکثريت مردم بخواهند، تعيين شود.>>> ولی نظام را زير سؤال برد! در اين دوره نيز بعضی بداخلاقی ها و مطلبی که شايد خود گويندگان آن هم اصراری نداشتند که اصلاح طلب ناميده شوند به نام اصلاحات بيان شد و يک جريان افراطی و تندرو و يک بعدی نگر که حياتش در ايجاد چالش های سياسی و دروغ پردازی و جنگ روانی است و فقط به حذف می انديشد با هياهو و مغالطه فراوان اين مطالب را به حساب اصلاحات گذاشت و همه اصلاح طلبان را نيز دارای چنين بينش و گرايشی به حساب آورد و حتی بعد از انتخابات اخير رياست جمهوری که مردم واقعاً رفتار مدنی و بی خشونت و با رعايت ادب و موازين مردم سالاری داشتند و به علت رفتار نادرست عده ای ساختار شکن که نسبتی هم با مردم معترض نداشتند متهم کردند که ساختار شکن اند، ضد امام حسين و ضد امام خمينی و آلت دست اجانب هستند.>>>
شماره 1160 ـ دوشنبه 1 خرداد 1391 ـ 21 ماه مه 2012
برخورد پليس کشور نوبنياد آذربايجان با آزاديخواهان باکو نشريهء اينترنتی «ققنوس اروپائی»
برگزاری اولین دادگاه بین المللی برای رسیدگی به اعدام های دههء شصت مهمترین پیام این دادگاه به رهبر جمهوری اسلامی می تواند این باشد که مردم ایران هیچگاه ستمی که بر آنها رفته و جنایت هایی که دولت مرتکب شده را فراموش نمی کنند. همچنین یکی از اهداف تشکیل این دادگاه آن است که جهان با فرهنگ مصونیتی که در ایران از چندین دهه پیش وجود دارد آشنا شود. در ایران به جای اینکه مسئولان قتل ،شکنجه و تجاوز تنبیه شوند به مقامات بالاتری ترفیع پیدا می کنند.>>>
بازی کردن با برگ رضا پهلوی در برابر میرحسین موسوی؟ در حاشیه گفتگوی نوشتاری بابک امیرخسروی و کاظم علمداری گوئی ما چون ضد غرب و ضد امپریالیست بودیم با شاه و نظام سلطنت هم ضد بودیم، حالا که دیگر نه ضد آمریکائی هستیم و اعتقاد به امپریالیسم هم که از پایه غلط بود، پس باید رابطه و رویکردمان را هم نسبت به سلطنت طلبان و رضا پهلوی تغییر داده و بهبود بخشیم!… یا؛ حالا که ما فهمیدهایم رضاشاه و محمدرضا شاه دیکتاتوریهای مدرن بودند و در مدرن بودن و اصلاحات شان از سطح متوسط جامعه جلوتر بودند، پس چرا باید امروز با وارث آنها و مدعی تاج و تختشان بده و بستان نداشته باشیم!؟>>>
تحول خواهان و چند پروژهء گذار به دموکراسی نکتهء مرکزی تغییر ذهنیت شهروندان در مقابل حکومت و دستگاه ولایت فقیه است. کسی دو سال پیش پیش بینی نمی کرد که در مدتی کمتر از یک سال چهار حکومت خاورمیانه و شمال افریقا با حادثهء خودسوزی یک جوان تونسی سقوط کنند. چند سال پیش هم کسی سقوط حکومت های بلوک شرق و شوروی را پیشبینی نمی کرد. پس، اگر اراده ای باشد، تغییر هم ممکن است. موفقیت یک پروژه به چندین عامل مختلف بستگی دارد، اما مهمترین فاکتور، پذیرش آن از طرف مردم خواهد بود.>>>
آيا اميدی به «سپاه پاسداران» هست؟ پس از اين که دانستيم نخستين عناصر تشکيل دهنده سپاه ابدآ «احساسات ميهنی» نداشته و، به تبع آن هم، اين نهاد هرگز با «تفکری ايران دوستانه» و برای «پدافند از منافع ملی ايران» پی ريزی نشد، اينک بجاست که بدانيم فاتحان رسمی ايران برای «آرتش» بجای مانده از نظام شاهنشاهی ايران چه نقشه هايی در سر داشتند. برای همان نيروی کلاسيک تربيت يافته با انديشه هايی «ميهن پرستانه» و کارآمدی که خود رهبر انقلاب اسلامی و مريدان وی هم به نيکی مي دانستند که در هيچ زمينه ای کوچکترين سنخيت و شباهتی به خود آنان، طرفداران و سپاهيان ايشان ندارد.>>>
ضديت با مخالفان دمکرات حکومت دیکتاتوری! این فرض معقول است که تصور شود هر مقاله ای برای منظور خاصی نوشته میشود و خواننده می تواند انتظار داشته باشد نظریه ای رد شود و نظریه دیگری پیشنهاد شود. اینطور که به نظر میرسد هدف مقاله جناب امین موحدی بی اعتبارکردن کوشش های سیاسی دکتر نوری علا و هموندان آنها در شبکه برای براندازی جمهوری اسلامی است و ظاهراً جناب موحدی با مطرح کردن کردار گذشته سیاسی دکتر نوری علا کوشش های در حال حاظر ضد جمهوری اسلامی ایشان را بی اعتبار می کنند.>>>
آیا جامعه ایران یک جامعه مذهبی است؟ یک جامعهء مذهبی صرف، چه خصوصیاتی دارد و آستانهء تحریک مردم نسبت به مقدسات در یک اجتماع دینی چگونه قابل اندازه گیری است؟ آیا مذهب همچنان نهادی قوی، تاثیر گذار و اساسی در زندگی روزمرهء مردم ایران است؟ براستی چند درصد مردم ایران، در شبانه روز نماز می خوانند و یا چند درصد ایشان به طور خودجوش، آن طور که در افغانستان شاهد آنیم، حاضرند برای اعتراض به هتک حرمت مقدسات مذهبی دست به هر کاری بزنند؟ اساساً معیار دوستان برای معرفی جامعه ایرانی به یک جامعهء دینی حساس چیست؟>>>
از اتهام زنی، تا اهانت، تا آلترناتيو گفتگوی تلويزيونی با اسماعيل نوری علا گفتگوگر: عليرضا ميبدی در تلويزيون پارس>>>
اسفنديارشناسی مقام معظم رهبری و... از فرمايشات مقام معظم رهبری: «من يك وقت گفتم كه اسفنديار مثل اين بچه حزباللّهي هاى امروز خود ماست! در فرهنگ شاهنامه يك حزباللّهى غيورِ دينخواه مبارز وجود دارد. بله؛ اين كارها را شما بكنيد تا ديگران نكنند. شما كه نكرديد، ديگران مىكنند.» فدوی نخست پنداشت که منظور مقام معظم رهبری، ایدالله جیشه و ابد عیشه، از اسفندیار، همان اسفندیار رحیم مشائی ِ کار خودمان است!.. لکن در ادامه دریافت که در درک فرمایشات ایشان، طبق معمول شدیداً به جاده خاکی زده است و منظور معظم له از اسفندیار در آیه ی بالا، اسفندیار شاهنامه است! راست می فرماید! خب وقتی کورش چفیه بیاندازد و فردوسی هم بسیجی بشود، تکلیف برادر اسفندیار هم، البته معلوم است!..>>>
شماره 1159 ـ جمعه 29 ارديبهشت 1391 ـ 18 ماه مه 2012
تشکل های مستقل و تشکل های دولتی کارگری در ایران اگر احمدی نژاد از پوپولیسم استفاده می کند، برای خریدن آن «چپ ضد امپریالیست» در خارج کشور است. شما با رژیمی طرف هستید که در خارج کشور با کمونیست ها زد و بند می کند، در داخل کشور کمونیست کشی می کند. ما متأسفانه این تفاوت ها را نمی توانیم تشخیص دهیم که این دکترین پوپولیستی برای چه منظورهایی بکار گرفته می شود. برای کارگری که اعتقادی ندارد (حالا من نمی خواهم آن را عمومیت بدهم) به سیستمی که نهادهایش ماهیت خودشان را نشان داده اند... ما کجا دیده ایم که رئیس جمهور یک کشور، آقای احمدی نژاد، کارگران سندیکا را ببرد و به شان بگوید: «به همه تان یک اتوبوس می دهم، از خر شیطان بیایید پایین». کدام کارگر این حرف را خرید؟ اما تو خارج کشور است که این پوپولیسم معنی می دهد تا بگویند: ببینید، مسئله درگیری جناح های سرمایه داری جهانی است.>>>
جمعه گردی های اسماعيل نوری علا آلترناتيو نمی تواند بگويد که من قصد منحل کردن حکومت فعلی را ندارم و فقط می خواهم مبارزات بشر دوستانه و افشاگرانه کنم و جهانيان را از بدکاری های اين رژيم ورشکسته با خبر سازم. برای آن ها که می خواهند آلترناتیو یک حکومت دیکتاتوری را بسازند، اين کارها همه مفيد و مهمند و به سود آلترناتيو هم هست که در مسير مبارزه به این اعمال نیز دست زند. اما نمی توان وظايف يک آلترناتيو را به اينگونه زمينه ها محدود کرد. آلترناتيو قدرت را در آماج خود می گيرد، جريان انحلال و براندازی رژيم نشسته در قدرت را هدايت می کند، و در پی فروپاشی رژيم کهنه مديريت جريان آماده سازی کشور برای يک سلسله انتخابات آزاد را هدايت می کند.>>>
(همراه با لینکهای دیدنی و شنیدنی) وقتی «اِمینم»، خوانندهء رَپ آمریکایی، مسائل اجتماعی و خانوادگی را با بیپروایی فریاد میزد، نه مذهبیها بلکه گروهی از زنان و همجنسگرایان علیه او شوریدند که بر ضد آنان میخواند! ولی اگر اینان برابری میخواهند، باید این را هم بدانند که بخشی از این برابری یعنی همین که مانند دیگرانی که با آنها برابر میشوند، مورد نقد تیز و طنز کوبنده قرار بگیرند! هیچ تقدسی در وجود و اعتقادات هیچ کسی وجود ندارد که نتوان آن را به نقد و به طنز کشید. مسلمانان متکبر و هم چنین «نواندیش» باید به این برابری در نقد و طنز و حتا هزل و هجو عادت کنند.>>>
دین اسلام دین جمهوری اسلامی و تبهکاران فاسدش نیست. زیرا این دین برای ایشان صرفاً ابزار قدرت است. گروگان است. اما در عوض دین اسلام دین زندانیان و قربانیان این نظام است. دین تاجزاده ها و نبوی ها و سحابی ها و موسوی و کروبی است. دین نوری زاد و سردار علایی است. دین رهنورد و فائزه است. دین زنان و مردانی است که در مقابل تبهکاری این نظام ایستاده اند؛ از مهندس بازرگان تا مهندس سحابی؛ از احمد قابل تا آیت الله منتظری؛ از نرگس محمدی تا فائزه هاشمی. دین مادران ما ست و دین جوانان ما ست. دین شریعتی است. دین آل احمد است. دین سروش و بنی صدر است. چه کسی گفته است می توان به دین این مردمان به سبب تبهکارانی که بر گرده ایشان سوارند توهین کرد؟>>>
اتفاقاً درست برعکس: حق تمسخر و تحقیر محفوظ است! آقای مهدی جامی در مقاله ای به نام حق تمسخر و تحقیر محفوظ نیست در وبلاگ خود منتشر کردهاند؛ این مقاله سپس در جرس نیز باز نشر شده است. این همه خلط مبحث به نداشتن مفاهیم پایه ای در بارهء آزادی بیان مربوط میشود. بخشی از سخنان ایشان و پاسخ به آنها به این شرح است...>>>
اجماع مدنی و حقوقی جهانی می بایست با این پدیدهء توحش گرا و خود سر برخوردی جدی کند. تمام فرامین جزایی ِ برخاسته از فتوا می باید در زمرهء اقدام و سازماندهی قتل و کشتار شهروندان (جهانی) قلمداد شده و تحت تعقیب قضایی قرار گيرند. این آن پاسخی ست که یک انسان تابع حقوق مدنی بشری می باید بدین داستان بدهد؛ نه دست یازی به انواع سفسطه های اخلاقی و تفسیری برای ترمیم اندیشه های تبهکارانه. آری، اين مصلحان حقیقی اجتماعی هستندکه دادخواهان حقوقی پیگرد این و آن آیت الله و مرجعی بشمار می روند که، با استفاده از قوانین زمین ساز و آسمان دوخت خود، آزادانه ذهنیت و عینیت کشتار را می آفریند.>>>
فتوائی که بیشتر شبیه توریه است اوباما از طريق برنامهای سیاسی و تنظیم شده از طرف جمهوریاسلامی در زیر فشار قرار گرفته است تا به فتوای خامنهای ایمان بیآورد. فتوای آیتالله صافی گلپایگانی فقط ابزاری برای تاکید بیشتر به فتوای خامنهای به نظر میرسد. تلاش اصلاحطلبان مهاجر جمهوری اسلامی هم در این است که موضوع فتوا را برای غربیان بازتر کرده و دست غیبی جمهوریاسلامی برای تحلیل قدرت مذهبی خامنهای در غرب باشند. امروز نقد آقای شاهین نخفی بیشتر در رسانههای نزدیک به اصلاحطلبان مهاجر خوانده میشود تا نقد آیت اللهصافی گلپایگانی!>>>
پاسخی به مقالهء «پادشاهی بالذات ناقض حقوق بشر است» راستی این است که با رویکرد به امتیازهای بیشُماری که جُنبش آزادیخواهی مردم ایران می تواند در دستیافتن به آرمان اش از همبستگی با هواداران پادشاهی ببرد که همانند جمهوریخواهان به مردمسالاری و گیتیگرایی باور دارند، پافشاری و لجبازی شما برای پیشگیری از این همبستگی و ادامهء سنگ انداختن در این راه، برابر خواهد بود با همکاری غیر مستقیم و ناخواسته با حکومت اشغالگر اسلامی در ماندگاری آن و ادامهء لگدمال کردن حقوق شهروندیِ آن جوانانی که این حکومت اشغالگر دارد روزانه سه تا از آنها را از ریسمان دار آویزان می کُند؛ البته اگر این جوانان را «انسان» بشمار آوریم و تنها انگیزهء مان از سرسختی برای پیشگیری از همبستگی با پادشاهیخواهان، نگرانی از «لگدمال شُدن حقوق شهروندی و انسانی آنها در ساختار پادشاهی» باشد!>>>
اسلامیکردن علوم انسانی سکولار اشتباه است رئيس شورای سياست گذاری «نخستين کنگرهء علوم انسانی اسلامی» «اقتصاد اسلامی» چند سالی است که اجازه کرسی رسمی دردانشگاه ها يافته است. بايد در عرصههايی که قدرت علمی مان محرز است و با يک انباشت علمی روبرو هستيم و بضاعت علمی مناسبی داريم مجال علمی مناسب برای راه اندازی کرسی های جديد در دانشگاه ها بدهيم تا آنها بتوانند خودشان را ارائه کنند. تأسيس اين کرسی ها باعث میشود دانشجويان و اساتيد با يک نو بودن و دانشی که می تواند رقيب جدی برای علوم انسانی غربی آشنا شده و انس بگيرند. اگر با شعار صرف بخواهيم اين قضيه را دنبال کنيم تأثير عميقی نخواهد گذاشت. بايد نياز به تأسيس کرسي های جديد بر اساس علوم انسانی اسلامی احساس بشود. >>>
شماره 1158 ـ چهارشنبه 27 ارديبهشت 1391 ـ 16 ماه مه 2012
در حاشیهء دعوت از همگان برای ساختن «ایران»! مانند اغلب سخنرانیهایش؛ آقای احمدینژاد در سخنرانیهای اخیرش در خراسان هم، بارها این جمله را بر زبان رانده است که: «همه باید دست به دست هم دهیم و ایران را بسازیم»... چنین دعوتی، دعوت از «همهی شیعیان معتقد به ولایت فقیه» (یا همان اسلام سیاسی) است و بس. و حتا شامل «شیعیان اثنیعشری» هم که اعتقادی به «ولایت فقیه» و «لزوم حاکمیت دین بر جامعه» ندارند نمیشود تا چه رسد به «سکولارهای مسلمان» و «سکولارهای غیرمسلمان» و به طریق اولی؛ «لائیکها». سادهترین و ملموسترین و قابل فهم ترین دلیل آن هم همین تصویر روبرو. که نشاندهندهء نوع برخورد «شیعیان معتقد به اسلام سیاسی» با گروهی از مردمان این سرزمین (زنان و دختران) است که ممکن است «شیعهی اثنیعشری» هم باشند اما به تاوان «بیباوری به حجاب اجباریِ اسلام سیاسی» و درنتیجه «اندکی کنار رفتن غیرعامدانه» یا «کنار زدن عامدانهی روسری»؛ چنین روی زمین کشیده و تحقیر و سرکوب می شوند!>>>
پادشاهی بالذات ناقضِ حقوقِ بشر است در آخرین «جمعه گردیِ» خود، تحتِ عنوانِ «حاکمیتِ ملت و معمایِ نوع حکومت»، به مورخه 22 اردیبهشت 1391، جناب آقای اسماعیل نوری علا، در راستای ترغیب به همبستگی میان نیروهای «سکولار، دموکرات، و انحلال طلب»، بابتِ «انعطاف ناپذیریِ» طیفِ جمهوری خواهان در پیوستن به «اتحاد»ی که به طور عمده از سوی مشروطه خواهان راهبری می شود، از آنها به شدت انتقاد کردند. در این راستا، ایشان، با اشاره به مواضعِ آقای فرهنگ قاسمی از «جبهه جمهوری خواهان مستقل و آزادی خواه ایران» به جهتِ نفی آن، چنین نوشتند که...>>>
پیرامونِ مقالهء «کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف» بی گمان بحث پیرامون نوع حکومتِ ایران (جمهوری و یا پادشاهی) و ساختار نظام سیاسی غیرمتمرکز (فدرالیسم) دو اصلِ موردِ اختلافِ نیروهای جمهوریخواه و پادشاهی خواه میباشند، اگر چه می دانیم این نیروها در رابطه با غیرایدئولوژیک (سکولاریسم) و دمکراتیک بودنِ حکومت آینده ایران، و حفظ تمامیت ارضی کشور دارای اتفاق نظرهای همانندی می باشند. امّا آنچه را که در رابطه با رفع هر گونه سوءتفاهم در این خصوص میشود مطرح کرد این است که با پذیرش اصل «استقرار حاکمیت ملی»، هرگونه سوءظن نسبت به دیگر خواست های سیاسی دو طرف برطرف خواهد شد و گفتمان پیرامون محتوی و ساختار حکومت آینده ایران در فضایی آکنده از اعتمادِ دوجانبه پیش خواهد رفت.>>>
آيا اميدی به «سپاه پاسداران» هست؟ سراسر کارنامهء بنيانگزاران سپاه نشان دهندهء اين حقيقت است که درد اصلی اين دار و دسته، درد اسلام و بويژه، شيعی گری بوده و هست، نه درد وطن هم وطن. هر مبارزه ای هم که اينان تا کنون کرده اند حتا در صادقانه ترين و مردمی ترين وجه خود هم، برای پياده شدن ارزش های شيعی گری در ايران بوده که حتا شامل آن بيش از ده ميليون هم ميهن اهل سنت ما هم نمی شده، چه رسد مبارزه برای سربلندی ايران و رفاه و آسايش و امنيت ملتی که زرتشتی و يهودی و بهايی و کلدانی و آشوری و ارمنی هم دارد!>>>
تهران در تلاش پیوند زدن انقلاب اسلامی با عراق تلاش برای جانشینی آیت الله العظمی علی سیستانی، در سکوت و به آرامی آغاز شده است، و ایران سعی می کند کاندیدای خود را در این مقام بگذارد – یک روحانی تندرو که می تواند نفوذ مستقیم تهران بر مردم عراق را فراهم کند. اینک این نگرانی شدت گرفته است که هدف دراز مدت ایران پیوند زدن انقلاب اسلامی اش یا عراق است. کاندیدای ایران، آیت الله محمود هاشمی شاهرودی، شصت و سه ساله ساله، متولد عراق است، که قریب ده سال قوه قضائیه ایران را رهبری می کرد، و کماکان یک مقام ارشد دولتی باقی مانده است. نمایندگانش با استفاده از پول ایران ماه هاست که در عراق از طریق ارائه کمک هزینه های تحصیلی به طلبه ها در بسیاری از حوزه های مذهبی، به ایجاد یک شبکه حمایتی، و پخش اطلاعات در باره او مشغولند.>>>
دربارهء مقدسات و ارتداد شاهین نجفی عجیب نیست که هر گونه نقد و انکار مقدسات، حاکمیت سیاسی و گروه هایی که در فضای انگارههای حاکم زندگی می کنند را آشفته و هراسان می کند. استبداد سیاسی و اجتماعی موجود از حیطههای مقدس که غیر قابل نقد خوانده می شود، تغذیه می کند و شلیک به سمت مقدسات به مثابه شلیک به قالب استبداد است. حیطههای مقدّس با آنکه تعریف پذیر و قابل شناسایی اند، اما مرزهای معین و مشخصی ندارند. این چیزهای مقدس تمایلی ذاتی به بسط و گسترش خود دارند. پذیرش هر کدام از حیطههای مقدس به تولید و پذیرش اجباری حیطههای مقدّس جدید می انجامد. برای جلوگیری از بسط مقدسات و گسترش وسعت و عمق استبداد ناشی از آن، آیا بهتر نیست که همه قلمروهای مقدس را از اعتبار انداخت و سرچشمه را کور کرد؟>>>
سخنی چند، با آقای ناصرایرانپور رفیق استالین شما می گفت: دروغ را آنقدر تکرار کنید که خودتان هم باورتان شود. درست مثل ِ همین حکایت ِ «ملت کرد» و «ملت ترک» و ... شما و رفقایتان (در دورۀ «برو و بیا» ی کشور شوراها ) به جای «قوم» از واژۀ «خلق» استفاده می کردید: «خلق ترکمن»، «خلق عرب»، «خلق ...» . حال که آن «بساط» برچیده شد و قبله به سوی «وزارت امور خارجۀ آمریکا» و «وزارت امور خارجۀ اسرائیل» و... تغییر جهت داد، تحت رهنمود ِ همین دولت ها، واژۀ «خلق»، یکباره، جایش را به واژۀ «ملت» داد، تا آن چه که این روزها شاهدش هستیم رخ دهد و ایرانی که (به قول آن دولتمرد اسرائیلی) به اندازه کافی بزرگ است، به سمتی برود که به قدر دلخواه آنها کوچک شود.>>>
چندی است که چشممان به جمال آقای نوری زاد، در نشریات اینترنتی و تلویزیون صدای آمریکا روشن شد. با نامه های سر گشاده و دلسوزانه اش به رهبر فرزانه انقلاب، که در آنها به او میگوید : ما و شما در پیاده کردن اسلام رحمانی شکست خوردیم و مشتی دزد و جانی را بر سرنوشت مردم سیه روز ایران حاکم کردیم و اینکه مردم، دیگر، شما سید خراسانی خیره سر و خشن را نمی خواهند، بلکه خاتمی سلیم و خوش برو رو و همیشه خندان را دوست دارند. این آخری ها هم با مقالهء "روزی در همین نزدیکی ها "، ایرانیان رانده شده را عزت طپان کرده و می نویسد که ما حکومتیان اسلام پناه، باید روزی فرش کاشان بر قدوم همه مخالفان در بدر شده ی ایرانی پهن کنیم و...>>>
آیا میدانید آیتالله خامنهای چگونه از نمایشگاه کتاب بازدید میکند؟ یکی از حاضران در نمایشگاه کتاب با اشاره به بازدیدهای سالانه آیتالله خامنهای از نمایشگاه بینالمللی کتاب نوشته است که بازدیدهای رهبر جمهوری اسلامی از محلی متفاوت از محل عمومی نمایشگاه کتاب است. همهساله و در طی برگزاری نمایشگاه بینالمللی کتاب رسانههای داخلی جمهوری اسلامی با هیاهوی بسیار خبر از بازدیدهای چند ساعته رهبر ایران از این نمایشگاه میدهند. بازدیدهایی که با تبلیغات بسیار در تلویزیون ایران هم نمایش داده میشود و هدف رسانهها هم چیزی جز نشان دادن «فرهنگی و اهل کتاب بودن علی خامنهای» نیست. اما در خصوص این بازدیدهای آقای خامنهای طی روزهای گذشته «م پارسا» در صفحهی مجازی خود نوشت:...>>>
شماره 1157 ـ دوشنبه 25 ارديبهشت 1391 ـ 14 ماه مه 2012
از زیر پای خود برداشته اند متاسفانه زنان ایران در پی انقلاب اسلامی، و در چارچوب قانون اساسی تبعیض آفرينی که با قوانین حقوق بشر و کنوانسیون های مختلف رفع تبعیض از زنان منافات و گاه ضدیت دارد، نه تنها بیشترین حقوق خود را از دست دادند، بلکه کرامت انسانی آن ها، چه به عنوان زن و چه مادر گرفتار لطمه های شدید شده است. در حال حاضر در سرزمین ما، حکومت و قوانین موجود به زن یا مادر همانگونه نگاه می کند که در قرون وسطا. هنوز زن بنده ای است که خدای کوچک اش مرد است و «مادری» نيز حکم همان «تولید مثل» را دارد...>>>
دربارهء رابطه با سلطنت طلبان و آلترناتيوسازی تلاقی دو نظر از بابک امیرخسروی و کاظم علمداری از اعضاء اتحاد جمهوريخواهان ايران خسروی: آلترناتیو به وضع موجود از درون کشور سر بر خواهد آورد. نقش ما با همۀ ارزش و ضرورت آن، نقشی کمکی است. امیدوارم روزی بتوانیم به ایران برگردیم و نقش موثرتری ایفا بکنیم. ولی فعلاً متاسفانه چنین نیست. باید واقع بین بود. نباید به خود و نیروهای خارج کشور، پُربها داد. به باور من، تلاش برای ایجاد آلترناتیو در خارج کشور و با اتکاء به نیروهای ایرانیِ خارج کشور، اگر نمی خواهد ابزاری در دست خارجی ها باشد و استقلال عمل و اندیشه خود راحفظ بکند، بی فایده است. تلاش ما در راستای دستیابی به آزادی ودموکراسی، با حفظ استقلال عمل و اندیشۀ خود؛ می باید با تلاش نیرو های کم و بیش همسو در درون کشور، پیوند بخورد و درخدمت این پیکار سرنوشت سازباشد. تنها دراین صورت است که ارزش واقعی دارد.علمداری: ما با کسان دیگری که با اصول ما بیگانه اند و خواهان برگشت به دوره طلایی امام، یعنی دوره خوف و وحشت اند خواهان گفتگو هستیم، از آنها بی قید و شرط دفاغ هم کرده و می کنیم. چرا با رضا پهلوی که این سابقه را هم ندارد گفتگو نکنیم؟ مگر خواست گفتگو با اصلاح طلبان به معنای برگشت به دورهء وحشت خمینی و پذیرش نظامی دینی آنها است؟ ما باید معیارمان را یکسان کنیم و دلیل گفتگو را به مسأله خواست ائتلاف با سلطنت طلبان گسترش ندهیم. چون هدف هر گفتگویی ائتلاف نیست. اگر گفتگو با سلطنت طلبان نادرست است، بطور قطع جانبداری از اصلاح طلبان هم نادرست است.>>>
کردستان فتح شدني و بلعيدنی نبوده، لذا عجيب نيست که مورد غضب حکومت های مورد دفاع آنها قرار گيرد. اما تکليف آناني چيست که چيزي جز صدايشان را نداشتهاند و اما با اين وصف با خشونت حداکثر مورد سرکوب قرار گرفتهاند؟ مردم تهران و کردستان يک شباهت دارند و يک تمايز. شباهت شان در اين است که هر دو مورد سرکوب خشن قرار ميگيرند. تمايزشان اما در اين است که کردستان هر از چند گاهي پاسخ خود را ميدهد و تن به ارادهء حاکمان نميدهد، دست کم صدايی از آن برمیخيزد. دليل آن هم از جمله ريشهدار بودن تحزب در کردستان است. اما میبينيم که فرياد نداهای جوان در تهران غالباً بيپاسخ ميمانند. ديديم مردم تهران بپاخاستند و برای چند نسل ما افتخار آفريدند، اما بخش عظيمی از همين اپوزيسيون برافروخته خفته ماند که ماند. >>>
شبکهء سکولارهای سبز ايران چگونه بوجود آمد و چه می کند؟ گفتگوی راديوئی با اسماعيل نوری علا گفتگوگر: حسين حجازی از راديو پرشين
پاسخی به نوشتهء آقای فرهنگ قاسمی شوربختانه راهکار پیشنهادی جمهوریخواهان برای همبستگی میهنی (ملی) چیزی بجز دور بیهوده و چرخیدن به گردِ دایرهء اهریمنی، پافشاری بر لغزش ها و بازکردِ خطاهای گذشته نیست. جُمهوریخواهان از واژگانی چون آزادی، گُزیدمان آزاد، جبههء فراگیر، همبستگی میهنی سُخن می گُویند، ولی، همزمان، بخش مُهمی از هم میهنان آزادهء ما را به گُناه پادشاهی خواهی از اُردوگاه آزادیخواهان می رانند و راهکاری را پیشنهاد می دهند که راه را بر همبستگی میهنی، آزادسازی ایران، دستیافتن به مردمسالاری و ارزش های بالا می بندد.>>>
ذکاوت و ديگر قضايا با آنکه نظر غالب آن است که مقام معظم رهبری، ایدالله جیشه و ابد عیشه، تالی حضرت امام(ل) است، لکن فدوی جسارتاً نظری خلاف آن دارد، و با سوء استفاده از فضای شدیداً دمکراتیک جامعه ی شکوهمند اسلامی مان، آن را ابراز هم می کند *! و آن اینکه، اعلیحضرت العظما سید علی(ع) خامنه ای، خلدالله ملکه و سلطنة، بسیار با هوش تر از حضرت امام(ل) است و در واقع ، امام راحل(ل) به گرد نعلین ایشان هم نمی رسد! محک فدوی در ابراز این تئوری نسبتاً خطرناک!، جام زهر معروف است...>>>
ترانهء نقی، توهين به مقدسات يا طرح تلخ معضلات؟ هيچ توهينی به مقدسات مردم نشده و اگر توهينی هست به حکومت اسلامیست و ما، مخالفان حکومت اسلامی... کمی انصاف داشته باشيم و متن شعر نجفی را همانطور که نويسندهء محترم جرس مینويسد در زمينه و کانتکستاش بررسی کنيم.>>>
دولت اسراييل برای اپوزيسيون ايران چه کار می تواند بکند؟بتازگی علاقه ای از سوی دولت اسراييل برای کمک به اپوزيسيون ايران نشان داده شده است. در اين يادداشت هدفم توضيح اين امر است که بنظر اين حقير چگونه اسراييل می تواند به بهترين وجه به اپوزيسيون ايران کمک کند...>>>
شماره 1156 ـ جمعه 22 ارديبهشت 1391 ـ 11 ماه مه 2012
جمعه گردی های اسماعيل نوری علا در موقعيت کنونی صلاح کشور ما بطور کلی، و اپوزيسيون حکومت اسلامی بطور اخص، در آن است که بپذيرد در آيندهء ايران هر که در «رأس» می نشيند ـ چه شاه باشد و چه رئيس جمهور ـ صرفاً جنبه ای نمادين داشته و اين دو نوع حکومت قابل جابجائی هستند. چرا که اگر پادشاهی خواهان و جمهوری طلبان بر اين اصل توافق کنند که «در حکومت آيندهء ايران، چه جمهوری باشد و چه پادشاهی، رياست کشور منصبی تشريفاتی و فاقد مسئوليت خواهد بود و قدرت واقعی در دست نمايندگان مردم و مسئولان قوای سه گانه قرار خواهد داشت» آنگاه راه برای ايجاد ائتلاف وسيعی از مخالفان انحلال طلب حکومت اسلامی باز می شود>>> ؟! پس از شکل گيری گروه بندی ها و بلوک ها، گام بعدی ائتلاف سياسی وسيع اين گروه بندی ها و بلوک های سياسی می تواند باشد. اين ائتلاف تحت هر نام و عنوانی، نخ تسبيح اش می بايد خواست و تلاش در راه سرنگونی يا انحلال حکومت اسلامی، برپايی حکومتی مردمسالار، جدايی دين(و مذهب) از حکومت و پايبندی به مفاد اعلاميه جهانی حقوق بشر باشد. هدف ائتلاف می بايد ياری رساندن به حرکت ها و جنبش های آزاديخواهانه و عدالت جويانه در داخل کشورباشد؛ حرکت ها و جنبش هايی که در راستای تحقق خواست های گفته شده مبارزه می کنند.>>>
در سیاست رمانتیک و مبارزه نمادین چون زبان بیش از عقل در تکاپوست، کسی هم مسئولیت پیامدهای آن را بر عهده نمیگیرد. رمانتیسم در سیاست، ضد روشنگری و خردستیز است و بر خلاف پوپولیسم نه بر احساسات رقیق مخاطبان بلکه بر رقّت احساسات گوینده تکیه دارد. هر دو اما هدفمند هستند و در جمهوری اسلامی حتا هدفشان یکی است: هر دو «بسیجی خیبر»ند و میخواهند «نظام و انقلاب» خود را «نجات» دهند! تمام مسئله بر سر همین «نظام و انقلابم» است! نظام و انقلابی که من نیز مانند میلیونها ایرانی دیگر آن را از خود نمیدانم.>>>
بیش از چهار صد روز از آغاز بپاخیزی دلاورانهء مردم سوریه در برابر رژیم سفاک و آدمکش بشار اسد می گذرد و هفتهء آینده این قیام چهاردهمین ماه خود را پشت سر خواهد گذاشت. رستاخیز مردم شجاع و استوار سوریه که تاکنون به بهای جان بیش از 11 هزار انسان، زندانی شدن هزاران نفر، آوارگی ده ها هزار و خانه خرابی صدها هزار نفر دیگر، غالبا غیرنظامی و بی دفاع، تمام شده و ایستادگی و پایداری بی نظیر مردم سوریه حاوی درس هائی گرانبها برای بسیاری از ملت های اسیر چنگال خودکامگان، از جمله نظام شرور و اهریمنی ولایت مطلقه فقیه است که آموختن این درس ها بر روند از بین رفتن نظام های استبدادی و جلوگیری از تداوم و استمرار آنها اثر ژرف خواهد گداشت.>>>
کارشناسان علوم اجتماعی یا مراجع تقلید حوزه عمومی انتقاد نه دوستی است و نه دشمنی. انتقاد کارکرد طبیعی عقل نقاد است و دولت یا اپوزیسیون یا هیچ رخداد و فرد و گروهی را مستثنا نمی کند... انتقاد از مخالفان نیز در فضای عمومی ضروری است اما اگر افرادی فقط به انتقاد از مخالفان می پردازند و حکومت از معادلهی تحلیلهای آنان حذف شده یک جای کار اشکال دارد... علوم اجتماعی نه طرفدار محافظه کاری، نه طرفدار اصلاح طلبی و نه طرفدار انقلابی گریاند.>>>
البته که زنان در تمام جهان مشکلاتی دارند و البته که آمریکا هنوز یک رئیسجمهور زن نداشته است. البته که با بسیاری از زنان در بسیاری از کشورهای غربی همچنان به مثابه شیئ برخورد میشود. این جایی است که معمولاً مکالماتی از این دست به آن ختم میشود، وقتی تو تلاش میکنی بحث کنی که چرا جوامع عربی از زنان متنفرند. بیایید این مسئله را که آمریکا با زنان چه میکند یا نمیکند کنار بگذاریم. یک کشور عربی را نام ببرید و من فهرستی از سوءاستفادههایی که از زنان براساس ترکیبی زهرآگین از فرهنگ و مذهب در این کشورها میشود را برخواهم شمرد؛ فهرستی که شمار کمی از این کشورها میتوانند یا تمایل دارند از آن رهایی یابند، مبادا که به توهین به فرهنگ یا مقدسات متهم شوند.>>>
چرا از شاهین نجفی حمایت میکنم؟ قضاوت در مورد کار هنری شاهین نجفی که منجر به صدور حکم ارتداد شده سهل و ممتنع است. از نظر من هیچ چیز بجز جان انسان مقدس نیست. حتی بر اساس آموزههای مذهبی هم خدا به انسان جان داده و همو میتواند جان انسان را بگیرد. ما حق نداریم حتا یک قاتل را اعدام کنیم. حبس تمام عمر برای یک قاتل محکوم شده در یک قضاوت عادلانه بهترین مجازات است. به همین ترتیب هیچ چیز دیگری تقدس ندارد. مشکل در جایی رخ مینماید که یک درخت هم تقدس پیدا میکند چه رسد به امام نقی. کار هنری شاهین نجفی از بسیاری جهات قابل تحسین است. اگر قرار باشد امام نقی مقدس باشد چرا نباید مبانی جهانی حقوق بشر (از جمله جان انسان به عنوان یکی از حقوقی که هیچ انسانی حق گرفتن آن را از انسان دیگری ندارد) مقدس باشد؟>>>
شماره 1155 ـ چهارشنبه 20 ارديبهشت 1391 ـ 9 ماه مه 2012
در مسلخ فراموشی دیپلماسی غرب میهمان برنامه "به عبارت دیگر "در شبکه بی بی سی فارسی در حالیکه یک تن قند در دلش آب گشته بود از موفقیت مذاکرات هسته ای بین جمهوری اسلامی و قدرت های جهانی خبر می داد و با حسی که رضایت از آن فوران می کرد اذعان داشت: "در صورت موفقیت کامل مذاکرات هسته ای، غرب مشوق های غیر قابل انتظاری در پیش روی جمهوری اسلامی خواهد گذاشت." جای تعجب نیست او مشاور اقتصادی اتحادیه اروپا ست نه مردم ایران! این روزها دل خوشی چندش آور میهمانان شبکه های پر مخاطب فارسی زبان، از این رویکرد ریاکارانه، قلب هر ایرانی درمندی را می آزارد.>>>
ساموئل هانتينگتون و برخورد تمدن ها؛ بيست سال بعد آيا هنوز نظريه برخورد تمدن های ساموئل هانتينگتون معتبر است؟ چه بر سر پيش بينی ساموئل هانتينگتون آمده است که معتقد بود پس از کمونيسم، جهان شاهد چالش بين ايالات متحده آمريکا و تمدن های عمده دنيا خواهد شد؟ بيست سال پس از پديداری اين نظريه، آيا هنوز ميتوان گفت جنگ های آينده براساس چالش های بين غرب سکولار و مثلا تمدن اسلامی به عنوان يکی از تمدن های نه گانه مورد اشاره هانتينگتون خواهد بود؟>>>
پوپر متفکرانی را که با اندیشه های خود عملاً در خدمت خودکامگان و راهگشای حکومت های جبار بوده اند «پیامبران کاذب» می نامد و تأکید می کند که ما باید در انتقاد از میراث فرهنگی خود روشن سخن بگوییم و عادت دفاع از بزرگمردان را ترک کنیم، چرا که بسیاری از آنان از راه تاختن به آزادی و عقل، خطاهای سنگین مرتکب شده اند و تسلط فکری شان هنوز مایهء گمراهی انسان هاست. «پیامبران کاذب» در آثار پوپر با دقتی سنجشگرانه ردیابی می شوند و سرانجام در مقابل قاضی دادگاه عقل قرار می گیرند.>>>
آیا «پارلمان ایرانیان مهاجر و تبعیدی» عملی است؟ در دو نوشته پیشین از بحران نمایندگی در اپوزیسیون سخن رفت و موضوع تشکیل یک نهاد نمایندگی (پارلمان) به انتخاب ایرانیان مهاجر و تبعیدی مطرح شد. در آنجا گفته شد که «پارلمان ایرانیان مهاجر و تبعیدی» (و نه «پارلمان ایران در تبعید» که ممکن است به معنای نوعی از نمایندگی مردم ایران باشد) هم تجربهای است برای ایرانیان خارج کشور که «انتخابات آزاد» را تجربه کنند و هم ابزاری که وزن و موقعیت نیروهای سیاسی خارج کشور محک بخورد. این نهاد، نیروهای سیاسی مختلف را زیر یک سقف جمع میکند (کاری که بسیاری از آنان در غیر این صورت از آن اجتناب میکنند) و به هر کدام وزنی معادل نفوذ آنان در خارج کشور میدهد (کاری که ارزیابی آن به هیچ صورت دیگر عملی نیست).>>>
پرسش و پاسخ نوری علا و نادر درمانی دربارهء اين برنامه>>> ماه مه 2012در برنامهء ياران تلويزيون پارس با شرکت: مينا احدی ـ فؤاد پاشائی ـ اسماعيل نوری علاـ علی نيری
سخنی با آقای محمد علی مهر آسا در رابطه با نوری علا غلامعلی بیگدلی، دکتر در حقوق از دانشگاه تولوز- فرانسه آقای دکتر مهر آسا، نامه سرگشاده شما به آقای نوری علا، باعث شد که بحثی در زمینه "نوری"! شناسی در جامعه ایران باز شود، از این رو از شما سپاسگزاری می کنم، این بحث مخصوصاً برای جامعه برون مرزی ایرانی که شاید شناخت کمتری از گذشته افراد در پیش از انقلاب دارند آموزنده خواهد بود، چون در داخل ایران اصولاً این " نوری" ها ! از اعتباری برخوردار نیستند، بلکه مورد تنفر قاطبه اهالی ملت می باشند. از آیت الله نوری، شیخ مستبد گرفته تا کیانوری ها، ناطق نوری ها، نوری زاده ها تا همین آقای نوری، علا! کاشف سکولاریسم نو و سپس سکولاری با رنگ سبز! من هم مانند شما و آقای پرویز داورپناه، و بسیاری دیگر از هموطنان عزیز از دست هر چه نوری و نوری تبار است، نمی دانم به کجا باید پناه برد، امیدوارم که هر چه زودتر نور! به قبر این نوری! ها بتابد و ملت اسلام گزیده ایران را از گزند اینان در امان بدارد.>>>
فرهنگ پیش داوری و داوری ما در سپهر سیاست در سپتامبر دو هزار و یازده مقاله ای را تحت عنوان «اپوزیسیون ایرانی؟ کدام اپوزیسیون؟» نوشتم. بازچاپ این مقاله در سایت مشروطه پارلمانی مباحثی را میان خوانندگانش و من برانگیخت. خوانندگان ان مقاله در بخش نظریات مرا به چالشی از گفتگو کشانیدند. آنچه را که در طرح پرسش و نظر بیان می داشتند مبین درک تدوین شدهء آنان از وجودی بود که کارنامه اش تنها در سه سال فعالیت رسانه ای با تلویزیون تیشک وابسته به حزب دمکرات کردستان ایران خلاصه می گردید. آنان حمایت مرا از دادخواهی اقوام یا ملیت های ایرانی برای برپایی ایرانی از آن ساکنین اش و بدون تبعیض مدخلی بر تجزیه ایران می خواندند و با این ارایش فکری که مبین پیش داوری و اندیشه های پیش ساخته بود با من وارد عرصه گفتگو شدند.>>>
در آن روز، که دور نیز نیست، ما، قدر همدیگر را خواهیم دانست. به روی هم لبخند خواهیم گشود. به آبروی تک تک هم، و به آبروی کشورمان بها خواهیم داد. از جوانان و نسل های آسیب دیده ی خویش پوزش خواهیم خواست. و آنان، بزرگوارانه ما را خواهند بخشود. فردا، که زیاد دور نیست، مردان و زنان رنجیده و قهرکرده و رفته ی ما، به سرزمین مان بازخواهند گشت. و ما، درمعابرشهر، به یمن ورودشان پایکوبی خواهیم کرد. به شوق تماشای روی گل شان، طاق نصرت خواهیم بست. و دسته گل هایی از غرور، به گردنشان خواهیم انداخت. و التماسشان خواهیم کرد که اگر می توانند، ما را ببخشایند...>>>
شماره 1154 ـ دوشنبه 18 ارديبهشت 1391 ـ 7 ماه مه 2012
تا آن جا که به امر حجاب (با شکل و شمایل امروز آن) مربوط است، بسیاری از متقدمین، یا مخالف آن بوده اند یا دست کم در مورد آن ساکت مانده اند. اگر چنین است، اسلام سیاسی چرا اینگونه سفت و سخت در پدیده ی مزاحم و مهاجم حجاب پیچیده است و سرنوشت خود را این چنین کور، به پارسایی جنسی گره زده است؟ به عبارت دیگر، اسلام سیاسی چرا چنین دروغ بزرگی را ساخته است؟ و چه نیازی به آن دارد؟>>>
نباید فراموش کنیم که اپوزیسیون برانداز یا سرنگونی طلب جمهوری اسلامی چگونه کمکم به اصلاح طلب جمهوری اسلامی تبدیل میشود و انتخابات آزاد را در جمهوری اسلامی عملی انجام پذیر مینامد و در رسانههای فارسی زبان کشورهای اروپایی و امریکا به طرفداری از خمینی و دوران طلایی او سخنرانی میکند. در اروپائی که درهای خود را بروی هر پناهندهای بسته است و فقط افرادی میتوانند در اروپا سکونت گزینند که دارای وضعیت مالی مناسبی باشند، چگونه اصلاح طلبان جمهوری اسلامی در سرتاسرش در سفر و سخنرانی هستند؟ این هزینهها از کجا پرداخت میشود؟ آیا عقل سلیمی در اروپا از حراج منافعملی ایران برای ماندگار شدن چند آیتالله تنپرور چشم میپوشد؟ >>>
آيا اميدی به «سپاه پاسداران» هست؟ آنچه پيش روی شماست، نخستين بخش از نوشته بلندی در باره «احتمال پيوستن سپاه پاسداران به مردم» و حمايت اين «نهاد نظامی» از جنبش های پيش روی مردمی در ايران است. آن هم ابداً نه به قصد کوبيدن و يا حتا اهانت به سپاه که به هر روی، پرسنل آن از خودمان و فرزندان همين آب و خاک هستند، بل که تنها برای روشن تر نمودن ميزان «توان بالقوه»ی مردم ايران در برابر اين نظام ضد ملی، به روز رستاخيز. باشد که اين کوشش، اندک کمکی به عرض يابی نيروی راستين ما در برابر اين بساط ايران سوزی و فرهنگ ستيزی و مردم کشی باشد.>>>
در آستانهء قرن بیست و یکم، سایبر تروریسم، یکی از چالش های بزرگ کشورهای جهان است. سازندگان فن آوری های پیشرفته، قربانی دست آورد های خودشان شده اند. در برابر این تهدیدات، چند سال است که دولت ها می کوشند تا به امکانات و ابزار مقابله با سایبر تروریسم دست یابند. سناریو های گوناگونی در نظر گرفته می شوند، آزمایش راهکارهای مبارزه با حملات به شبکه های مخابراتی، مراکز تأمین و پشتیبانی، آب، برق، انرژی، شبکه های ترابری، شبکه های بانکی و غیره، مورد بررسی قرار می گیرند.>>>
نامه ای سرگشاده به حضور آقای اسماعیل نوری علا... آقای اسماعیل نوری علا علاقه ای مفرط دارند که گاه در سایت خود و زمانی در سایت گویا نیوز، جبهه ملی ایران را - به زعم خویش - به نحوی مشت و مال دهند. بدین جهت، بی مناسبت اغلب خود حضرت شان جبهه ملی و سران سابق و لاحق را به زیر تازیانه بی حرمتی می اندازند؛ و اگر وقت نکنند و مطالب و هدف های دیگر اجازه ندهد، به هر گوشه و کناری سر می کشند تا نوشتاری در رد و نقد جبهه ملی از هر شناس و ناشناسی گیر بیاورند؛ و چون آن را مطابق ذوق و سلیقه ی خود می بینند، در سایت بزرگوارنه ی خویش به نام «سکولاریسم نو» به چاپ می رسانند. نگارنده این سطور و دیگر یاران ما در جبهه ملی ایران هنوز پی به خاصیّت و منافع این کار آقای نوری علا نبرده ایم.>>> همراه با توضيحی از اسماعيل نوری علا
مشکل ناصر ايرانی نيست، نوری علا ست!
موشی در خانه تله موشی دید، به مرغ و گوسفند و گاو خبرداد، همه گفتند: «تله موش مشکل توست به ما ربطی ندارد».ماری در تله افتاد و زن خانه را گزید، از مرغ برای زن سوپ درست کردند، گوسفند را برای عیادت کنندگان سربریدند، گاو را برای مراسم ترحیم کشتند. و تمام این مدت موش از سوراخ دیوار می نگریست و می گریست که: " نگيد به ما ربطی نداره."
فدوی در یک رسانهء انگلیسی زبان، بنقل از رسانه های محلی مصر خواند که مؤمنین مصری به استناد قانونی که در دست بررسی ست، از این پس خواهند توانست که با همسران درگذشته ی خود بمدت 6 ساعت آمیزش جنسی داشته باشند!.. باری فدوی که بخیل نیست، لکن حال که کار به اینجا کشیده است، در پیشنهادی تکمیلی عرض می کند که مؤمنین مصری بهتر است که عیال متوفای خود را، حسب شیوه ی مرضیه، مومیائی فرمایند تا با آن مرحومه الی ماشاءالله سکس داشته باشند!.. بقول عوام how about that ... زیاده پیشنهادی نیست!... >>>
شماره 1153 ـ جمعه 15 ارديبهشت 1391 ـ 4 ماه مه 2012
به سانسور رسانه های خارج کشور پایان دهیم! همزمان با سانسور شدید رسانه ها در ایران، و همزمان با بستن تک تک دریچه های ارتباطی مردم، اکنون، نوع دیگری از سانسور حکومت اسلامی، بصورتی حیله گرانه، ما و رسانه های خارج از کشور را گرفتار خود کرده که اگر نسبت به آن هوشیار نباشیم، یا اگر به این حیله گری حکومت اسلامی تن در دهیم، در واقع در خاموش کردن صدای آزادی خواهانه ی خود و دیگران شریک شده ایم.>>>
جمعه گردی های اسماعيل نوری علا می توانيم کار خود را با اين پرسش آغاز کنيم که «آيا اصولاً اختلافات بر سر موضوعاتی همچون نوع حکومت و دولت و مديريت در "خارج کشور" قابل حل و فصل است؟ آيا اگر نيروهای جمهوری خواه و پادشاهی خواه سال ها در خارج کشور در برابر هم صف آرائی کرده و از هم انتقاد نمايند حاصلی به دست خواهد آمد؟ آيا حتی اگر يکی از طرفين موفق شود طرف ديگر را مجاب کند که گزينهء او بهتر و منطقی تر است کار را بايد تمام شده تلقی کرد؟ آيا توافق خارج کشوری ها بر سر اينکه، مثلاً، حکومت آيندهء ايران پادشاهی باشد می تواند راه پادشاهی را در فردای فروپاشی حکومت اسلامی همواره کند؟ از نظر من، پاسخ همهء اين پرسش ها بی گمان منفی است. توافق هائی از اين دست در خارج کشور هيچگونه تضمين اجرائی در فردای فروپاشی حکومت اسلامی ندارند.>>>
فقط ارائه یک برنامه عملی از سوی مدعیان اصلاح رژیم است که میتواند نشان دهد آنها چه اندازه از ساختار حقوقی نظام و هم چنین از توانایی سیاسی و اقتصادی خود شناخت واقعی دارند. مخالفان رژیم نیز بدون داشتن برنامهای روشن برای تغییر شرایط کنونی نخواهند توانست به نقطه اتکای مردم تبدیل شوند. امروز نه رژیم و نه مخالفانش هیچ کدام هیچ «نمایندگی» از سوی مردم ندارند! ما در برزخ «وزنکشی» و عدم توازن قوا به سود یک طرف بسر میبریم. جمهوری اسلامی نمایندگی آغازیناش را از دست داده بدون آنکه مخالفانش آن را به دست آورده باشند. >>>
در میهن نگونبخت ما، که صدواندی سال پیش مردم در طلب "عدالتخانه" بپاخاستند تا بر زخم های ناشی از قرن ها بیدادگری حکام شرع و حاکمان خودکامه مرهم نهند و خون های پاک بسیاری در این راه بر زمین ریخته شد، اکنون در دومین دهه از سده بیست و یکم، شدت بیدادگری و آشفته بازار در دستگاه قضایی به حدی رسیده که نه تنها این اصل مورد احترام و پایه ای استقلال قضایی مکرر زیر پا گذاشته می شود، بلکه وکیلان دادگستری، که شأن و حرمتی همپایه قضات دارند – یا باید داشته باشند – با اتهام هایی مسخره و واهی یکی پس از دیگری روانه زندان می شوند تا مانند دیگر قشرهای مردم، این نگهبانان و پشتیبانان دادگری و سلامت و استقلال دستگاه قضایی نیز مرعوب و منکوب شوند.>>>
دادگاه لاهه رئیس جمهور سابق لیبریا را محکوم کرد دادگاه بينالمللی لاهه در هلند، چارلز تيلور، رئيس جمهور سابق ليبريا را به جرم ارتکاب جنايات جنگی محکوم کرد. به گزارش رويترز، رأی دادگاه لاهه در مورد چارلز تيلور امروز پنجشنبه، هفتم ارديبهشت (بيست و ششم آوريل) صادر شد. اين نخستين باری است که يکی از رئيسان سابق دولت از سوی دادگاه بينالمللی لاهه مجرم شناخته میشود. پيش از اين دادگاه لاهه رسيدگی به جرائم اسلوبودان ميلوشويچ، رئيس جمهور سابق يوگسلاوی را بر عهده داشت، اما ميلوشويچ در سال دو هزار و شش، پيش از آن که حکم نهايی او صادر شود، درگذشت. تيلور شصت و چهار ساله که در سالهای نود و هفت تا دو هزار و سه رئيس جمهور ليبريا بود، بهخاطر ارتکاب يازده مورد جرم از جمله قتل، تجاوز، سربازگيری از ميان کودکان در خلال سلسله جنگهايی که در ليبريا و سيرالئون رخ داده بود، محکوم شد. اين جنگها بيش از پنجاه هزار نفر کشته به جا گذاشتهاست. ..>>>
اوضاع سیاسی و جدال دو آلترناتیو طبقاتی در ایران دفتر سیاسی حزب کمونیست کارگری ایران اوضاع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران هم از نظر بورژوازی و هم از نظر طبقه کارگر و مردم زحمتکش قابل دوام نیست و تغییر در شرایط حاضر امری مبرم و اجتناب ناپذیر است. نیاز به این امر جامعه را وارد فاز جدیدی از تقابل آلترناتیوهای گوناگون برای تغییر این اوضاع کرده است. از یک طرف افق و آلترناتیو بورژوائی با نیروها و احزاب رنگارنگ آن قرار دارد که اساساً خواهان تعدیل و یا تغییر حکومت از بالای سر مردم و تحمیل حکومت اقلیت سرمایه دار در لباس و ظاهر دیگری هستند. از سوی دیگر آلترناتیو انقلاب و سرنگونی جمهوری اسلامی و رهایی از همه مصائب جامعه طبقاتی بقدرت انقلابی توده مردم قرار دارد٬ که بوسیله حزب کمونیست کارگری نمایندگی می شود.>>> بورژوایی٬ سوسیالیستی یا سرمایه داری؟ سئوالی که اکنون بر فراز جامعه به پرواز در آمده و اذهان را بخود مشغول کرده است این است: ایران به کدام سو میرود؟ کدام آلترناتیو سرنوشت فردای جامعه و مردم را رقم خواهد زد؟ آیا ایران فردا از محرومیت ها٬ مشقات و کمبودها رها خواهد شد؟ یا بار دیگر نیروها و جنبشهای راست و بورژوایی سرنوشت مردم٬ کنترل شرایط زندگی مردم٬ را در دست خواهند گرفت؟ آیا خواست ها و تلاش همه جانبه مردم یکبار دیگر تخته پرش نیروهای استثمارگر و استبدادی به قدرت خواهد شد؟ آیا بار دیگر نیروها و جنبش های راست و بورژوایی سرنوشت مقدرات و زندگی مردم را در اختیار خواهند گرفت و نوعی دیگری از استبداد و نابرابری و تبعیض بر جامعه حاکم خواهد شد؟ یا نه؟>>>
خطر سناریوی سیاه و جنگ آلترناتیوها جریانی که با کمی تاخیر اما با عجله تلاش می کند خود را به صف پرافتخار آلترناتیوها برساند حزب اتحاد کمونیسم کارگری است. این جریان که همیشه دنباله رو اوضاع است و "هوشیاری" خاصی برای انطباق خود با بازار آزاد دارد، طبق معمول تلاش میکند اپورتونیست وار برای رهبر چپ ها شدن اتحادی برای "انقلاب سوسیالیستی" ایجاد کند. اگر راست مشغول درست کردن دولت یا پارلمان در تبعید است این جریان ورژن چپ آنرا روی میز میگذارد و در تلاش ایجاد " شورای پایه گذاری حکومت کارگری – سوسیالیستی" آلترناتیوی که با همه کلمات ممکن چپی و کمونیستی تزئین شده. هم شورا است، هم کارگری و هم سوسیالیستی و قاعدتا هر جریانی که به خود میگوید چپ و ریگی در کفش ندارد باید به این اتحاد و تلاش بپیوندد.>>>
شماره 1152 ـ چهارشنبه 13 ارديبهشت 1391 ـ 2 مه2012
برخی مباحثی که در صحنه سیاسی ایران اخیرا بر سر رای دادن خاتمی و نسبت آن با جنبش سبز راه افتاده است، نوعی تقدیس "اصلاح طلبی" به معنای رفورمیسم را بازتاب می دهد. برخی از کوشندگان سیاسی چنان از رفورم (اصلاح در درون ساختار قدرت موجود) صحبت می کنند که انگار فضیلتی ابدی است و امامزاده ای است که تمامی درد ها را شفا می دهد. هر دیدگاه مخالف با رفورمیسم یا در تدارک بازتولید جنبش چریکی است یا فرود آمدن بمب های ناتو را انتظار می کشد و یا آشوب و آینده ای تیره را برای کشور رقم می زند!>>> ـ قسمت سيزدهم در برنامهء ياران تلويزيون پارس با شرکت: شايان آريا ـ مينا احدی ـ فؤاد پاشائی ـ سعيد بهبهانی ـ اسماعيل نوری علا ـ علی نيری >>>
مبلغان بی عملی در برابر اراذل و اوباش حاکم به نمونههایی از هرج و مرج و نقض حقوق بشر پس از سقوط دیکتاتور لیبی یا دیکتاتور عراق اشاره می کنند تا معترضان را از قیام علیه خامنهای و کمک گیری از دول غربی برای ساقط کردن آن مایوس سازند. همچنین معترضان را از تجزیهکشور می ترسانند تا حکومت موجود را بر هر شرایط دیگری ترجیح دهند ... اراذل و اوباش حاکم برای تغییر چهره، خود را ضد امپریالیست و ضد صهیونیست معرفی می کنند و با جنبش جهانی چپ فالوده می خورند.>>>
جبههء جمهوریخواهان مستقل و آزادیخواه ایران اگر کمی انصاف داشته باشیم باید بپذیریم که رژیم پادشاهی در ایران از بین رفت است و رژیم جمهوری اسلامی سالهای آخر عمر خود را میگذراند و امروز ما در دوران تحول اجتماعی و فرهنگی سیاسی تازه ای یعنی در مرحله گذار از حاکمیت مذهب و دین به حاکمیت ملت هستیم تنها همراهی شفاف آقای رضا پهلوی با جمهوریخواهان و دفاع او از جمهوریت میتواند یکی از شکافهای موجود بین اپوزیسیون را از بین ببرد و به پیروزی مردم ایران کمک کند. این موضعگیری اگر انجام شود حسن نیت او را در خدمتگزاری به این تحول اجتماعی نشان خواهد داد و بدون شک بسیار مورد توجه مردم ایران و اپوزیسیون اعم از اپوزیسیون فعال یا اپوزیسیون غیرفعال، در داخل و خارج از کشور قرار خواهد گرفت و او در میان مخالفین رژیم جمهوری اسلامی ارج و منزلتی خواهد یافت که شایسته یک انسان آزاد و معتقد به حقوق بشر و طرفدار جدایی دین و دولت است.>>>
سلب حق مصونيت جانی از مردم کردستان از جانب جبهه ملي ايران ـ اروپا برای احزاب کردستانی همکاری و حتی ائتلاف و اتحاد با جريانات مختلف ايرانی از اهميت ويژه برخوردار بوده است. نفس اين قضيه حکايت از اين دارد که آنها دنبال دستيابی به آمال ها و آماج های خود در چهارچوب ايران میباشند. اين همکاری اما تنها بدون پيششرط و فارغ از تلاش های هژمونيستی ميسر است. حزب دمکرات کردستان ايران در قياس با تمام سازمان هايی که از نوع "جبهه ملی ايران ـ اروپا" هستند و با آنها ارتباط دارد، بسيار پرنفوذتر و بيشتر پا بر زمين واقعيت دارد. همين نيز باعث شده در طرح اهداف و شعارهايش از افراط و تفريط پرهيز کند و در تعامل سياسی هم از نجابت و تواضع ويژه برخوردار باشد. اين تواضع و نجابت نه از ضعف، بلکه از اعتماد به نفس، سياستورزی و واقع بينی میآيد. شايسته است اين اشتباه تعبير نشود.>>>
افت جایگاه مرجعیت در نسل جدید سپاه بعد از اعلام مرجعيت آيت الله خامنه ای و قدرت گرفتن هر چه بيشتر سپاه در مديريت کشور و مشخصاً در دورهء اول رياست جمهوری محمود احمدی نژاد، اين ارتباط آنقدر افت کرد که ما در خبرها می شنيديم که در دورهء اول رياست جمهوری احمدی نژاد که اعتراضاتی رخ می داد هم در داخل سپاه و هم در ميان هيات دولت شنيده می شد که ما فقط به فتوای رهبری عمل می کنيم و اين عدم توجه به نظر مراجع، آنها را نگران و گاهی حتی خشمگين کرده است.>>>
افول پوپولیسم و عروج انسان های شجاع فیلم فریادهای دردناکانه یک پیرمرد بازنشسته در هنگام سفر احمدی نژاد به بندر عباس و سپس بالا رفتن شجاعانه یک دختر جوان از ماشین حامل رئیس جمهور، صحنه هایی را به نمایش می گذارند که گویی توسط یک کارگردان زبردست طراحی و کارگردانی شده اند. سناریوی به تصویر کشیده شده ای که بازگو کننده و نمایشگر افول پوپولیسم و عروج شجاعت و از خودگذشتگی مردم ایران و بویژه نسل جوان و زنان کشورمان است.>>>
گزارش کنفرانس دکتر مهرداد مشایخی (واشنگتن) بیانیهء کمیته برنامه ریزی کنفرانس ”گفتگو برای گذار به دموکراسی” عنوان کنفرانسی بود که پس از یک سال تلاش کمیته برنامه ریزی، طی روزهای 7-8 آوریل در واشنگتن برگزار شد. همانطور که در بیانیه شماره یک و دو اعلام شد، هدف کنفرانس ایجاد فرصت گفتگو برای فعالان سیاسی پیرامون پروژه های گذار به دموکراسی بود و در این راه موفق شد فعالان سیاسی را به بحث و تبادل نظر روی پروژه های راهبردی برای گذار به دموکراسی متمرکز کند. مضاف بر اینکه، این کنفرانس در فضایی کاملا دوستانه، احترام آمیز و تحمل آراء و اندیشه های بعضا مخالف، برگزار و در نوع خود کم نظیر بود. اینک پس از برگزاری این نشست که به گواه اکثر حاضران در نشست و ناظران بیرونی، با موفقیت انجام شد، کمیته برنامه ریزی برخود لازم می داند که نکاتی را به عنوان جمع بندی به مردم ایران گزارش و برنامه خود را برای آینده اعلام کند.>>>
پيوند به مطالب ماه ها و سال های گذشته
|
© 2010 ـ New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |
99999