فهرست مطالب ماه نوامبر 2012 |
شماره 1229 ــ جمعه 10 آذر ماه 1391 ـ 30 ماه نوامبر 2012
چرا نهال دموکراسی در بخش بزرگی از کرهء خاک، از جمله سرزمین های پهناور چین و روسیه، خاورنزدیک و میانه، پاکستان و ایران و... نمی بالد و رشد نمی کند؟ چرا ایران که بیش از یکصد سال پیش پیشتاز آزادی خواهی، عدالت طلبی و حکومت قانون در منطقه بود، اینک در باتلاق بدترین نوع استبداد، بی عدالتی و بی قانونی دست و پا می زند و بطور جدی این بیم وجود دارد که در این دست و پا زدن ها تمامیت و یکپارچگی حفظ شده در درازای هزاره ها را نیز از دست بدهد؟ کمتر از دو قرن پیش، عباس میرزا نایب السلطنه با بهت از سفیرفرانسه (نقل به مضمون) می پرسید: ای اجنبی، بگو و برایم توضیح بده، مگر در کشور تو آفتابی دیگر می تابد که از آن نور دانش و معرفت و پیشرفت و ترقی برمی خیزد اما در سرزمین من، از آن جز جهل و نادانی و عقب ماندگی حاصل نمی شود؟! چرا کشتی استبداد ستیزی و دموکراسی خواهی "بهار عرب" که آن همه باد در بادبان داشت و آن همه امید برمی انگیخت، درحالی که هنوز حتی دو سال از آغاز آن هم نگذشته، چنین در گل نشسته که شخصی مانند محمد مرسی، رییس جمهوری مصر، برای آن شمشیر از رو می بندد و "حکم حکومتی" ولایت مطلقه فقیهی یا فرمان "فرعون وار" صادر می کند؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟>>>
من در اين نامه، بنا دارم به وجه ديگر آن ”باغبان زيرك“ اشاره كنم. به: شوروى سابق، و: روسيهء اكنون! كه در بلعيدن كشور ما سابقه اى بس وسيع دارد. و عجبا ما انقلابيون، بجاى آن كه از اين دشمن شمالى خود متنفر باشيم - كه از سال هاى دور به اين سوى، جز روفتن اعتبار و آبرو و سرمايه هاى ملى ما هيچ دأب ديگرى نداشته - همهء نفرت تلنبار خود را به سوى آمريكا و اسراييل تلمبه زده ايم و نرم نرم شعار “نه شرقى نه غربى“ را به نفع شوروى و روسيه تعديل و ترميم فرموده ايم: جناب شما بيست و سه سال از عمر و استعداد جمهورى اسلامى را به سويى متمايل فرموده ايد كه اين همسايهء شمالى نه تنها از گردونهء شعارهاى پرحرارت ما جان سالم بدربرده، بل: بنا به توصيهء حضرت شما، ما را به التماس - آرى به التماس - به آغوش او نيز درانداخته است. و او كه برخلاف ما خامان، هفت خط و كارآزموده است، چنان كلاهى بر سر ما نشانده كه ما اكنون، براى آب خوردن در مجامع بين المللى، به ليوان قى كردهء او محتاجيم.>>>
جمعه گردی های اسماعيل نوری علا در اينکه آقای نگهدار طرفدار حفظ رژيم کنونی هستند شکی نيست. در واقع ايشان از معدود کسانی هستند که همواره نقش «مشاور از راه دور» وزارت اطلاعات و نهادهای سياستگزار رژيم را بخوبی بازی کرده اند. اما طبيعی هم هست که وقتی با چهره ای سياسی و کهن کار که ظاهراً از تهران گريخته و در لندن پناهنده است اما از «راه دور» به رژيمی که ياران خود او را درو کرده اينگونه عشق می ورزد، نمی توانيم از طرح اين پرسش خودداری کنيم که دستمايه و گوهر اين عشق در چيست؟ >>>
در بین نقدهایی که در این چند روزه دیدهام نوشته آقای فرخ نگهدار بیش از هر نقد دیگری مرا شگفت زده و متأسف کرد. من از مواضع و نظرات آقای نگهدار از طریق نوشتههای ایشان و گفتگوهای شفاهی دو به دو یا چند نفره آگاهم و دلایل مخالفت ایشان را با تحرکات و فعالیتهایی از این قبیل بارها شنیدهام. ولی انتظار من از یک تحلیلگر سیاسی در شأن و موقعیت ایشان این است که دلایل قوی و معنوی برای مدعای خود بیاورد و از توسل به شیوههای ناپسندی که در مقدمهء این سخن از آنها نام برده شد احتراز کند. نوشتهء ایشان، اما، مشحون از صغری کبریهای نامربوط به هم چیدن و مصادره به مطلوب کردن است، بدون این که ایشان سخن خود را مستند کند و بر مدعاهای خود دلیل متقن بیاورد.>>>
«پنجاه و هفتیها» نه زبان مشترک بلکه تنها یک جمله مشترک داشتند: «شاه باید برود!» امروز اما نمیتوان زبان را به شعار تقلیل داد. با وجود اختلافات نیروهای سیاسی ظاهرا بر روی یک اصل، توافقی ناگفته وجود دارد: آیندهای در راه است که در آن جمهوری اسلامی، دست کم به این شکل، نمیتواند وجود داشته باشد. این، الفبای آن زبان مشترک است. شکلگیری بقیه آن زبان، نه به مخالفان رژیم بلکه به خود حکومت و تا حدی کشورهای خارجی وابسته است.>>>
بریتانیا ائتلاف مخالفان حکومت سوریه را به رسمیت شناخت ویلیام هیگ، وزیر امور خارجه بریتانیا، در گزارشی به مجلس عوام اعلام کرد که دولت این کشور تصمیم گرفته است تا "ائتلاف ملی نیروهای انقلابی و مخالف سوریه را به عنوان تنها نماینده قانونی مردم سوریه" به رسمیت بشناسد. آقای هیگ گفت که تصمیم به شناسایی ائتلاف مخالفان را با توجه به مصوبه اتحادیه اروپا و براساس اطمینان های به دست آمده از رئیس ائتلاف مخالفان سوریه اتخاذ کرده و به نقل از رئیس ائتلاف گفت که "شناسایی ائتلاف، مسئولیت هایی را برای آن به دنبال دارد" و افزود که بریتانیا پیگیر آن خواهد بود که این تشکل، به تعهدات خود عمل کند.>>>
بیانیه حزب اتحاد کمونیسم کارگری در باره: پیوستن به حزب کمونیست کارگری- حکمتیست فراخوان ما به کمونیستهای کارگری، به کارگران کمونیست و سوسیالیست، به فعالین اردوی آزادی و برابری این است که در این تلاش با ما همراه شوند تا با هم و در صفی قدرتمند و متحد پرچم سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی، پرچم انقلاب کارگری و استقرار فوری سوسیالیسم در ایران را برافرازیم. فراخوان ما به طرفداران کمونیسم منصور حکمت و همرزمان دیرینه مان اینست که به حزب تان بپیوندید. حزب کمونیست کارگری - حکمتیست حزب شماست!>>>
سه حکايت و سه نتيجهء اخلاقی پندآموز پند اول: بوقلمونی ، گاوی بديد و بگفت: «در آرزوی پروازم اما چگونه، ندانم». گاو پاسخ داد: «گر ز تپالهء من خوری قدرت بر بال هايت فتد و پرواز كنی». بوقلمون خورد و بر شاخی نشست. تيراندازی ماهر، بوقلمون بر درخت بديد، تيری بر آن نگون بخت بيانداخت و هلاكش نمود. نتيجهء اخلاقی: با خوردن هر گندی شايد به بالا رسی، ليك در بالا نمانی. پند دوم: خرگوشی از كلاغی نشسته بر سر شاخه پرسيد كه «آيا من نيز مي توانم چون تو نشسته، كار نكنم؟» كلاغ پاسخ داد : «چرا كه نه». خرگوش بنشست بی حركت. روباهی از ره رسيد و خرگوش بخورد. نتيجهء اخلاقی: لازمه نشستن و كار نكردن بالا نشستن است. پند سوم: برای تعيين رئيس، اعضاء بدن گرد آمدند. مغز بگفت كه «مراست اين مقام كه همهء دستورات از من است». سلسلهء اعصاب شايستگی رياست را از آن خود خواند كه «منم پيام رسان به شما، كه بی من پيامی نيايد». ريه بانگ بر آورد «هوا را كه رساند؟.... من! بی هوا دمی نمانيد، پس رياست مراست». و هر عضوی به نحوی مدعی شد تا به آخر كه سوراخ مقعد دعوی رياست كرد. اعضاء بنای خنده و تمسخر نهادند و مقعد برفت و شش روز بسته ماند. اختلال در كار اعضاء پديدار گشت. روز هفتم، زين انسداد جان ها به لب رسيد و سوراخ مقعد با اتفاق آراء به رياست رسيد. نتيجهء اخلاقی: جائی که لازمهء رياست علم و تخصص نباشد، هر سوراخ مقعدی تواند رياست كند.
تا بیحسابی باشه، كار ما هم رونق داره گفتگوگر: هفته نامهء تجارت فردا هفته نامه تجارت فردا به بهانه افزایش میزان چكهای برگشتی و تشدید دعاوی مالی، پرونده ویژهای در مورد 'اقتصاد شرخری' گردآوری كرده و درآن با دو شرخر گفتوگو كرده است. «اسمال شرخر» را میشود جلوی یكی از مجتمعهای تجاری پایتخت پیدا كرد. نخستین بار كه او را دیدم، منكر شرخری شد اما بعد خودش تماس گرفت. در این حرفه یكی از بهترینهاست و پیدا كردنش زیاد وقت نمیگیرد. با این حال دوست ندارد عكسش را منتشر كنیم. قدش زیاد بلند نیست اما هیكلش ورزیده است. روی صورتش جای دوزخم دیده میشود. یكی روی پیشانی كه نشان از زخمی عمیق دارد و یكی روی گونه سمت راست كه باریك اما طولانی است. میگوید بچه سهراه آذری است اما عمرش را در نظامآباد و یافتآباد سپری كرده و حالا شرخر یكی از مجتمعهای تجاری پایتخت است.>>>
شماره 1228 ــ چهارشنبه 8 آذر ماه 1391 ـ 28 ماه نوامبر 2012
پيام روشن به تهران، کالبدشکافی يک نوشته برداشت خودم را از "نوشته"ی آقای نگهدار درباره کنفرانس پراگ، خلاصه میکنم: «تقسيم "اپوزيسيون" به دو بخش "برانداز" و "اصلاحطلب"، تقليل "پيشبرد برای اتحاد" به يک حزب جعلی ليبرالی که متحد استراتژيک غرب و همراه مجاهدين خلق و رضا پهلوی است و آينده سياسی خود را در سوريهای کردن ايران و ايفای نقشی مانند اپوزيسيون سوريه میبيند». آقای فرخ نگهدار، که استراتژی سياسی خود را بر بقا و اصلاح نظام استوار کردهاند، و مدارا با آيتالله خامنهای را برای نرم ساختن رهبر جمهوری اسلامی پيشه ساختهاند، با کارکشتگی يک سياستمدار به حکومت جمهوری اسلامی پيام میدهند...>>>
فایل صوتی گفتگو با فرخ نگهدار در مورد نشست پراگایران گلوبال
اتحاد و ایجاد آلترناتیو در اپوزیسیون، آرزویی محال یا امکانی عملی؟ در حالیکه ایجاد آلترناتیو یا بدیل سیاسی برای فردایی که نظام حاکم بر ایران از قدرت ساقط گردیده و گرفتار فروپاشی گردد به یکی از دلمشغولی های اپوزیسیون خارج از کشور، در طیف های مختلف آن بدل گشته است و علیرغم بحث ها، گمانه زنی ها و تبادل نظرهای بسیار و فعالیت هایی چند در این راستا، متأسفانه هنوز چنانچه بخواهیم ماحصل این دلمشغولی و رایزنی ها را در نظر آوریم دورنمای چندان امیدوار کننده ای چنان که مطلوب گروه ها و افرادی که درگیر این مسأله است حاصل نگردیده است. چنانچه اکنون این پرسش به اذهان متبادر می گردد که آیا به راستی این امر امکانپذیر است؟>>>
آیا این زنگوله به گردن گربه خواهد افتاد؟ دست مایه این گفتار این نیست تا موفقیت یا عدم موفقیت هر کنشی از سوی اپوزیسیون را منوط به واکنش رژیم داند، چه آنکه کیهان نامه حکومت مملو است از اتهام پراکنی، فحاشی، استهزأ و ریشخند کوچکترین جهش برون مرزی که کیان دستگاه ولایت فقیه را نشانه رود. در خصوص نقصانها و کاستیهای نشست پراگ نیز هم وطنان دیگری از زوایای مختلف بهنقد و بررسی آن پرداخته اند که تکرار آن نقدها اطاله کلام بیش نیست. در این میان به ضرورت لازم است واکنش "فوری و رسمی( با قید تاکید)" وزارت اطلاعات از جهتیدیگر مورد توجه قرار گیرد. پیامی که در اطلاعیه آن وزارت نهفته بود [اپوزیسیون نمی توانند به هیچ وجه کنار هم بنشینند] چیزی نبود جز انتقال نومیدی به مردم ایران که بیجهت به کنشهای اپوزیسیون برون مرز دل نبندید و دوم نگرانیآنها از تشکیل ائتلافی از مخالفین شبیه آنچه در مورد لیبیو اکنون سوریه اتفاق افتاده است میباشد.>>>
اپوزیسیون نیازمند اسیب شناسی است آلترناتیوسازی در قبال حکومت ولایت فقیه باید از جنس سکولار و دموکرات و انحلال طلب باشد که بتواند حکومت مذهبی را به چالش بکشد. انحلال یک مبنای حقوقی است که خواستار لغو قانون اساسی و جایگزین یک حکومت سکولار و دموکرات از راه های مدنی و مسالمت آمیز است. در این گروه همهء کسانی که معتقد به رفتن این حکومت هستند و اعتقاد دارند که این حکومت اصلاح شدنی نیست انحلال طلب هستند. به اعتقاد من باید این مرز بین کسانی که خواهان عبور از اين حکومت و عده ای که خواهان همین حکومت با کمی اصلاحات هستند رعایت و خط قرمز وجود داشته باشد، چون بی اين ملاحظه هیچ هدفی در عمل به سرانجام نمی رسد. حتی اصلاح طلبانی که امروز تکلیف خود را مشخص نموده اند و بیان می کنند که این حکومت اصلاح شدنی نیست همه انحلال طلب محسوب می شوند.>>>
در بخش گذشته به تشریح سیاست استعماری در هند نظر افکندیم که وجه مشخصه آن اشاعه هویت مذهبی به منظور ایجاد نفاق در میان هندوان و مسلمانان این سرزمین بود. در این بخش به بررسی سنت مدرن سکولاریسم میپردازیم که در کنار سکولاریسم اخلاقگرای گاندی ظهور کرد و در جهانبینی سیاسی نهرو تبلور یافت. بررسی این سنت را با شرحی ازافکار فلسفی و مواضع سیاسی او دنبال میکنیم. شاید اگر بتوان جهانبینی سکولاریستی نهرو را تنها در یک عبارت ساده بیان کرد، جملهای باشد که او از دوست فرانسوی نقل میکند: «انسان باید آنگونه زندگی کند که انگار هیچگاه از این دنیا نخواهد رفت.» نهرو در ادامه میافزاید: «مسلماً کسی را از مرگ گریزی نیست، ولی فرد جوان چنین نمی اندیشد. افراد سالخورده به سالهای باقیمانده عمر خود مینگرند و جوانان به ابدیت.»>>>
شباهت به کفار با آمدن کت و شلوار به ايران باب شد خبرگزاری دانشجو در روز يکشنبه پنجم آذرماه گزارش داد که حجتالاسلام علیرضا پناهيان، معاون فرهنگی نهاد رهبر جمهوری اسلامی در دانشگاهها گفته است که آن زمانی که کت و شلوار در ايران باب شد علمايی قوی نداشتيم وگرنه در آن زمان کت وشلوار حرام قطعی بود. او افزود: "خدا سعی کرده غيرت دينی را با حلال و حرام حفظ کند مثلاً حرام است شکل ظاهری و چهره شبيه به کفار شود." حکومت ايران پس از انقلاب اسلامی در سال پنجاه و هفت به تدريج معيارهای جديدی در زمينه پوشش اعمال کرد که بهويژه میتوان به حجاب اسلامی برای زنان و پيراهنهای بیيقه و آستينبلند برای مردان اشاره کرد. استفاده از کراوات همچنان در ادارات ايران ممنوع است اما در سالهای اخير استفاده از آن به ويژه در تهران و برخی شهرهای بزرگ ديده میشود. با اين حال نيروی انتظامی ايران خردادماه سال جاری به فروشندگان لباس دستور داد تا از فروش کراوات خودداری کنند. علیرضا پناهيان با اعلام اين که "صهيونيستها برای ديگران سبک زندگی درست میکنند" تأکيد کرد: "مثلا میگويند جوانها در دانشگاه بايد مختلط باشند در حالی که در خود آمريکا بين دانشجويان دختر و پسر در اتوبوس پرده میکشند و میگويند مگر ما حيوانيم که مختلط زندگی کنيم؟" به گفته مسئول نهاد رهبر جمهوری اسلامی در دانشگاه هنر، روايت هست که "زياد خوابيدن از زياد نوشيدن توليد میشود و زياد نوشيدن نيز نتيجه زياد خوردن است". وی گفت: "اين امور نفس شما را سنگين میکند بنابراين نمیتوانيد عبادت کنيد... هر گاه خواستيد خدا را ملاقات کنيد، گرسنه باشيد." علیرضا پناهيان در بخش ديگری از سخنان خود گفت: "روايت داريم همسايه برای معامله اولی است، طبق روايت، خريد از سوپر محله مستحب است، ولی خريد از سوپر محلات ديگر هيچ ثواب خاصی ندارد." مهرماه سال جاری پناهيان گفته بود: "دانشجويان نبايد بگذارند در دانشگاههای کشور سرفصلهای دمکراسی تدريس شود، چرا که اين موضوع دروغی بيش نيست." وی يکی از چهرههای اصولگرا و يکی از مدافعان طرح جداسازی جنسيتی در دانشگاههای ايران است.
بزرگ ترين آرزوی رئيس دانشگاه صنعتی شريف دکتر رضا روستا آزاد، رئیس دانشگاه صنعتی شریف، در مراسم بزرگداشت شهید حسن تهرانی مقدم، با اشاره به سوالی که از وی در خصوص بزرگترین آرزوهایش در هفتهء هوافضا پرسیده شد، خاطر نشان کرد: «در پاسخ به این پرسش گفتم که از بزرگترین آرزوهای من برگزاری نماز جماعت در یکی از کرات آسمانی است. در این آرزو هم توسعهء فناوری هست و هم توسعهء معنویات».
شماره 1227 ــ دوشنبه 6 آذر ماه 1391 ـ 26 ماه نوامبر 2012
آن سه قبری که سینه شان را در پارک زرگنده شکافتند یک صبح خیلی زود، در هنگامهء جنگ تاریکی و روشنائی در آسمان، روی زمین، در گوشه ای از شهر تهران، یعنی در "زرگنده" سینه چند قبر را شتابزده گشودند و استخوان های باقی مانده در آنها را به همراه سنگ قبرهائی که روی این استخوان ها بودند بردند! احمدی نژاد تازه شهردار تهران شده بود و بهانهء شکافتن آن چند قبر، وسعت دادن به محوطهء «امام زاده اسماعیل» و تبدیل آن به تفرجگاه (پارک) بود. کسی خبر نشد که آن استخوان ها که از زیر خاک بیرون کشیده شد، باقی ماندهء پیکر چه کسانی ست؟ اما احمدی نژاد و شبکه ای که شهرداری تهران را قبضه کرده و تمرین ریاست جمهوری می کردند می دانستند. آن روز استخوان های حاج میرزا یحیی دولت آبادی، محمود نریمان و صدیقه دولت آبادی از زیر خاک بیرون کشیده شد. آنها را به کجا بردند؟ شاید باور کردن اش دشوار باشد، اما از من بپذیرید و نخواهید که بگویم ناظر این صحنه ها چه کسی بود. آن استخوان ها و سنگ قبرها را بردند و ریختند به دره جاجرود؛ رودی که روزگاری رودخانه بود و حالا دره ای خشک است! سنگ سیاه روی استخوان های صدیقه دولت آبادی آنقدر سنگین بود که نتوانستند تا پیش از روشن شدن هوا، آن را هم برده و در جاجرود بیاندازند. سنگ در گوشه ای از محوطه پارک زرگنده باقی ماند و هنوز هم هست! گرچه تمام اشعار و نوشته های روی آن را تراشیدند و پاک کردند. و حالا این سنگ قبر سکوئی است برای بازی بچه هائی که نمی دانند آن سنگ از روی سینه چه کسی کنار زده شده است. محوطه را چنان پاک کردند تا بلکه بخشی از تاریخ مشروطه و ملت، تاریخ جنبش زنان ایران و تاریخ جنبش ملی دوران مصدق از آن پاک شود. و حالا، بنای تازه ای در میانه پارک زرگنده از زمین روئید است که نامش قبر 5 شهید جنگ است! جنگ ایران و عراق... ساختن بنای یادبودی برای قربانیان جنگ با عراق هیچ اشکالی ندارد، البته به شرط آن که قصد تبلیغ جنگ و مرگ نداشته باشند؛ اما چرا استخوان های یحیی دولت آبادی و نریمان و صدیقه دولت آبادی باید از دل خاک بیرون کشیده شده و به جاجرود ریخته شد؟ یحیی دولت آبادی روحانی نواندیش و ادیبی بود که شکافتن قبرش نوعی انتقام بود و تلاش برای آن که کس نداند او که بود؟ و در کجا به خاک شد؟>>>
اکثريت مردم ترکيه کشوری سکولارتر و سبزتر می خواهند! (گزارش يک نظرخواهی در آستانهء تغيير قانون اساسی ترکيه) نوشتهء حسن آلتی نيشيک ـ در نشريهء اخبار روزانهء ترکيه اخيراً از جانب بنياد مطالعات اقتصادی و اجتماعی ترکيه نظرخواهی جديدی، بصورت گفتگوی رو در رو و با شرکت 2699 نفر در 29 استان ترکيه در تاريخ 22 و 23 سپتامبر 2012، انجام شده است. نتايج اين نظرخواهی نشان می دهد که اکثريت قاطع مردم اين کشور (تقريباً 90 در صد شرکت کنندگان در اين نظرخواهی) خواهان آنند که سکولاريسم در قانون اساسی ترکيه باقی بماند. همچنين حدود 50.6 درصد از شرکت کنندگان معتقدند که تعريف سکولاريسم بايد همانگونه که تا کنون بوده حفظ شود. اما 40.7 درصد اعتقاد دارند که لازم است سکولاريسم به نوعی بازتعريف شود که از همهء مذاهب فاصله ای به يکسان داشته باشد. >>>
جمع آمد خط «اصلاح نظام» با خط «تغییر رژیم» هم ناممکن است و هم به شدت مخرب جمع آمد خط «اصلاح نظام» با خط «تغییر رژیم» هم ناممکن است و هم به شدت مخرب. تلاش ها در پراگ برای نزدیک کردن آن به خط و برنامه اعلام شده از طرف آقایان موسوی و کروبی همانقدر خرابکارانه است که تلاش ها برای نزدیک کردن مواضع آقایان موسوی و کروبی به مواضع آقایان خادم و آهی. تداوم کار «اتحاد برای دموکراسی» به همه فرصت می دهد که بدانند ما در ایران حداقل «دو نوع اپوزیسیون» داریم که هر یک استراتژی سیاسی جداگانه دارند. اختلاف نظر آقایان موسوی و کروبی با آقایان آهی و خادم رفع شدنی نیست.>>>
انتشار اسامی شرکتکنندگان در کنفرانس، به دنبال متن پایانی نشست، در تارنمای رسمی کنفرانس، سایت «انتخاب آزاد»، این ابهام را پدید آورده که این متن مورد تائید و امضای تمامی افراد شرکتکننده بوده است. کارگروه تدارک کنفرانس پراگ بدین وسیله اعلام میدارد که این نشست، بر خلاف روال قبلی خود در بروکسل و در استکهلم، فرصت نیافت متن بیانیه پایانی خود را به گفتگو و تبادلنظر و نهایتاً به امضای موافقین آن برساند.>>>
«اَبـَرمفهوم ها» را جدی بگیریم! اخیراً مطلبی در سایت سکولاریسم نو انعکاس یافت پیرامون «جعل یک واژه» که لینکی بود از سایت «چراغ آزادی». اینجانب نقدی به آقای حبیب فرحزادی داشتم بابت واژه گزینی شان، چندین بار نقدهایم را برایشان کامنت کردم، منطق ایشان هم در آن گفتگویی که شما منتشر فرمودید و هم در «بی پاسخی» به انتقادهایم، آنقدر ضعیف است که گویی این واژه اختیاری، برای ایشان الهام شده است. با توجه به مشاع بودن مقولهُ زبان و با توجه به ظرفیت رسانه های مجازی که واجد ظرفیت «کامنت» هستند، نقد من در این یادداشت، هم متوجهُ سایتی است که به کامنت مخاطبان توجه ای نمی کند و هم متوجهُ نویسنده ای است که به مسئله ای مشاع پرداخته، اما حاضر به پاسخگویی نیست...>>>
در بخش گذشته آیین کشورداری اکبر شاه مغول را که معرف یکی دیگر از پیشینههای تاریخی سکولاریسم هند است، بررسی کردیم. این آیین، مشتمل بر سه اصل "راه عقل"، "رواروزی" (رفاه مردمی و عدالت اجتماعی) و "صلح کل" ، نمود سنتی است که از دیرباز تا عصر فرمانروایی اکبرشاه به تناوب تداوم داشت. اینک در بخش حاضر به روند انحطاط این سنت نظر میافکنیم که در دوران پس از اکبر شاه آغاز شد و در عصر استعمار با محو کامل آن از خاطره جمعی پایان یافت. پیامد این روند اشاعه هویت مذهبی و بروز خشونتهای کامیونالیستی ناشی از آن بود که جایگزین دو اصل رواداری مذهبی و همزیستی مسالمت آمیز اکبر شاه شد.>>>
* پرسش يك شهروند از تهران: «پدرم پس از سي سال شاطري در يك نانوايي، بدون پاداش بازنشسته شده است. آيا اين انصاف است؟» * پاسخ فدوی: «فدوی مع الاسف مراتب را در فرصتی که بعلت تشدید تحریم های البته بی اثر استکبار جهانی و صهیونیزم بین الملل، لعنةالله علیهم اجمعین، غضبناک و شدیداً مشغول جویدن پایه ی مبل ُمرصّع بودند، به شرف عرض رساند؛ خدا خیرتان دهد برادر شهروند که همه جای فدوی را با شاخ گاو ُمدّظله در می اندازید؛ خلاصه اینکه نزدیک بود که بی فدوی شوید! باری- قدری به خشم مقدس خود فائق آمده و فرمودند همینکه ابوی گرامی را در تنور نینداخته اند، بروید و قاصم الجبارین را شکر کنید، برادر شهروند!» >>>
بررسي نقش شوراي تخصصي حوزوي در تدوين سبك زندگي اسلامي – ايراني به گزارش مهر، ششمين جلسه شوراي تخصصي حوزوي شوراي عالي انقلاب فرهنگي به رياست حجتالاسلام والمسلمين پارسانيا و با حضور دكتر علياحمدي مدير طرح سبك زندگي اسلامي – ايراني شوراي عالي انقلاب فرهنگي برگزار شد. در اين جلسه موضوع سبك زندگي و نحوه همكاري شوراي تخصصي حوزوي در اين زمينه مورد بحث و بررسي قرار گرفت. همچنين در اين جلسه مقرر شد شوراي تخصصي حوزوي به عنوان ستاد هماهنگ كننده مراكز پژوهشي حوزوي كه در اين زمينه ظرفيت مناسبي دارند، ايفاي نقش كند. در ادامه جلسه پيرامون زمينههاي نظري موضوع سبك زندگي مباحثي مطرح شد و اعضاي جلسه ضمن تاكيد بر لزوم توجه به اسلامي بودن الگوي سبك زندگي، بر نقش اساسي حوزههاي علميه در اين رابطه تاكيد كردند. اعضاي جلسه، اهتمام به تدوين الگوي سبك زندگي و توجه نسبت اين الگو با ساير موضوعات كلان فرهنگي كشور را نيز از الزامات اين كار دانستند. اين موضوعات شامل نقشه مهندسي فرهنگي، الگوي اسلامي- ايراني پيشرفت، سند تحول نظام آموزشي و تحول و ارتقاي علوم انساني بودند كه پيرامون ارتباط آنها و الگوي سبك زندگي نكاتي مطرح شد.
شماره 1226 ــ جمعه 3 آذر ماه 1391 ـ 23 ماه نوامبر 2012
در 22 نوامبر 1988 پس از شنیدن خبر قتل داریوش و پروانه فروهر شعر زیر را نوشتم: «ای دشنه / کاش بر آن دست / شوریده بودی! // آن سینه را دریدی / و آن زبان را بریدی / تا تنها یک صدا بماند / از یاد بردی که آن کس / که تنها به صدای خود گوش میدهد / دیوانه، نه / که خودکامه ای نومید است // بگذار زبانها بگویند / بگذار قلمها بجویند / تا گفت و گو جای خطبه را بگیرد / و هر کس زیبا شود // ای دشنه / تو در نیام زیباتری». چرا شاعر دشنه را مورد خطاب قرار داده است؟ چرا قاتل را نه؟ و از آن مهمتر چرا مقتولین را نه؟ اگر شاعر با قاتل سخن میگفت آن گاه دریچه ی خشم را میگشود و شاید با آوردن جمله ای چون "ای دژخیم ننگت باد" خواننده را به ایستادن در برابر نظامی فرا میخواند که برای مخالفان سیاسی خود جز زندان، شکنجه و تیرباران پیامی ندارد. اگر شاعر با مقتولین سخن میگفت غم از دست دادن یک عزیز را برجسته میساخت و شاید با آوردن جملهای چون "ای شهید راهت ادامه دارد" خواننده را به برتری اخلاقی شهیدان مطمئن میساخت و او را به حفظ سنگر آنها فرا میخواند. ولی شاعر نه راه خشم را برگزیده و نه راه سوگ را. در عوض، دشنه را مورد خطاب قرار داده که اگر چه آلت قتل است ولی به خودی خود وسیله ای بی آزار است و تا هنگامی که در دست انسانی قرار نگیرد نمیتواند جان کسی را بگیرد. اگر شاعر میخواست راه خشم و انتقام را درنوردد طبیعتا بایست قاتل را طرف سخن قرار میداد که به کاربرندهی دشنه است و نه وسیلهی بی جان را. او از دشنه نمیخواهد که آلت خشم او شده و بر دل قاتل بنشیند، برعکس، آرزو میکند که دشنه در هنگام وقوع قتل بر قاتل میشورید و از فرمان او سرپیچی میکرد.>>>
با آغاز جنگ اخير در خاورميانه، باراک اوباما، رییس جمهوری امریکا، در تماس تلفنی با نخست وزیر اسراییل گفت که از "حق اسراییل برای دفاع از خودش" حمایت می کند و هیلاری کلینتون وزیر خارجه را به ملاقات با نتانیاهو فرستاد. محمود عباس، رییس تشکیلات خود مختار فلسطین، اسراییل را به "قتل عام" متهم کرد. بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل، به اسراییل سفرکرد و انگلستان، آلمان و اتحادیهء اروپا حماس را مسئول دور جدید خشونت ها اعلام کردند و خواستار توقف پرتاب راکت ها به اسراییل شدند. لوران فابیوس، وزیر امورخارجه فرانسه، پارا از این هم فراتر گذاشت و پای جمهوری اسلامی را به میان کشید.>>>
در نظام فکری و «عقلانیتِ» غرب، اقدام به جنگهای غیرمتعارف، دیوانگی کامل و ناممکن است. رژیمهای ایدئولویک و نامعقول اما پروایی از به راه انداختن جنگهای ناممکن ندارند چرا که بر اساس رسالتی که برای خویش قائلاند، «مردم» جز قربانیانی در پیشگاه آرمانِ آنها نیستند. این آرمانگرایی غیرعقلانی را میتوان در قومگرایی، تجزیه طلبی، ناسیونالیسم افراطی، جمهوری خواهی و سلطنت طلبی نیز دید که همگی عاملی فرعی را بر «انسان» و «مردم» مقدم میشمارند. >>>
جمعه گردی های اسماعيل نوری علا کنفرانس پراگ محمل نظريه ای از جانب آقای دکتر شهريار آهی نيز بود. در نظر ايشان، ضرورت تقدم «ديالوگ ملی» بر «انتخابات آزاد»، موجب آن می شود که به موانع «ديالوگ ملی» هم توجه کرده و آنها را شناسائی کنيم. در اينجا است که ما به اصطلاح جديدی بصورت «دوگانهء سترون» بر می خوريم که از جانب ايشان در مورد تقابل انحلال طلبان و اصلاح طلبان مطرح شده است؛ تقابلی که طی يک ديالوگ ملی و برای رسيدن به انتخابات آزاد بايد کنار گذاشته شود... اما من عمل کردن به نظريهء ايشان را معادل بدنيا آوردن يک «يگانهء مسموم» بازمانده از «همه با هم» خمينی می بينم که می خواهد در قامت يک حکومت اسلامی جديد به جان مردم ايران بيافتد.>>>
پراگ: میرحسین موسوی یا انحلال طلب ها در آخر هفته ای که گذشت کنفرانس پراگ (سومین نشست پیشبرد اتحاد برای دموکراسی) برگزار شد که من نیز در کنار هموندان شبکهء سکولارهای سبز از سوی شورای هماهنگی شبکه، و بعنوان ناظر و به خرج خود، در آن حضور داشتيم... اکنون که از سوی حزب دموکرات کردستان ایران بلافاصله بیانیه ای در خصوص ابراز عدم همصدایی این حزب با بیانیهء پایانی کنفرانس منتشر شده است. گمان می کنم از این گونه ها باز هم در راه باشند. لازم می بینم دیگاه خود را دربارهء این کنفرانس بنویسم. در این نوشتار از ذکر نام افراد خودداری می نمایم. این روش را به این دلیل بر می گزینم چونکه می خواهم تم ها و گفتمان های حاکم بر کنفرانس را که از سوی سخنرانان و سرپرستان پانل ها ایراد شد مورد بررسی و تاویل قرار دهم. آنچه که شما در صفحات مربوط به کنفرانس پراگ به وضوح نمی بینید.>>>
پيرامون بيانيهء پايانی کنفرانس پراگ اطلاعيهء شبکهء سکولارهای سبز ايران بمنظور جلوگيری از هرگونه سوء تفاهم، به اطلاع هم ميهنان گرامی می رساند که شورای هماهنگی اين شبکه، بنا بر خط مشی هميشگی خود مبنی بر حضور در گردهمآئی های سياسی در موضع يک ناظر، و در پی دعوت برگزار کنندگان کنفرانس پراگ از برخی از اعضاء اين شبکه، هيئتی مرکب از آقايان دکتر رضا حسين بر، آقای مهندس مهدی ذوالفقاری، آقای محسن ذاکری و آقای مهندس مهدی حاذق اعظم را مأمور کرد که در اين کنفرانس شرکت کنند. اکنون بيانيهء پايانی اين کنفرانس بصورتی منتشر شده که در زير آن نام شرکت کنندگان در کنفرانس آمده و ممکن است چنين تعبير شود که کليهء نامبردگان با بيانيهء پايانی کنفرانس موافقت داشته و آن را امضاء کرده اند. لذا بدينوسيله اعلام می شود که نامبردگان در بالا اين بيانيه را امضاء نکرده و اصولاً، بعنوان ناظر در کنفرانس شرکت کرده اند. ضمناً آقای مهندس مهدی ذوالفقاری ـ که نامشان بعنوان شرکت کننده آمده است ـ بعلت گرفتاری های شخصی موفق به سفر به پراگ و شرکت در جريان مذاکرات آن نشده اند. شورای هماهنگی شبکهء سکولارهای سبز ايران اول آذر 1391
روشنفکری دينی و غير دينی و نسل جديد نوانديشی ديني قرار بود مفهوم ديگري از دينداري را بينديشد و زندگي كند. به نظر من در اين كار تا حد زيادي موفق بود. قرار بود از پيوند ميان دين و سياست تعريف جديدي بدهد كه در آن هم موفق بود. اما نقص آن شايد اين است كه اين پارادايم براي نسلهاي فعلي جاذبه زيادي ندارد؛ چون هم وارد برخي مسائل نميشود و اصلاً به آنها نميپردازد و هم ظرفيت پرداختن به بسياري از آنها را ندارد. در واقع مسائل نسلهاي جديد بسيار متفاوتتر از چيزي است كه نوانديشان ديني از پس پرداختن به آنها بربيايند. بنابراين اگر منظور از اينكه ميگويند روشنفكري ديني مرده است اين باشد كه پارادايم روشنفكري پنجاه سال اخير ايران در حال زوال است، قبول دارم. در واقع اين زوال همانقدر دربارهء روشنفكري ديني صادق است كه درباره بسياري از روشنفكريهاي غيرديني و حتي بسياري چيزهاي ديگر.>>>
موازنهء جدید پس از انتخابات آمریکا با شکست قطعی جنبش کذایی سبز، تعادلی که به نفع آلترناتیو اصلاحات موجود بود بهم می خورد و با بالا آمدن "جنبش سرخ" و گفتمان سرنگونی تام و تمام حاکمیت جمهوری اسلامی به شمول تبهکاران اصلاح طلب آن، که نطفه اش در جریان قیام عاشورا در ششم دیماه 88 بسته می شود، تعادلی ناپایدار میان دو گفتمان موجود و آلترناتیوهایشان بوجود می آید که بسیار شکننده هست. این تعادل ناپایدار با خروج سازمان مجاهدین خلق از لیست سیاه آمریکا به نفع جنبش سرنگونی شکسته می شود. یعنی موازنهء قوا بر هم می خورد. بدیهی است که منظور من از بهم خوردن توازن، توازن میان دو آلترناتیو است و نه موازنه قدرت در ایران، آنگونه که مریم رجوی اعلام کرده بود!>>>
اکبر شاه، فرمانروای اسلامگرا یا سکولار؟ یکی از پیامدهای مهم سکولاریسم پدیدهء شایستهسالاری است که طبق آن افراد متناسب با استعداد و تخصص و نه بر اساس مذهب یا خاستگاه اجتماعی به مشاغل مملکتی گمارده میشوند. این پدیده اصولاً تحولی است مدرن که با ظهور دولتهای ملی در جوامع اروپایی آغاز شد و با جدایی دین از سیاست تعمیم یافت. اما، درعین حال، جنبههایی از این پدیده را میتوان در تاریخ جوامع شرقی، از جمله هند دورهء کائوتیلیا و هند عصر اکبرشاه مشاهده کرد.>>>
کمکهای ثابت حکومت اسلامی به کشورهای فقیر و توسعه نیافته در ایران بیش از بيست هزار منطقهء محروم وجود دارد٬ با این وجود مقامهای جمهوری اسلامی همچنان به کمکهای ثابت خود به بسیاری از کشورهای فقیر و توسعه نیافته همچنان ادامه میدهند. یکی از اهداف این کمکها گسترش مذهب شیعه و نفوذ جمهوری اسلامی در این کشورها است که جمعیت بسیاری از آنها را مسلمانان تشکیل میدهند. خبرگزاری ایسنا گزارش داده که جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی از ارسال کمکهای «بشردوستانه» به بيست و شش کشور عضو جنبش غیرمتعهد و راهاندازی مراکز درمانی در بيست و دو کشور غیر متعهد خبر داد. پویا حاجیان٬ مدیر روابط عمومی جمعیت هلال احمر، روز چهارشنبه (هشتم شهریور) به خبرگزاری ایسنا گفته که این کمکها طی دو سال گذشته به کشورهای مذکور فرستاده شده است. ( بقيه آرشيو کوتاه و گويا) 5 ــ چهارشنبه 1 آذر ماه 1391 ـ 21 ماه نوامبر 2012
انتخابات آزاد و دوازده تفاوت در انتخابات ایران و آمریکا قطعا اگر انتخابات آزاد و سالم باشد، اصلاح طلبان زودتر از هرکس دیگر به رأی ملت تمکین می کنند ولی مادام که انتخابات را با نظارت نظامی- استصوابی برگزار کنند و سردار مشفق به نمایندگی از کودتاگران بیاید و گزارش عملیات بدهد که چگونه با مهندسی انتخابات، رقیب را شکست داده اند، این انتخابات مخدوش است. من امیدوارم اکنون که همه به این نتیجه رسیده اند که «انتخابات آزاد» تنها راه نجات کشور است، به خصوص با پیروزی اوباما و احتمال تشدید تحریم ها و فشارها علیه کشور، رهبری نیز به سوی گزینهء انتخابات آزاد و قانونی حرکت کند و امیدوارم که قدر لحظات را بدانند و حساسیت ها را درک کنند. الآن انتخابات آزاد فقط خواست جنبش سبز و اصلاح طلبان نیست. خوشبختانه در شرایط فعلی از مراجع گرفته تا بسیاری از چهره های اصول گرا و راست سنتی و از آقای هاشمی گرفته تا احمدی نژاد همه خواستار انتخابات آزاد هستند!>>>
داستان مشترک دو نشست: یکی در تهران و دیگری در پراگ متاسفانه قطار زیر زمینی "اتحاد برای دمکراسی" بجای کاشتن جوانه های امید در قلب ایرانیان مشتاق تغییرات اساسی و بنیادین، باعث رویش پرسش های بی پاسخ فراوانی در ذهن هموطنان مایوس و نگران شده است. نگارنده نیز صادقانه، بنا به گفته شیخ اجل (سعدی) که «ستایش سرایان نه یار تو اند / ملامت کنان دوستدار تواند»، این نگرانی ها را با "دوستان قدیمی" و "سوزن بانان" این قطار در میان گذاشته بودم؛ ولی چه سود! دست ما کوتاه و خرما بر نخیل. امیدوارم این دوستان به این حقیقت تلخ آگاهی بیابند که وادی پیموده را از سر گرفتن مشکل است. یا بعبارتی «خنک آن کس که ز آغاز فرجام جست».>>>
اطلاعیهء حزب دموکرات کردستان ایران
بين اپوزيسيون جمهوری اسلامی اتحاد شکل نمیگيرد راديو فردا: وزارت اطلاعات ايران در گزارشی که روی وبسايت خود منتشر کرده است، «اتحاد اپوزيسيون نظام جمهوری اسلامی» را کار «سرويس های جاسوسی» دانسته و گفته است که اين اتحاد ولو به صورت ظاهری، بين اپوزيسيون جمهوری اسلامی شکل نخواهد گرفت. وزارت اطلاعات ايران گزارش خود را با عنوان «تلاش سازمان های جاسوسی آمريکا برای اتحاد عناصر شکست خورده عناصر ضد انقلاب خارجنشين» منتشر کرده و گفته که «دشمنان قسم خورده نظام اسلامی» در صدد بر آمدند تا به گفته آن، «پس از شکست فتنه 88، با دادن تنفس مصنوعی به فتنه آن را احياء کنند.» گزارش وزارت اطلاعات ايران در زمانی منتشر می شود که گروه های اپوزيسيون جمهوری اسلامی ايران در روزهای شنبه و يکشنبه نشستی ديگر در پراگ، پايتخت جمهوری چک، برگزار کردند.>>>
موازنهء جدید پس از انتخابات آمریکا با شکست قطعی جنبش کذایی سبز، تعادلی که به نفع آلترناتیو اصلاحات موجود بود بهم می خورد و با بالا آمدن "جنبش سرخ" و گفتمان سرنگونی تام و تمام حاکمیت جمهوری اسلامی به شمول تبهکاران اصلاح طلب آن، که نطفه اش در جریان قیام عاشورا در ششم دیماه 88 بسته می شود، تعادلی ناپایدار میان دو گفتمان موجود و آلترناتیوهایشان بوجود می آید که بسیار شکننده هست. این تعادل ناپایدار با خروج سازمان مجاهدین خلق از لیست سیاه آمریکا به نفع جنبش سرنگونی شکسته می شود. یعنی موازنهء قوا بر هم می خورد. بدیهی است که منظور من از بهم خوردن توازن، توازن میان دو آلترناتیو است و نه موازنه قدرت در ایران، آنگونه که مریم رجوی اعلام کرده بود!>>>
برابری زنان با مردان راه مبارزه با اسلامگرایان است شیشهء عمر اسلام گرایان با برابری حقوقی زن و مرد خواهد شکست. ما زمانی میتوانیم از حقوق بشر صحبت کنیم که لزوم برابری حقوق زن و مرد را نه تنها درک کرده باشیم بلکه در خود نهادینه و باور کنم. نیمی از مردم ایران حق "بشر بودن" را از انقلاب سال 57 به بعد از دست دادهاند، وزنهء سنگین مبارزه در آنجاست، ولی روشنفکران چپ ایران به فکر تفسیر حقوق بشر برای مالکیت خصوصی و فدرالیسم برای اقوام ایرانی افتادهاند و زنان ایران را بار دیگر فراموش و قربانی مماشات با رهبر جمهوری اسلامی و اصلاح طلبان گریخته از مرکز ولی با سرمایه مالی فراوان کرده است. آزادیخواهی را نمیتوان در حوضهء ایدولوژی یا مسلک سیاسی به تعریف کشید و از آن استفاده ابزاری برای سیاستورزی کرد. اولین گام برای رسیدن به آزادی اجتماعی و سیاسی در کشور حق برابری زن و مرد ایرانی ست.>>>
پیشینههای تاریخی سکولاریسم هند: آشوکا شاه فیلسوف و زاهد باید به استناد شواهد تاریخی دوره صد سالهای در سیاست هند را که با ظهور کائوتیلیا آغاز و با مرگ آشوکا به پایان میرسد، یکی از شکوفاترین دوران سکولاریسم در این سرزمین دانست. از شاخصهای مهم این دوره کاهش تبعیضهای دینی و در نتیجه کاهش تنشها و خشونتهای فرقهای است که در رواداری مذهبی تبیین میشود. نکته دوم اما مربوط به افول سکولاریسم در اواخر این دوره است که شرح کامل آن نیازمند برشمردن مجموعه عللی است که سرانجام به انقراض امپراتوری موریان انجامید. توضیح این علل خارج از حوصله نوشته حاضر است؛ در اینجا تنها به نقش عللی میپردازیم که از بطن برخی از سیاستهای دولتی آشوکا برخاستند و عملکردی جز نفی سکولاریسم نداشتند.>>>
شرم میکنم اگر بر صادق هدایت لعنت نفرستم؛ خدایا او را لعنت کن! به گزارش جهان، سید علی موسوی گرمارودی در مراسم رونمایی از کتاب «سه کاهن» مجید قیصری که شنبه (27 آبان ماه) در بنیاد ادبیات داستانی برگزار شد، گفت: «شرم میکردم از خودم اگر بر صادق هدایت لعنت نمیفرستادم. خداوندا صادق هدایت را لعنت کن». او با بیان اینکه نویسندهء «توپ مرواری» (صادق هدایت) توهینهای زشتی به امام حسین (ع) کرده است، تصریح کرد: «وظیفهء هر قلم به دستِ اهل قبله میدانم که حداقل به جوانان این کشور بفهماند که چه بیشرفهایی در این کشور قلم زدند که از امویان هم بدتر بودند؛ اسم شان هم صادق بود و هدایت مردم را بر عهده داشتند». ويا)
شماره 1224 ــ دوشنبه 29 آبان ماه 1391 ـ 19 ماه نوامبر 2012
یادداشتی از وبلاگ ستار بهشتی، جوانی که زير شکنجه جان داد هنگامی که سخن از تحریم ها علیه جمهوری اسلامی به میان آمد، دهان گشاد مسئولان نظام باز شد. از کوچکترین مسئول تا بالاترین مقام مشغول شعار دادن شدند. همه آنها دریک کلام متّفق بودند؟ آن هم سخن از اینکه آماده تحریم ها هستیم، همه چیز را برنامه ریزی کرده ایم، ما پیش بینی همه جوانب را کرده ایم وبسیاری ازشعارهای دیگر. آن گونه یاوه می گفتند که گویی جمهوری اسلامی قرار است دنیا را با تحریم خود درمانده کند. با احتمال آغاز تحریم ها کم کم سخنان مسئولان نظام رنگ باخت و سخن از در حال ذخیره سازی کالا هستیم جامعه نگران نباشد! ما متحد هستیم، تحریم ها نگرانی ندارد. با آغاز تحریم ها وکمبود کالا سخن از توطئه خارجی است به میان آمد! با آغاز نارضایتی ها و احتمال قیام ها تازه متوجه شدند قرار نیست دنیا درمانده شود! این نظام جمهوری اسلامی است که درمانده شده. همین امر سبب شده مسئولان مشغول تهدید معترضان شوند. از جمله آخوند خضرالله موسوی، دادستان نیشابور، معترضین را اینگونه مورد خطاب قرار می دهد: «دادستان نیشابور مردم را تهدید کرد: «خدا نکند روزی بخواهید مقابل نظام بایستید. ما انقلاب نکردیم برای "نان و آبگ و این در شان مردم نیشابور نیست که ”برای یک یا دو عدد مرغ“ به خیابانها بیایند و علیه مسئولان شعار بدهند».»>>>
بی تفاوتی خاتمی نسبت به قتل ستار بهشتی در زندان «آقای خاتمی آیا در نظر شما قتل در اثر شکنجه "ستار بهشتی" در زندان از مرگ مادر "قلعه نوعی" کم اهمیت تر است که نه تنها نامه ای منتشر نمی کنید، نه تنها به دیدار مادر داغدار او نمی روید که اساساً هیچ واکنشی به آن نشان نمی دهید؟!» عدم واکنش خاتمی در حالی است که این قتل، صدای بعضی از طرفداران سرسخت حکومت را هم درآورده است! البته کیست که نداند علت چیست؟! آخر چند ماه بیشتر به انتخابات سال آیندهء ریاست جمهوری (به قول خاتمی، "تدارکاتچی نظام") نمانده و خاتمی در موقعیت «حساس» کنونی دغدغهء باز نگه داشتن «روزنه های اصلاح» نظام و تایید صلاحیت کاندیدای جناح متبوع خود از سوی شورای نگهبان را دارد نه دغدغه کشته شدن یک وبلاگ نویس از طبقه محروم جامعه..! (توضیح: چند ماه پیش، رییس دولت اصلاحات در توجیه شرکت خود در انتخابات فرمایشی مجلس و رأی دادن اش در دماوند نوشته بود: «اقدام من از منش و بینش سیاسی و فکری من و آن چه به آن باور دارم و پایبندم ریشه می گیرد. من از موضع اصلاحات و در جهت نگاه داشت روزنه های اصلاح طلبی، که آن را مهم ترین و بلکه تنها راه سربلندی کشور و دست یابی به آرمان های اصیل انقلاب و تأمین حقوق مردم و مصالح ملت می دانم، و نیز برای دفع مخاطرات و تهدیدهای درونی و بیرونی اقدام کردهام.») (پی نوشت: بعد از کامنت یکی از دوستان یادم آمد که ضمنا خاتمی همان کسی است که به مناسبت مرگ اسدالله لاجوردی، شکنجه گر مشهور اوین، پیام تسلیت بلندبالایی نوشته بود. ( آرشيو کوتاه و گويا)کنفرانس پراگ>>>
انتخابات آزاد پس از تغيير يا برای تغيير اين نوشته میکوشد تا جايگاه انتخابات آزاد را در مسيرسازیهای مختلف استراتژيک بررسی کند. از ورای اين بحث نشان داده خواهد شد که شعار انتخابات آزاد که اخيرا توسط آلترناتيوهای سرنگونیطلب داده میشود به دمکراسی راهی ندارد، به اين لحاظ کسانی که انتخابات آزاد را به صورت عمومی و نه در چارچوب يک استراتژی معين طرح میکنند مبارزهی دموکراتيک را دچار اغتشاش میسازند. اساساً دو شکل کلاسيک برای تغيير يک نظام سياسی وجود دارد. يکی "اصلاحات از درون" و ديگری آن چيزی که به "انقلاب، سرنگونی و براندازی" مشهور بوده است. کوشش من در اين بحث اين است که نشان دهم در موج سوم دموکراسی فرايندهايی به وجود آمده است که نه انقلابی و نه اصلاحی است. >>>
مسئلهء ملی در ایرانميزگردی در دو قسمت در تلويزيون «روژهلات» با شرکت: الاهه بقراط، ناصر ايرانپور، فرهنگ قاسمی، ناصر کاخساز بمديريت: سيروس ملکوتی بخش اول >>> ـ بخش دوم>>>
در تاریخ دوران مدرن ایران همواره دو گرایش عمده از روشنفکران سیاسی حضور داشته اند و در کنار هم و حتی بعضاً علیه هم به فعالیت سیاسی مشغول بوده اند. گروه اول روشنفکرانی بوده اند که از طریق مبارزات سیاسی و سازمان یافته، بعنوان پیشتازان خلق، و اراده گرایانه، برای تغییرات سیاسی و در نهایت انقلاب اجتماعی مبارزه می کردند؛ و گروه دوم روشنفکرانی بودند که استراتژی خاصی که «آگاهی بخشی» نام گرفته را دنبال می کردند.>>>
بُت شکن هميشه بُتی ديگر در آستين دارد بيشترين ايرانيان، به گونهای، از کمبود ِ آزادی رنج میبرند. از اين روی بيشترين مردمان ِ ايران، به گمانی، آزاديخواه هستند. از آنجا که، در شريعت ِ اسلام، مردمان تنها در انديشه نکردن و پيروی کردن آزاد هستند، اين آزاديخواهان هم، در پيرامون ِ پديدهی آزادی، انديشهای نمیکنند. آنها ويژگیهای آزادی را در پيروی از يافتهها و بافتههای بيگانگان برداشت میکنند. سدها سال است که اين آزاديخواهان، در انجمنهايی گوناگون، سرشناسی را میستايند و خواستههای خود را در پيوست با آن نامدار مینگارند. آنها گمان میبرند، که در پيروی از آن سرشناس، خواستهها و آرزوهای آنها شناسايی خواهند شد...>>>
«پای درد دل مردم دارالخُرافه» و چند مطلب ديگر * «يك انگورکار: به نمايندگي از طرف انگوركاران منطقهء بكشلوي اروميه عرض مي كنم عده اي دلال از خدا بي خبر محصول انگور ما كشاورزان كه با زحمت هاي طاقت فرسا به بار آمده را به قيمت 140 تومان خريده و با كمپرسي به شهرهاي ديگر منتقل مي كنند. سؤال مي كنم چرا اجازه داده مي شود كه دسترنج مردم كشاورز اينگونه پايمال شود و عده اي بدون هيچ زحمتي به سرمايه كلان برسند؟» پاسخ فدوی: خود کرده را تدبیر نیست، برادر انگورکار. بیل که به کمرتان نخورده! خُب خودتان شراب بیاندازید!.. در باب آب کردن آن نیز فدوی را خبر کنید که پس از تست! سفارشتان را به برادران مربوطه بکند! و من الله التوفیق.>>>
شماره 1223
ــ
جمعه 26 آبان
ماه 1391 ـ 16 ماه نوامبر 2012
سه مفهوم
«آزادی»:
لیبرالی،
دموکراتیک و سوسیالیستی
مترجم: محمد تقی برومند (ب. کیوان)
سوسیالیسم را بیشتر باید به عنوان فعالیت های دگرگون ساز در درون
شکل های گوناگون مدر نیته درک کرد که هدف آن عبارت است از تحقق این
اصل اساسی (یعنی حق هر کس در ارضای نیازها و رشد استعدادهایش) در
شکل هایی که از نفی هر نوع امتیاز ناموجه، و برابری حقوق هر کس، و
مسئولیت مشترک در برابر سرنوشت همنوعان، نتیجه می شود. در این
مفهوم، آزادی سوسیالیستی باید برخی آزادی های همیشگی لیبرا لی و
نیز آزادی های دموکراتیک را در خود بگنجاند. در واقع همان طور که
روبرت دال تثوری پرداز دموکراسی در آخرین اثرش به روشنی نشان داد،
در اصل بدیل پذیرفتنی ای وجود ندارد که طبق آن هر کس باید به عنوان
بهترین داور و موثرترین مدافع مصلحت و منافع خاص خود نگریسته شود.
آزادی سوسیالیستی و آزادی دموکراتیک به موازات هم عمل می کنند. اما
آن چه اصل سوسیالیستی را متمایز می کند، این است که سوسیالیسم تنها
بر جنبه حاکمیت درنگ ندارد، بلکه بر جنبهء
همبستگی اجتماعی نیر تاکید دارد. بنابراین، پاسخ به این پرسش که
آیا اصل سوسیالیستی و اصل دموکراتیک با هم سازگارند یا نه، بستگی
به درک ما از آزادی دموکراتیک دارد. اگر مفهوم دموکراسی، در معنای
محدود، به عنوان تکنیک ساده اتخاذ تصمیم درک گردد، در این صورت
توافقی میان دو اصل یادشده وجود ندارد. اما می توان موضوع را به
ترتیب دیگری درک کرد و به این ارزیابی رسید که چنانچه بخواهیم
اندیشهء
حاکمیت برابر شهر وندان به طرز درستی اجرا شود، آنگاه اصل اخلاقی
مسئولیت مشترک، شرط لازم و
مناسبی است. در مجموع، تفکیک اصل سوسیالیستی از اصل دموکراتیک بی
فایده نیست. اما اگر به دموکراسی برحسب دورنمای اخلاقی فکر می
کنیم، آنگاه می توان تصدیق کرد که میان دو اصل یاد شده، نه تنها خط
گسست واضحی وجود ندارد، بلکه رشتهء
پیوند محکمی این دو را به یکدیگر مربوط می سازد.>>>
جايگاه «انتخابات آزاد» از منظر سکولار دموکراسی
اگر هدف «استقرار دموکراسی، بی ذکر سکولاريسم» را به گزينش
«انتخابات آزاد همچون استراتژی» بيافزائيم خواهيم ديد که حاصل جمع
آن چنين می شود: «ما در راستای استقرار دموکراسی می کوشيم و برای
رسيدن به آن از انتخابات آزاد استفاده می کنيم، انتخاباتی که می
تواند به دست حکومت مذهبی هم انجام شده و به دموکراسی دينی نيز
بيانجامد». روشن است که چنين روشی، حتی اگر احتمال تحقق معجونی به
نام «دموکراسی دينی» در آن کم باشد، با اصول سکولاريسم منافات دارد
و نمی تواند مورد موافقت سکولار دموکرات ها قرار گيرد.>>>
آشنائی با «پیمان همبستگی ملی جمهوری خواهان
برای استقرار و استمرار آزادی و دمکراسی در ایران»
(پيوند به متن پيمان>>>)
گفتگو و اظهار نظر همراه با:
خانم ژاله وفا و آقایان امین بیات، فرهنگ قاسمی
آدرس اطاق پالتاک>>>
بخشی از هواداران پادشاهی مانند بخشی از جمهوریخواهان، مستبد
هستند. تلاش اما بر سر این است که دمکراتهای طرفدارِ دو نظام را
به یکدیگر نزدیک کرد وگرنه «اتحاد» جمهوری خواهان با هم یا سلطنت
طلبها با هم ناممکن است زیرا «جمهوری» و «سلطنت» چنان گل و
گشادند که هیچ اتحادی در آنها عملی نیست مگر اینکه آنان را نیز به
دمکرات و غیردمکرات تقسیم کرد! پس در اپوزیسیون نیز نه با شکل نظام
بلکه فقط بر اساس محتوا میتوان به یک نتیجه معقول رسید!>>>
این نظر که «اپوزیسیون برون مرزی حق تعیین تکلیف برای مردم داخل
کشور و نسخه پیچی برای آنان را ندارد و اگر کسی می خواهد با رژیم
مبارزه کند باید به ایران برود و از داخل کشور این کار را انجام
دهد»، حتی اگر کپی برداری و تأثیر پذیری ناخودآگاه از نظریه پردازی
های فارغ التحصیلان دانشگاه امام محمد باقر و مقامات اطلاعاتی و
امنیتی حکومت آخوندی ـ که آن را به وسائل گوناگون، از جمله آمدن
روی خط های تلفن تلویزیون های ماهواره ای خارج از کشور پخش می کنند
ـ نباشد، به دلیل این که منافع، نظر و مقصود آنان را تأمین می کند،
تفاوت چندانی هم با آن ندارد زیرا نهایت موفقیت برای دستگاه
اطلاعاتی – امنیتی حکومت آخوندی این است که اپوزیسیون برون مرزی
علاوه بر تشتت و هزار پارگی در درون خود، اصل مشروعیت کنش خویش
یعنی مخالفت با حکومت ولایت مطلقه فقیه را نیز زیر سئوال ببرد.
آيا قرارداد الجزیره دیگری در راه است؟ این روزها زمزمههای زیادی دربارهء لزوم گشایش باب گفتگو با آمریکا به گوش میرسد. ولی فقیه دوم شرم دارد رو در رو با ملت ایران سخن گوید و از هزینهء سنگینی که در راه عظمت طلبی بمب اتم بر دوش ملت نهاده پوزش بطلبد، چه آنکه پوزش خواهی در قاموس دیکتاتورها معادل مرگ آنها است... اکنون هم ابهت "مقام معظم رهبری" اجازه نمی دهد تا از پیشگاه ملتی بزرگ عذر تقصیر بطلبد؛ چه آنکه از نظر گاه دیکتاتورها ملت مورچگانی بیش نیستند که برای قوت لایموت در هم میلولند. به همین دلیل نوچه گانی، در قوارهء ریزقامتانی مثل محمد جواد لاریجانی و علی اکبر صالحی، ندای آن رهبر عظما را زمزمه میکنند که "در صورت لزوم برای حفظ نظام در قعر جهنم هم با شیطان مذاکره میکنیم.">>>
اپوزیسیون واقعی بايد شکل بگیرد هر روز خبرهای ناگوار از سرزمینی به گوش همگان می رسد که وجدان هر انسان آزادی خواه را به درد می آورد. امروز در کردستان، فردا در زاهدان و پس فردا در شیراز و اهواز، هر روز خبرها پر از جنایت، حکومت مذهبی و توتالیتری است که مردمی با فرهنگ و دارای پشتوانهء تاریخی را به اسارت خود در آورده است . اين روزها خبر ناگوارتر از همه خبر مرگ ستار بهشتی بود که در مقابل حکومت جهل و جور ایستاد و تقابل اش از جنس آزادی و فریاد حق طلبانه علیه استبداد دینی بود. نگاه نداها، سهراب ها، هاله ها، و عزیزان دیگر که جان شان را فدای آزادی نمودند، و حال نگاه ستار، چه پیغامی برای ما دارد؟>>>
در دو بخش گذشته شاخصهای مهم سکولاریسم هند و نیز عواملی را برشمردیم که در چند دههء اخیر بهطور فزایندهای آنها را با بحران مواجه ساختهاند. چنانکه گفته شد، هند را بهخاطر وجود آزادیهای فردی و مدنی و همچنین استقلال نهادهای اجتماعی از یکدیگر باید در زمرهء کشورهای سکولار قرار داد. اما، در عین حال، تداوم تبعیضهای ناشی از سنن دینی، معضلی است که سکولاریسم هند را به چالش کشیده و بحران کنونی را رقم زده است. از نشانههای این بحران رشد و اعتلای جریان راستگرای هندوتوا و واکنشهای متقابل مذهبی است که از یک سو خشونتهای کامیونالیستی را افزایش داده و از سوی دیگر آزادیهای فردی و مدنی را تهدید میکند... آنچه که تجربهء تاریخی هند به ما میآموزد، این است که برای رسیدن به یک رژیم سکولار و جامعه عاری از تبعیض نمیتوان دست به دامن خدایان شد.>>>
آمارهای رسمی از دو و هشت دهم تا سه میلیون بیکار در کشور حکایت دارد. این در حالی است که مبنای اشتغال در این آمار تنها یک ساعت در هفته است. کارشناسان اما میزان تقریبی بیکاران را در کشور در حدود پنج میلیون نفر می دانند. این موضوع می تواند معضلات متعدد اجتماعی را به دنبال داشته باشد. کاهش پنجاه درصدی تولید در نتیجهء مشکلات اقتصادی باعث تعدیل نیرو در بسیاری از کارخانه ها شده است؛ تا جایی که تنها در یک مورد انجمن قطعه سازان کشور چندی پیش نسبت به بیکاری هفتصد هزار نفر در صورت عدم مساعدت ارزی دولت هشدار داده بود. به گفتهء کارشناسان، سیاست های غلط دولت در زمینهء اقتصاد، واردات بی رویهء کالا، عدم پرداخت یارانهء تولید، و در نتیجه، تضیف بخش صنعت، نوسانات ارزی و افزایش قیمت مواد اولیه کارخانه ها، عدم پایبندی دولت به تعهدات در زمینه اشتغال و بسیاری دیگر از موارد همگی دست به دست هم دادهاند تا نرخ بیکاری در کشور به سيزده درصد برسد...
شماره 1222 ــ چهارشنبه 24 آبان ماه 1391 ـ 14 ماه نوامبر 2012
دشواری های راه دمکراسی و اتحاد ملی متأسفانه نیروهای دمکرات و بویژه چپ ایران هیچگاه درک نکرده اند که وقتی عقل مرعوب دین، مغلوب وحی و اشراق و باورهای عوامانه و توجیه کننده خرافات باشد، امیدی به جهش ها و جنبش های مترقی و سازنده ای که متکی بر قدرت سازمان یافتهء عمومی باشد وجود ندارد و آنان همواره از این اصل بدیهی مبارزه فرسنگ ها فاصله داشته اند که تنها تلاش و مبارزهء بی وقفه برای سرنگون ساختن دولتی استبدادی، مثل رژیم شاه، در کنار تقویت مداوم تفکر عقلی بموازات با مبارزه علیه افکار جهل و خرافات زده، اساسی ترین اقدامی بنظر می رسید که می تواند راه را بر شورش عقلی همگانی و نتایج منطقی ناشی از آن، یعنی تلاش و تفکر علمی، بگشاید. با توجه به توضیحات مختصر فوق، بر آن اعتقاد هستم که آیندهء دمکراسی در ایران بستگی به امکاناتی دارد که در پرتو گفتمان دمکراتیک برای فعال شدن نهادهای مدنی و تشکل های سیاسی و مشارکت و رقابت آنها در عرصهء عمومی پدید می آید. ولی، تا زمانی که طیفی از روشنفکران جامعهء ما در تناقض شناخت از ماهیت کنونی جمهوری اسلامی قرار داشته و برخی افراد درون و جانبی حکومت را بعنوان نیروهای کارگزار و صالح و توانمند تغییرات رادیکال و دمکراتیک در جامعه بشمار می آورند و، مادامی که خود محوربینی و قائل بودن به خواسته های استراتژیک بعنوان پیش شرط اتحادها مبنای مذاکرات و توافقات قرار می گیرد، هر گونه اتحادی ـ حتی در صورت عملی شدن آن ـ شکلی ناپایدار و شکننده خواهد داشت و بنظر میرسد جامعهء ایران برای دستیابی به این امر راه پر فراز و نشیب و دردناکی را در پيش رو دارد.>>>
پرینسیپ های بازی در زمین جمهوری اسلامی ترویج اندیشه های "همراهی جهت تغییر اجتماعی نظام" توسط بخشی از رفقای راه های طولانی کاروان فدائیان عمدتاً مفهوم همراهی با پرینسیپ های عمدهء جمهوری اسلامی ایران را در بر دارد. وقتی بدون داشتن نیروی اجتماعی و پتانسیل قهر سیاسی به زمین بازی جمهوری اسلامی ایران وارد می گردید، باید قبول کنید که این آنها هستند که شما را مورد سوء استفاده در راه سیاست های خود قرار می دهند. شماها در این مذاکرات روز به روز به میزان بیشتری از آمال، اهداف و برنامه های خویش عدول می کنید. از همه تراژیک تر این است که ادبیات سیاسی شما نيز هر چه بیشتر به ادبیات و ارزش های بدوی شرعی نزدیکتر و نزدیکتر می شود.>>>
خیانت کاران منحرفی که قضیه را کش می دهند! این خاصیت نظام های بسته است، همچنین نظام هایی به دلیل عدم حمایت و نداشتن پایگاه اجتماعی در هیچ رده از هرم قدرت، نمی توانند راهی برای تبادل نظر و مشارکت با اجتماع خود داشته باشند. گردش چرخهء قدرت در یک سیستم بسته تنها به بالا رفتن و اصطکاک و تشدید تنش ها می انجامد و به ناچار به مرحله ای می رسد که سيستم از درون فرو می پاشد. موئلفه های این نیروهای تنش زا همان تعبیری ست که علی خامنه ای آن را «خیانت به نظام» می خواند. قدر مسلم اينکه بازی شروع شده از جانب احمدی نژاد و برخی ديگر از افرادی که در جناح های دیگر قدرت بی اعتنائی به هشدار رهبر را پيشه کرده اند می تواند مبين برآیند نیروهای موئلفه سیستم مذکور در مثال بالا باشد.>>>
انتخابات آزاد، ائتلاف و شورای ملی دو گفتگو با اسماعيل نوری علا گفتگوی نخست با تلويزيوم ميهن>>>
جنبش بزرگ آزادیخواهی مردم ایران با نماد سبز در حال گسترش است. این جنبش می تواند و می باید پیکار صد ساله مردم ایران را برای دمکراسی و عدالت به ثمر برساند. در عمل جبهه بزرگی از شخصیت ها، احزاب ، گروه ها، انجمن ها، و نهادهای مدنی شکل گرفته است. رهبریت جنبش که در ایران مستقر است، چاره ای ندارد جز آن که در چارچوب قانون اساسی فعلی فعالیت کند. اما بسیاری از هموطنان خارج کشور و رهبران احزاب و گروه هایی که در فضای آزاد کشورهای دمکراتیک تتفس می کنند، نمی توانند نگرانی خود از به بیراهه رفتن جنبش ابراز نکنند. رویدادهای دردناکی که در این انتخابات و بعد از آن روی داد، اکثریت قاطع ایرانیان را به این نتیجه رسانیده است که باید هرچه زودتر به نکبت اصل ولایت فقیه پایان داد.>>>
در حال حاضر ما باید برای فازهای گوناگون مبارزات برنامهریزی انجام دهیم و برای هدف مشترک با همهء جبهه ها متحد شویم تا به نتیجه برسیم. اولویت در حال حاضر براندازی حکومت اسلامی و نجات دادن ایران از دست این اهریمنان اصلاح ناپذیر است. در مرحلهء بعدی ما باید به فکر نوع حکومت و قانون اساسی و حاکمان مان باشیم. ملت ایران باید بدانند هرکس امروز حرف از تفرقه می زند دشمن است. البته اتحاد هم به معنی رنگ باختن در قالب یکدیگر و یا کنار گذاشتن مرامنامهء حزبی و پیوستن به دیگران نیست، همه اعتقادات خود را حفظ می کنيم اما، بر اساس اصول مشترک مان، با هم پیمان اتحاد می بندیم تا میهن را آزاد کنیم و در فردائی روشن برای شکوفائی و ترقی میهن عزیزمان بکوشیم.>>>
در بخش نخست به تشریح ویژگیها و محدودیتهای سکولاریسم هند پرداختیم که اساساً بازگو کننده شرایط اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و تاریخی این سرزمین هستند. در این بخش به تناقض درونی سکولاریسم اخلاقی گاندی نیز نظر افکندیم که نمود آنرا در تضاد بین تفکر سکولاریستی و شیوههای مذهبی مورد گزینش او میتوان مشاهده کرد. اینک در ادامه، بحث تبعات آمیختگی دین با سیاست را بررسی میکنیم که در اشکال مختلف، تبعیضهای ناشی از سنتهای مذهبی را تداوم بخشید. این همان عاملی است که سکولاریسم را با رشد و اعتلای احزاب و سازمانهای راستگرای هند در چند دهه اخیر، با بحرانی عمیق مواجه ساخته است. از همینرو، راه برونرفت از این بحران را که موضوع بعدی این بخش از مقاله است، باید در بکارگیری روشها و اصول سکولاریستی و نه در بازگشت به اخلاقیات مذهبی جست.>>>
* آنها در غزه ناراضیند / در مصر ناراضیند / در لیبی ناراضیند / در مراکش ناراضیند / در ایران ناراضیند / در عراق ناراضیند / در یمن ناراضیند / در پاکستان ناراضیند / در افغانستان ناراضیند / در سوریه ناراضیند / در لبنان ناراضیند! * پس کجا راضیند؟ / در استرالیا راضیند / در کانادا راضیند / در انگلیس راضیند / در ایتالیا راضیند / در فرانسه راضیند / در آلمان راضیند / در سوید راضیند / در نروژ راضیند / در دانمارک راضیند / در آمریکا راضیند / در هلند راضیند. * در واقع آنها در تمام کشور هایی که مسلمان نیستند راضیند و در تمام کشور های مسلمان ناراضی. و آنها چه کسی را برای عدم رضایت خود مقصر می دانند؟ اسلام؟ نه! / رهبران شان؟ نه! / خودشان؟ نه! آنها کشور هایی را که در آنجا راضی هستند مقصر می دانند و می خواهند آن کشور ها را تغییر داده شبیه کشور ی بکنند که در آنجا ناراضی بودند!
شماره 1221 ــ دوشنبه 22 آبان ماه 1391 ـ 12 ماه نوامبر 2012
بدون شک هند را باید بهخاطر قانون اساسی آن در زمره کشورهای سکولار قرار داد که به اصل نمادین سکولاریسم یعنی تفکیک دین از سیاست پای بند است. این اصل، با توجه به حضور فعال و گسترده احزاب و نیروهای سیاسی ، دو شاخص مهم سکولاریسم یعنی تنوع افکار و استقلال نهادهای اجتماعی را در بر میگیرد. شاخص اول همان چیزی است که از نظر پدیدارشناسی، معرف نگرش عصر سکولاریسم است، عصری که در آن ابراز ایمان مذهبی به همان اندازه انتخابی شخصی است که تمایل به گرایشهای متضاد به آن. نشان ظهور این عصر در هند شکل عملی و تضمین یافته دگراندیشی است که در ماده نوزدهم قانون اساسی این کشور قید شده است. طبق این ماده افراد در بیان هر نوع اندیشه، عقیده، مسلک و مرام سیاسی نه تنها آزادند، بلکه همچنین وظیفه شهروندی ایجاب میکند که در پیشبرد یک روحیه پرسشگر، علمی و آزاد اندیش مشارکت ورزند. به همین دلیل در هند هیچگونه قانون کیفری علیه ارتداد، توهین به مقدسات، و حتی بیخدایی وجود ندارد تا کسی را با چنین اتهاماتی به اعدام، حبس طولانی مدت محکوم و یا ترور کرد. در قانون اساسی هند مطلقاً ذکری از نام خدا نیست و این نتیجه کوشش سکولارهایی چون «هریدا نات کونزرو» بود که در پاسخ به دینباوران گفت: «من صراحتا به شما اعلام میکنم که با ذکر نام خدا نگرشی کوتهبینانه و سکتاریستی را ارائه خواهیم داد که مغایر با روحیه قانون اساسی است.»>>>
ترس و نگرانی یکی از شاخصه های مهم جامعه ایران در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی شده است. مردم ما در دوران هایِ همواره پر تنش این حاکمیت، بطور مستمر زیر سایهء فرهنگ ترس و نگرانی زندگی کرده اند؛ بطوری که می توان گفت که این پدیده جزئی از وجودشان شده است. ترس از جنگ، ترس از بی آیندگی و به انحراف کشیده شدن فرزندان شان، ترس از یورش مامورین اطلاعات به زندگی خصوصی شان، نگرانی از بحران های روز افزون اقتصادی و گرانی قیمت ها و محتاج بودن به نان شب، و حتی ترس از دشمنان خیالی در میان آنان که به گفته های رهبر جمهوری اسلامی باور دارند جزء زندگی مردم شده اند. فرهنگ ترس آنگونه دامنه های خود را گسترده که حتی بنظر می رسد که ترس و نگرانی از آینده، مردم را بیش از بیماری ها و امراض و دیگر مشکلات اجتماعی و اقتصادی بخود مشغول داشته اند.>>>
روحانیتِ شیعه، معضل اصلی آزادی و آزادیخواهی با وجود اینکه معتقدم نمی توان بطور قطع و یقین باور داشت و گفت که رفتارهای ضد انسانی و جنایتکارانهء سران این نظامِ دینی هیچ ربطی به اسلام ندارد و نمی توان با قاطعیت هیچ نقشی برای اسلام در این رابطه قائل نشد، ولی این مقاله در نقد و نفی اسلام نوشته نشده بلکه افشای چهره کریه و درون مایه ی فاسد آخوندها و نقش "اسلام سیاسی" در سیه روزی مردم و کشورمان را مورد توجه قرار داده است. چرا که معتقدم که شکاف امروزه میان دین و غیر دین در جامعه، محصول اسلام گرائی ــ اسلام سیاسی ــ است که همین طبقهء روحانیت نقش اصلی و اساسی در پیدایش و گسترش آن در جامعه را بعهده داشته اند. >>>
اصلاحات؛ آرزواندیشی و نوستالژی انقلاب نه یکشبه رخ میدهد نه با اراده گروهی خاص؛ فرایندی پیچیده است و نیاز به شرایط تاریخی خاصی دارد. این بدان معنا نیست که وقتی امکان انقلاب نیست، اصلاحات لزوماً ممکن است. موقعیت هایی وجود دارد که نه انقلاب محتمل است نه اصلاحات. این موقعیتِ رکود سیاسی میتواند سالها یا دههها به طول انجامد و سرانجام با انفجاری درونی - شبیه وضع کنونی سوریه - تغییر یابد یا با حمله نظامی بیرونی - شبیه پایان نظام صدام حسین در عراق. تنها خواستنِ اصلاح نظامی سیاسی و حتا تلاش برای آن، نظام سیاسی را به تغییری تدریجی و مسالمتآمیز وادار نمیکند. اصلاحات هم مانند انقلاب رویدادی پیچیده است و کامیابی به آن به عوامل بسیاری بستگی دارد. به ویژه، نقش بنیادین حکومت را در مجال دادن به انقلاب یا اصلاحات نباید نادیده گرفت.>>>
شاخه گلی و جرعه ای شراب بر خاک نادره افشاری چند روز پیش، پس از مدت ها، ایمیلی از نادره افشاری برایم آمد که در آن نوشته بود: «یادواره. نادره افشاری درگذشت». فکر کردم دوباره یکی از طنزهای نادره است. آن را باز کردم و خواندم. از جمله ی اول اش دلم لرزید. فکر کردم نادره بیمار است. و یادم افتاد که مدت هاست از او ایمیلی ندارم و باز فکر کردم شاید دراین مدت مطالب اش را فقط در فیس بوک اش گذاشته و چون من مدت هاست که بندرت به فیس بوک سر می زنم نوشته هایش را ندیده ام. برایش نوشتم: «نادره جان؛ این چیست که نوشته ای؟ چرا درد می کشی؟ نگرانت هستم...» برخلاف همیشه که بلافاصله پاسخم را می داد، چيزی دریافت نکردم، و تازه دیشب دریافتم که او به راستی دیگر با ما نیست.>>>
گوشهای از نقض کامل حقوق شهروندی و انسانی در ایران امروز سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) در پی انتشار خبر کشته شدن ستار بهشتی، وبلاگ نویس در زندان اوین با صدور بیانیه ای خواستار پاسخگویی مقامات جمهوری اسلامی نسبت به سرنوشت این شهروند معترض و شفاف سازی و تحقیق قابل باور درباره همه حقایق مرگ زندانیان سیاسی در زندان شد. به گزارش تارنمای "ادوار نیوز" ارگان رسمی سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) در این بیانیه آمده است: «آن چه مشخص است روند غیر قانونی طی شده در پرونده این وبلاگ نویس جوان، از تهدیدهای مداوم ماموران امنیتی، تا بازداشتهای مکرر و ربودن وی بدون ارائه حکم قضایی به مکانی نامعلوم، اعمال شدیدترین شکنجهها و فشارهای غیر اخلاقی وارده بر خانواده این فرد از زمان دستگیری تا امروز، قابل کتمان نیست و این تنها گوشهای از نقض کامل حقوق شهروندی و انسانی یک فرد و خانواده او در ایران امروز است و متاسفانه اینها همه حاکی از استیلای روحیه قانون گریزی، خشونت و سرکوب، قتل و فرار از مسئولیت بر نهادهای امنیتی و صد البته سیستم قضایی کشور دارد.» پيوند به متن کامل این بیانیه>>>
جمعه گردی هایی که ره به ترکستان دارد حکایت نتیجه گیری جمعه گردی اخیر آقای دکتر نوری علا، که چهره شاخص شبکه سکولارهای سبز می باشد، روایتی است که نه تنها بیانگر جلوهء زاهدان در محضر پادشاهان بلکه نمایانگر گسل عمیق در باورهای مبارزاتی و سردرگمی استراتژیکی است که در لایه های مختلف فکری این جمع ناهمگون نفوذ کرده است، تا بدانجا که ایشان، بعنوان تئوریسین این طیف سکولار، آب تطهیر بر خشونت و کشتار نوع القاعده ای ریخته و از حق حاکمیت مردم از طریق صندوق رای و انتخابات آزاد تبری جسته است. ایشان، طبق معمول، با توکل به نفس خودگرا و مدعی به تقوای سیاسی خویش، همهء نیروهای مختلف و ناهمگن اپوزیسیون را در یگانه کفهء ترازوی سنجش حق به جانب خویش نهاده تا با نفی دیگران اثبات ادعای خودی کند. آن هم سه ادعای جدید "الکاشفه عن المقاصد" و نسبتاً حیرت انگیز.>>>
در پی صدور دستورالعمل سانسور خردمندانهء رهبر معظم به شوراي پروانهء ساخت و نمايش، جواد شمقدري، رئيس سازمان سينمايي، چندین بادمجان تنوری، دور قاب مذکور چیده و نالیده است که: «روز بيست و چهارم مهر ماه در تاريخ انقلاب اسلامي روز ماندگاري خواهد شد و شايد بتوان گفت سنگ بناي تمدن نوين اسلامي در اين روز گذاشته شد! بر اين اساس انتظار مي رود سخنان حكيمانهء رهبر معظم انقلاب اسلامي در خصوص پيش نيازهاي رسيدن به تمدن نوين اسلامي و همچنين مراقبت از عناصر مخرب فرهنگ مهاجم غرب و مراقبت از دام تحجرگرايي و سكولاريسم پنهان به عنوان دستورالعمل شوراهاي صدور پروانهء ساخت و نمايش مد نظر قرار گيرد...»>>>
شماره 1220 ــ جمعه 19 آبان ماه 1391 ـ 9 ماه نوامبر 2012
هيچ انتخاباتی بی حضور آزاد ژورنالیست ها آزاد نیست ین روزها هر کسی که نگاهی به نشریات بیاندازد، و هر کسی که به رادیو و تلویزیون گوش دهد، به راحتی کارکرد آزادی بزرگ رسانه ها را می بیند. می بیند که چگونه چرخ های انتخابات را این ژورنالیست ها به حرکت در می آورند، و چگونه مردم را از کوچکترین و مخفی ترین نکات مربوط به کاندیداها آگاه می کنند، و چگونه با خیال راحت و بی هيچ ترسی آزادی بیان و عقیده را در این سرزمین ها گسترش می دهند. آن ها در زمان هر حادثه ی مهمی ـ از جنگ گرفته تا جشن های ملی، از بلاهای طبیعی گرفته تا انتخابات ـ همیشه سکاندار آزاد خبرها هستند و چشم و گوش آزاد مردمان در این کشورها بشمار می روند. و به همين دليل این روزها به راستی دلم برای روزنامه نویس هامان در ایران می سوزد؛ آنها که همیشه زیر سایه ی ترس زندگی می کنند و از گفتن و نوشتن واقعیات ممنوع و محروم هستند؛ آن هایی که اکنون در «بزرگترین زندان روزنامه نویس های جهان»، یعنی در جمهوری اسلامی به سر می برند؛ و آن هایی که قلم شکسته در کنج خانه های خود نشسته اند و حتی از نوشتن مطالبی ساده و غیر سیاسی، مثل مسایل مربوط به محیط زیست و یا میراث فرهنگی ممنوع شده اند. >>>
در آغاز دههء 1970 میلادی، بدهی دولت فدرال امریکا حدود دو میلیارد و هفتصد میلیون دلار بود که سرانهء بدهی با توجه به جمعیت آن زمان امریکا – حدود 150 میلیون نفر – برای هر نفر کمتر از 20 دلار و برای یک خانوادهء چهار نفره کمتر از 80 دلار می شد. اگر حداقل دستمزد در آن زمان را ساعتی یک دلار بگیریم و فرض کنیم که در خانوادهء چهار نفره تنها یک نفر کار می کرده، این شخص با 2000 دلار درآمد سالانه و حاصل 4 ساعت از کار سالانه اش می توانسته مالیات لازم برای پرداخت بهرهء بدهی فدرال را تأمین کند و این رقم تنها 2 در هزار درآمد سالانه اش بوده است. در اثر سیاست های شگفت انگیز دولت های شگفت انگیز کشور شگفت انگیز امریکا، امروز، 42 سال بعد، بدهی دولت فدرال امریکا بیش از 16 هزار میلیارد دلار است که تنها در 4 سال دورهء نخست ریاست جمهوری باراک اوباما بیش از 60 درصد افزایش یافته و از 10 هزار میلیارد دلار به 16 هزار میلیارد دلار رسیده است. >>>
پيوندهای درونی اصلاح طلبی با انتخابات آزاد جمعه گردی های اسماعيل نوری علا اگر در بحث های مربوط به کشورهای استبداد زده بهنگام استفاده از عبارت «انتخابات آزاد» احتياط نکنيم لاجرم متوجه خطرات و خسران هائی که از اين غفلت ناشی می شود نيز نخواهيم بود، چرا که، بخصوص از منظر نيروهای سکولار دموکرات کشورمان، که واقعی ترين دموکراسی خواهان ايرانند، طرح فکر انتخابات آزاد بعنوان وسيله ای برای مبارزه با حکومتی استبدادی می تواند کل مبارزه را مخدوش سازد. اين توجه بخصوص از آن رو اهميت دارد که هم اکنون نوعی حرکت اجماعی در مورد گزينش «انتخابات آزاد» بعنوان «استراتژی مبارزه با حکومت اسلامی» در ميان اپوزيسيون اين حکومت قابل مشاهده است. >>>
اتحاد جمهوریخواهان، یک مصلحت، یا یک ضرورت؟ از آنجا که بنیانگزاران «اجا» هیچگاه در نظر ندارند تا این جریان به آلترناتیو جایگزین ولایت فقیه تبدیل بشود، لذا نخواهند گذاشت این جریان ساختار جبهه ای پیدا بکند... سیاست های محوری اجا در مهار کردن جنبش های دموکراتیک مردمی به چهارچوبهء قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و تمکین کردن آن به اصلاحات در قانون اساسی از یک طرف، و مقابلهء آن با جنبش های تحول گرانه و جنبش های خیابانی که خواهان ايجاد بنیانی کاملاً نوین می باشند (آن هم به این اتهام که چنین جنبش هایی در جامعه خشونت را دامن می زنند) ماهیت به اصطلاح تحولگرانهء سیاسی اجا را نشان می دهد. این واقعیت به نحو کاملاً آشکاری نشان می دهد که اجا با اتخاذ چنین دیدگاه ها و راهبردهایی نه فقط یک جریان همراه جنبش مردمی نبوده و نیست، بلکه منافع گروهبندی های ویژهء سیاسی و اجتماعی را نمایندگی می کند.>>>
دو پرسش دارم، آیا پاسخی دارید؟ سخنی با احزاب و گروههای سیاسی ایران اگر احزاب و گروههای سیاسی ایران میخواهند از سوی مخاطبان جدی گرفته شوند، موظفاند، به این دو پرسش، پاسخ دهند. من به اندازه یک رأی خود، از آنها پاسخ میخواهم! با دریغ کردن این «رأی» باید به احزاب و گروه های سیاسی آموخت در برابر جامعه و سرنوشت کشور مسؤولیت بپذیرند! «مبارزه انتخاباتی» واقعی نه پس از جمهوری اسلامی بلکه پیش از آن آغاز شده و میزان رأی فردای همهء مدعیان سیاست را تحلیل و برنامه امروزشان تعیین میکند!>>>
انگشت اشارهء «آقا» این بار نسرین را نشانه گرفت مجموعهای از وقایع، وضعیت نسرین ستوده را به طور مشخص به وضعیتی ویژه تبدیل میسازد. نسرین ستوده مستقل از جریانات سیاسی روز، اکنون به سمبل مقاومت و آزادگی برای بسیاری از مردم ایران تبدیل شده است. نام نسرین ستوده تداعی کننده روحیهء آزاده ای است که برای آرمان خود و آن چه به آن معتقد است چون کوه در برابر انسانهای مسلح به انواع قدرتهای ظاهری اما تهی از هرگونه قدرت واقعی ایستاده است. گرچه به ناحق اسیر دست زندانبانان گردیده است اما برای برقراری قانون در همان زندان هم با روی آوردن به اعتصاب غذا مبارزه میکند. به خاطر داریم زمانی که میخواستند چادر را به اجبار بر او تحمیل کنند، از حق ملاقات خود انصراف داد تا بگوید برای محقق شدن آنچه به آن اعتقاد دارد، درس ایثار را نیز به خوبی آموخته است. در فرصت کوتاه مدت ملاقات در دادگاه و در حالی که دستبند در دست دارد، با در آغوش کشیدن همسر خود به همه درس وفاداری و عشق میدهد...>>>
فراخوان برای مشارکت در روند شکل دهی تشکل بزرگ چپ سازمان اتحاد فدائيان خلق ايران سازمان فدائيان خلق ايران (اکثريت) شورای موقت سوسياليستهای چپ ايران امروز وجود تشکل بزرگ چپ برای دفاع از آزادی، دمکراسی، عدالت اجتماعی و سوسياليسم و حمايت از منافع و مطالبات کارگران و مزدبگيران کشور به يک امر ضرور تبديل شده است. چپ پراکنده نمی تواند به اين ضرورت پاسخ گويد. ما نيازمند چپی هستيم که امر آزادی و عدالت اجتماعی را به هم پيوند دهد، از حقوق بشر دفاع کند و اين باور را اشاعه دهد که سوسياليسم بدون دمکراسی شدنی نيست. سه جريان چپ ـ سازمان اتحاد فدائيان خلق ايران، سازمان فدائيان خلق ايران (اکثريت) و شورای موقت سوسياليستهای چپ ايران ـ به سهم خود برای پاسخ به اين ضرورت، حدود چهار سال است که وارد روند گفتگو و همکاری شده اند تا گام نخستين را برای “شکل دهی چپ بزرگ” بردارند و زمينه را برای مشارکت هرچه وسيعتر سازمان ها و فعالين چپ برای برداشتن گام های بعدی آماده سازند.>>>
در باب جعل یک واژه، و مباحث متعاقبِ آن تا کنون اجماعی بین اندیشمندان حقوق بر سر ترجمهی «کامن لا» نبوده است و گرچه بیشتر از آن به صورت همان «کامن لا» استفاده شده ولی چندین عبارت مثل «حقوق مشترک» و «حقوق عرفی» برای آن پیشنهاد شده و گهگاه مورد استفاده قرار گرفتهاند. مسألهی مهم در پرداختن به این عبارات این است که این اصطلاحات، به ویژه «حقوق عرفی»، نه تنها معنای «کامن لا» را به ذهن متبادر نمیکنند، بلکه ذهن مخاطب را کاملن از آن دور میکنند. به زعم من انتخاب چنین واژههایی از آنجا سرچشمه میگیرد که کسانی که دست به این معادل سازیها زدهاند، درک درستی از نظام «کامن لا» نداشتهاند، و با توجه به دانستههای عمومی در این زمینه که از نقش عرف در آن نظام صحبت میکنند، ترجیح دادهاند «کامن» را به «عرف» ترجمه کنند، در حالی که این ترجمهی درستی نیست...>>>
شماره 1219 ــ چهارشنبه 17 آبان ماه 1391 ـ 7 ماه نوامبر 2012
ما نظام سلطنتی را به حق به زیر کشیدیم! فکر کن ما نه در سال 1391، بلکه در سال 1400 شمسی زندگی می کنیم و انقلابی در سال 1393 صورت گرفته است. نسلی جوان در حدود هفت سال پیشتر در برابر تمامیت رژیم جمهوری اسلام قد علم نموده و این نظام را به زیر کشیده است. و از آنجا که انقلابیون داری وحدت عمل بوده اند، اما از حزب و یا سازمان دیگری رکب خورده اند و انقلاب شان به یغما رفته است، حکومتی با نام"جمهوری اسلامی دموکراتیک" به نسل تو و من تحمیل شده است. تو هنوز در ایرانی و من هنوز در کوچه پس کوچه های لوتسرن در سوئیس. این حکومت جدید به روی چاه های نفت ایستاده است و پایه های خویش را تدریجاً مستحکم نموده و چهرهء واقعی این رژیم آهسته آهسته برای ملت ایران، به بخصوص انقلابیون، افشاء گشته است. انقلابیون و آزدی خواهان علیه سیاست های حکومت جدید اعتراض می کنند و این حکومت با سرکوبی به مراتب گسترده تر روی جمهوری اسلامی سرنگون شده در سال 1393 را سفید می کند. به جای طناب آویختن به گردن مخالفان، سر آنان را با گیوتین در میدان های بزرگ می زند تا در جامعه رعب و وحشت حاکم گردد. به جای آویختن آفتابه به گردان جوانان، شانه هایشان را سوراخ می کند و از ميان شان طناب رد می کند. و عاقبت هم سیاست های ضد ملی آن منجر به تجزیهء ایران می شود. آنگاه آیا درست خواهد بود که تو من را به خاطر نیت و تلاش در راستای بر اندازی جمهوری اسلامی "خطاکار" بدانی؛ چرا که "جمهوری اسلامی دموکراتیک" روی "جمهوری اسلامی" را سفید کرده است؟ و آیا تو به من خواهی گفت که "ما می بایست در کنار خامنه ای می ایستادیم و نه در برابرش؟">>>
از جُنبش آگاهی تا انقلاب رهایی هدف رسیدن به جامعهای میباشد که بتواند استعدادهای فردی را شکوفا کند و مابین طبقات اجتماعی فاصلهها را کمتر و متعادل کند. تقسیم عادلانه ثروت و فرصتها، در کنار خدمات اجتماعی ضامن پویایی جامعه میشوند. اقتصاد به امنیت و امنیت به دولت و دولت به مردم وابسته است. حلقههای به هم وابسته اجتماعی را اگر بتوانیم در کنار همدیگر به توازن برسانیم به جامعه مدنی ایران خواهیم رسید، که تمامی شهروندان آن حقوقی برابر با هم دارند و هیچ ایدئولوژی و مذهبی نمیتواند آزادیهای فردی آن شهروندان را به نفع خود تغییر و تفسیر کند. هدف برای آینده ایران را باید «بیشترین خوشبختیها برای بیشترین مردمان» بگذاریم، و اندیشه خود را از آن اشباع کنیم و آنگاه بسویش حرکت کنیم. شکل نظام آینده برای رسیدن به این مقصود در وحله اول مهم نظر نمیرسد، ولی با آگاهیهای که امروز در برابر ما قرار دارند و تجربه سه دهه اخیر، بهترین شکل نظام برای رسیدن به «بیشترین خوشبختیها برای بیشترین مردمان» پادشاهی پارلمانی به پادشاهی رضا شاه دوم ایران میباشد.>>>
گربه های عابد شده - وقتی سلطنت طلبان دموکرات می شوند چند سالی است در سایه سبعیت و وحشیگری رژیم جمهوری اسلامی ایران، طرفداران سلطنت اینجا و آنجا به حرکت در آمده و داعیهء سپردن نظام آینده ایران به بازماندگان خاندان پهلوی را دارند. جنب و جوش این جماعت در پی تحولات خاور میانه و شاخ آفریقا و نیز گره خوردن مسئله اتمی ایران و فشارهای غرب و بویژه آمریکا بر ایران بیشتر شده است. یک پارامتر اساسی دیگر که باعث تحرکات این رانده شدگان از قدرت شده است، ناکامی جنبش موسوم به سبز و به زعم آنها خلاء آلترناتیوی است که در رابطه با جمهوری اسلامی و اپوزیسیون آن وجود دارد. بنا بر این ظاهراً موقعیت را مناسب دیده و با اختصاص مبالغی از میلیون ها دلاری که پیش از و یا در زمان انقلاب از ایران تاراج نمودند می خواهند شانس خود را برای رقابت در بدست گرفتن سکان قدرت سیاسی کشور بیازمایند.>>>
دربارهء قطعنامه سیاسی همایش پنجم اتحاد جمهوریخواهان ایران حکومت جمهوری اسلامی با تمامی جناح هایش مسئول نابسامانیهای کشور بوده و هست. ولی اجا با حذف نقش و مسئولیت باند اصلاح طلب حکومتی در ایجاد وضعیت فلاکتبار کنونی در کشور باز هم بدنبال بَزَک کردن حکومتی است که بانی چنین وضعیتی است. اجا برای موجه جلوه دادن نظرات خود، با چرب زبانی وعده ی "تغییر قانون اساسی و ساختار سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه، برقراری ساختار سیاسی دموکراتیک، سکولار، مبتنی بر جدائی دین از دولت و حاکمیت مردم" می دهد. اما راهی که برای رسیدن به آن ارائه می دهد: " با استفاده از روش های مسالمت آمیز و با اتکاء به انتخابات آزاد"، نشان دهنده خواست تداوم حکومت جمهوری اسلامی و پوشالی بودن این وعده است.>>>
آلترناتیوسازی یا انهدام اپوزیسیون در این مدل از آلترناتیو سازی، تلاش می شود که به شکلی این دکوراسیون قلابی آرایش شود که ظاهرا نماینده همه بخش های اپوزیسیون در آن دیده شوند و به این ترتیب ظاهر دمکراتیک آن حفظ گردد. اما مدلی که تاکنون پیش رفته و تجربه بخصوص چند ساله گذشته و بویژه یکی دو سال اخیر در کنفرانس هایی چون استکهلم و بروکسل و لندن حاکی از آن است که این گونه آلترناتیوسازی ها برخلاف ظاهرسازی دمکراتیک آن، جهتی ضد دمکراتیک داشته و بیشترین آسیب را به جنبش دمکراسی خواهی در کشور ما وارد آورده است. مدل دکور سازی و جور کردن جنس برای ویترین آلترناتیو تا آنجا که شاهد آن بوده ایم نه تنها کمکی به پیشبرد امر سازماندهی جنبش دمکراتیک نکرده و نمی کند که به یکی از عوامل اصلی بازدارنده در رابطه با سازماندهی دمکراتیک اپوزیسیون مبدل شده است. چرا؟>>>
مفهوم ملیّت و تئوری جدایی طلبی با بکارگیری برنامه ریزی مسالمت آمیز مبتنی بر توافق و تفاهم بین یک دولت- ملت و بخش جدایی طلب آن، برنامه جدا شدن، بر اساس رعایت دموکراسی و احترام متقابل به حقوق تمامی عوامل ذینفع و طبق معاهدات و قوانین بینالملل و نه در اثر اعمال قدرت گروه ها و طبقات قدرت طلب و ستیزه جو انجام میشود. این واقعیت را باید پذیرفت که در دنیای امروز، تصمیمات جدا شدن از یک سرزمین بایستی مبتنی به رعایت حقوق حقه مردم خود، متناسب با تمایل کشور مادر، بر اساس ملاحظات منطقهای و با در نظر گرفتن قوانین بینالمللی برنامه ریزی شود. مبادرت به شیوهای متعادل و متناسب و متمدن، میتواند به خواست جدا شدن مشروعیت بخشیده و افکار عمومی را با خود همراه کند. در بکارگیری این روش باید سه شرط با رعایت ترتیب به اجرا گذارده شود.>>>
رئیس کمیسیون بهداشت مجلس ایران به گزارش خبرگزاری کار ایران (ایلنا)، حسینعلی شهریاری، رئیس کمیسیون بهداشت مجلس ایران، با تاکید بر جدی بودن مشکل معیشتی در ایران گفت: «در جامعه کنونی مردم یا فقیرند یا غنی، دیگر قشر متوسط کارمند نداریم چرا که افزایش نرخ تورم به شدت منظر روانی جامعه را تحت تاثیر قرار داده است.» او با اشاره به کمبود داروهای وارداتی و مشکلات تامین داروها برای بیماران خاص اعلام کرد: «مردم نگراند که در صورت بیماری چه سرنوشتی پیدا میکنند. نگرانیها در مورد کمبود منابع و مشکلات در بخش واردات دارو برای بیماران صعب العلاج، سرطانی و... سلامت روانی افراد جامعه را تحت تاثیر قرار داده است.» رئیس کمیسیون بهداشت مجلس ایران همچنین با اشاره به گرانی و مشکلات بیکاری گفته که در حال حاضر هیچ حوزهای نیست که در آن وضعیت روانی جامعه تحت تاثیر قرار نگرفته باشد و در حال حاضر "بیش از هفتاد درصد جمعیت کشور منظر روانی بهم خورده دارند." برخی از مقام های ديگر ایرانی نيز از تاثیر محسوس تحریم ها در وخامت شرایط اقتصادی کشور و معشیت مردم ابراز نگرانی کرده بودند. مصطفی پورمحمدی، رئیس سازمان بازرسی کل کشور، اخیرا با تاکید بر مشکلات اقتصادی موجود در ایران گفته بود: «خواهی نخواهی تحریمها و فشارهای خارجی بر وضعیت اقتصادی تاثیرگذار است.» صاحبنظران، اعمال تحریمهای بینالمللی، سیاست های مالی دولت آقای احمدی نژاد و نحوهء اجرای طرح هدفمند کردن یارانهها را از جمله دلایل افزایش مشکلات اقتصادی ایران می دانند.(آرشيو)
شماره 1218 ــ دوشنبه 15 آبان ماه 1391 ـ 5 ماه نوامبر 2012
همواره کسانی هستند که می خواهند یک حکومت را اصلاح کنند و کسانی
نیز هستند که می خواهند آن حکومت را دچار تغییرات ساختاری سازند.
اما در هر حال پرسش اصلی در هر لحظه برای آنان که می خواهند پروژهء سیاسی این گروه
ها را ارزیابی کنند این است که
«برنامهء
عملی شما برای اصلاح یا تغییرات ساختاری در حکومت چیست؟»
در ادامه آن است که می توان به این پرسش پرداخت که
«آیا اصلاح یک حکومت یا ایجاد تغییر ساختاری در آن حکومت عملی
است یا نه؟».
مسئله بنیادین این مقاله این است که چگونه می توان تغییراتی
ساختاری و بنیادین در حکومت کنونی ایران ایجاد کرد. این پرسش به
بُعد اخلاقی ماجرا نمی پردازد، این مقاله به این نمی پردازد که آیا
انقلاب بهتر است یا اصلاح، این مقاله به اینکه بعد از برانداختن
حکومت چه باید کرد نمی پردازد، اینها می توانند موضوعات مقالاتی
دیگر باشند. این مقاله یک طرح از میان چندین طرح واقعاً ممکن برای ایجاد تغییرات ساختاری در حکومت کنونی در افق کوتاه
مدت پیش رو است.>>>
نقش سیاسی نهادهای دینی در ایران لیبرال دمکرات این پرسش برای نیروهای لیبرال دمکرات همواره وجود داشته که پس از سقوط جمهوری اسلامی و در یک دولت لیبرال، نهادهای دینی مثل روحانیت و حوزههای علمیه که اکنون در موضع قدرت هستند و بودجههای دولتی را میمکند چه سرنوشتی پیدا میکنند: آیا میتوانند در سیاست دخالت کنند؟ آیا یک روحانی میتواند در یک حکومت لیبرال- دمکرات نامزد مجلس یا ریاست جمهوری شود و نهادهای دینی از وی پشتیبانی کنند؟ آیا نهادهای دینی از امتیازات خاصی برخوردار خواهند بود؟ آیا نهادهای دینی باید مالیات بپردازند؟ آیا مقررات خاصی باید بر این نهادها حاکم باشد یا با آنها باید مثل همهی نهادهای اجتماعی برخورد کرد؟>>>
پس زمینهء لازم برای پیدایش و دوام مردمسالاری در ایران موفقیت دموکراسی و سکولاریزم در اروپا بدون وجود نهادهای اجتماعی که آن را پاسداری و در رشد و گسترش آن کوشش می کردند امکان پذیر نبود. پاسداری و گسترش دموکراسی و سکولاریزم به فرآیند تولید اندیشهء دموکراتیک متکی بود که آن خود اقبال اجتماعی را تضمین می نمود. اقبال اجتماعی به اندیشه های دموکراتیک و تولید فرهنگ دموکراسی، بر بستر ارزش هایی قرار داشت که از معنویت و اخلاق حاکم بر جوامع غربی بر می خواست. لذا ارزش های معنوی و اخلاقی متجانس با اصول دموکراسی و سکولاریزم پیش شرط موفقیت این جوامع بوده است. بدون وجود ارزش های اخلاقی و معنوی لازم، حتی تصور وجود دموکراسی امکان پذبر نیست.>>>
نگاهی به سخنرانی مهرداد درويش پور در کنفرانس بروکسل در حوزهء سياست اگر به دمکراسی به معنای يونانی آن، (يعنی مشارکت فعال شهروندان در امور کلان جامعه)، معتقد باشيم، بحث و گفتگو پيرامون مسائل کلان اجتماعی را تنها به نخبگان و سياستمداران حرفه ای محدود ندانسته شرکت همگانی در اين قبيل بحث ها را نه تنها جايز بلکه از ضروريات شهروندی خواهيم دانست. در نتيجه مايلم به عنوان يک شهروند تبعيدی ايرانی نظراتم را در باره ی بحثی که در حال حاضر پيرامون آينده ی نظام سياسی در ايران در گرفته مطرح سازم.>>>
چرا این اظهار نظر که «افراد و عناصری در اتحاد جمهوریخواهان حضور فعال دارند که پاره ای از "پوزیسیون" محسوب می شوند نه اپوزیسیون، و این افراد و عناصر از عوامل تداوم بحران اعتماد در میان اپوزیسیون اند"، این حد شما را بر آشفته کرده است؟ گویا قرار بود شما نمایندگان یک جریان مدرن با نظرات متنوع و تولرانت باشید. معنای مدرن و تولرانت بودن این است؟>>>
اطلاعیهء کانون نویسندگان ایران در تبعید در سوگ داریوش کارگر با اندوه بسیار دریافتیم که شامگاه دیروز داریوش کارگر، یار دیرین ما در کانون نویسندگان ایران (در تبعید)، در اثر ابتلا به بیماری سرطان درگذشت. داریوش کارگر، یکی از نویسندگانی بود که در تمام دوران کار ادبی و سیاسی خود، در راه دفاع از آزادی اندیشه و بیان کوشید و با خلق آثار ادبی پیشرو و زیبای خود کمر به خدمت توده مردم و حق آنان برای دست یابی به یک دنیای آزاد و برابر بست و در این راه با تمام نیرو مبارزه کرد. فقدان داریوش کارگر درد و دریغ بزرگی برای ماست. هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران در تبعید، درگذشت یار عزیز خود، داریوش کارگر را به خانواده او و به همه همگامانش تسلیت می گوید و در این اندوه شریک است. هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران در تبعید 3 نوامبر 2012 سکولاريسم نو درگذشت داريوش کارگر را به همهء دوستان، خويشاوندان و نيروهای سکولار دموکرات انحلال طلب تسليت می گويد.
فدوی تردید ندارد که خوانندگان محترم ضد انقلاب از میزان الفت او با مؤمنین و مؤمنات با خبرند؛ با این همه، این دلیل نمی شود که آنگاه که مؤمنین به دست به آب می روند فدوی، به لحاظ الفت فی ما بین، به روی خود نیاورد. از آن جمله است عریضهء زیر که مبالغی ضعف تألیف هم دارد. مؤمنی گرامی در عریضهء خود اشعار داشته است: «وقتي مشاهده مي كنم كه در مزار شهداي تازه آباد شهرستان رشت رعايت حجاب نمي شود و بعضي از خانم هاي بدحجاب از كنار قبور شهدا عبور مي كنند ناراحت مي شوم». اینجا بود که فدوی، علیرغم میل باطن، شدیداً زنجیر پاره کرده و...>>>
شماره 1217 ــ جمعه 12 آبان ماه 1391 ـ 2 ماه نوامبر 2012
به «جنایت علیه بشریت» محکوم شد! در ساعت 9 صبح روز 27 اکتبر ، دادگاه کار خود را در سالن صلح ِ ساختمان دادگاه لاهه آغاز کرده و در پايان روز رای خود علیه جمهوری اسلامی ایران را صادر کرد. ساعت 16 و 42 دقیقه قضات وارد سالن شدند. رییس دیوان اعلام کرد: «دیوان از کمیته حقیق یاب، فعالین و دست اندرکاران تریبونال ایران و هم چنین حضار تشکر می کند. دیوان از جمهوری اسلامی از طریق سفارتش در لاهه دعوت کرده بود که در این دادگاه شرکت کند و جوابگو باشد اما جواب ما را ندادند. دیوان تحت تاثیر مطالبی قرار گرفته که محکم و مستند هستند. دیوان در روند تلاش های چندین ساله به این نتیجه رسیده است. این دیوان بر اساس قوانین بین الملل و مستقل و بی طرف تشکیل شده و هر کدام از قضات مستقل هستند. کمیته حقیقت یاب قبلا سخنان 75 شاهد را به ما داده بود و این جا نیز 19 شهود را شنیدیم. تمامی این ادله موجود است و ضمیمه های تکمیلی اين گزارش است. کمیسیون یک گزارش 65 صفحه ای را همراه با مطلب تکمیلی تدوین کرده است ادله لازم برای محکومیت جمهوری اسلامی در آن وجود دارد. همه اسناد نشان می دهند که جمهوری اسلامی، مجموعه از جرایم را علیه زندانیان اعمال کرده است. >>> جمعه گردی های اسماعيل نوری علا پذيرفته شدن فکر «ضرورت ائتلاف نيروهای اپوزيسيون در راستای ايجاد يک نهاد سياسی مشترک، يا آلترناتيو، برای راستا بخشيدن به مبارزات عليه حکومت اسلامی» از جانب اغلب نيروهای رزمنده با اين حکومت از يک تحول عميق در سپهر انديشگی اپوزيسيون خبر می دهد... با اين همه، نمی توان منکر آن شد که برخی از اين راهکارها از يکسو موجب «نقض غرض» اند و يا، از سوی ديگر، راهنمای کوشندگان به بن بست هائی بشمار می روند که سی و چهار سال است آنها را مکرراً آزموده ايم... توجه به برخی از اين کجراهه ها اهميت دارد. >>>
سه نسل و سه دستاورد بزرگ: کشف حجاب، حق رأی زنان و دمکراسی من پشتیبان منتقدِ دمکراسی و دمکراتها هستم. رضا پهلوی نیز یکی از ایرانیان مدعی دمکراسی است. من پشتیبانِ منتقد او نیز هستم. برای مبارزه در راه آزادی و منافع کشور، لازم نیست کسی به کسی نمایندگی بدهد. هر نهاد و شخصیتی، اگر میتواند، میبایست قاطعانه پرچمی را که بر خاک ذلت و فلاکت افتاده است، به دست گیرد، فرقی نمیکند شاهزاده باشد یا آخوندزاده، چپ باشد یا راست، مذهبی باشد یا غیرمذهبی، جمهوریخواه باشد یا مشروطهطلب! >>>
از انقلاب اسلامی به رهبری آیتالله خمینی در ایران، درست، سی و سه سال میگذرد. عدد سی و سه مانند عدد هفت و ده و دوازده معنای رمزی و سمبلیک دارد. سی و سه رمز جوانی و اقتدار است. در کتاب مقدس آمده است که مسیح در سی و سه سالگی به صلیب کشیده شد. و در بهشت مردان همیشه سی و سه سالهاند، یعنی در اوج توانایی و نیرومندی. اما انقلاب اسلامی ایران درست در سن و سالی که باید اوج اقتدار و جوانیاش باشد، پیر و فرتوت شده است. این پیری به یقین دلایلی دارد. در اینجا میکوشیم که مروری داشته باشیم بر دلایل این پیری زودرس. پیش از آن اما باید دید که چرا این انقلاب را پیر میخوانیم؟>>>
چرا اپوزیسیون از انشقاق درون رژیم بهره نمیگیرد؟ نامه احمدینژاد به لاریجانی را، هم به لحاظ محتوا و هم به دلیل زبانی که در آن به کار گرفته شده، باید یکی از اسناد بینظیر جمهوری اسلامی دانست. او در این نامه فقط مخاطب خود را هدف نگرفته بود و بلکه ضمناً علی خامنهای و دستورها و توصیههای مکرر او را به چالش میکشید. پاسخ صریح و قاطع لاریجانی به او این شکاف و صفبندی جناحهای حاکم علیه یکدیگر را عمیقتر کرد، و مجلسیان یکبار دیگر در تلاش درآمدهاند تا او را به استیضاح بکشانند. صرف نظر از این که این استیضاح صورت بگیرد و یا باز به اشاره خامنهای به حال تعلیق درآید، شکاف موجود را به سادگی نمیتوان پر کرد و به احتمال زیاد در هفتهها و ماههای آینده شدیدتر خواهد شد. ولی آنچه که در میانه این دعواها غایب است نقش اپوزیسیون معتبر و کاردانی است که بتواند از این شکاف بهرهبرداری سیاسی بکند.>>>
این چندمین بار است که درفرصت های گوناگون روند آنچه را که اتفاق افتاده است تحریف می کنی. و جالب است که قضاوت نهائی را هم به تاریخ و "یک دهه و شاید بیشتر" ارائه می دهی! در همین روز هائی که بازیگران این صحنه همه هی و حاضرند شما چنین خاک به چشم واقعیت رویداد ها می پاشید، وای که پس از "یک دهه و شاید بیشتر" چه شود!؟ برای آن که تحریف روند رویدادها، حقیقت جلوه داده نشود به یاد شما می آورم که...>>>
معیار ما مصدقی ها برای همکاری با سازمان ها و گروه های جمهوریخواه قطعنامهء اولین کنگرهء سازمان های جبههء ملی ایران در خارج از کشور – شاخه اروپا ...توهم دیگر از جانب کسانی تبلیغ میشود که به امید حمله نظامی از طرف اسرائیل، آمریکا و یا هر کشور دیگری به ایران نشسته اند و یا اینکه با گسترش تحریمها کار به حائی برسد که غرب برای جلوگیری از مجهز شدن جمهوری اسلامی به سلاح هسته ای چاره ای جز بمباران تاسیسات اتمی و نظامی ایران نداشته باشد. آنها هنوز خبری نشده به تقلید از مردم لیبی و سوریه به «شورا سازی» دست زده اند، آن هم با این امید که اگر بحران اقتصادی و سیاسی در داخل به حمله نظامی منجر شد از شلوغی اوضاع استفاده کرده خود را نماینده و سخنگوی مردم وانمود سازند و وارد مذاکره و معامله با دولتهای خارجی شوند.>>>
پيوند به مطالب ماه ها و سال های گذشته
|
© 2010 ـ New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |
99999